پرسمان قرآنى امربه معروف و نهى از منكر،
سوال: در صورت امكان براى تحقيق بيشتر درباره امر به معروف و نهى از منكر، چند اثر قرآنى معرفى كنيد؟
جواب: براى تحقيق بيشتر درباره امر به معروف و نهى از منكر از ديدگاه قرآن، نوشته هاى مفسران قرآن كريم در ذيل آيات مربوط، به خصوص آيات 104 و 110 آل عمران، بسيار مفيد است در اين ميان، آثارى كه در آيات الاحكام نگارش يافته اند، از جمله: زبدة البيان محقق اردبيلى، كنز العرفان في فقه القرآن فاضل مقداد، احكام القرآن جصاص و... نقش ارزنده اى دارند؛ براى نمونه، در اين جا كتاب ها و آثارى كه به صورت مستقل نگارش يافته و مؤثر است، بر مى شمريم:
1. فريضه امر به معروف و نهى از منكر از ديدگاه قرآن و سنت، زين العابدين قربانى لاهيجى؛
2. پژوهشى در امر به معروف و نهى از منكر از ديدگاه قرآن و سنت، محمد اسحاق مسعودى؛
3. امر به معروف و نهى از منكر، محسن قرائتى؛
4. بايدها و نبايدها، امر به معروف و نهى از منكر از ديدگاه قرآن،
برگرفته از سخنرانى هاى شهيد بهشتى؛
5 . امر به معروف و نهى از منكر، آية اللّه حسين نورى؛
6 . آذرخشى ديگر از آسمان كربلا، برگرفته از سخنرانى هاى آية اللّه مصباح يزدى.
سوال: در آيه 16 سوره اسراء آمده كه هرگاه اراده كرديم اهل قريه اى را نابود كنيم، به ثروت مندان در آن روستا امر مى كرديم تا فسق و فجور كنند، آيا در اين جا ـ نعوذ باللّه ـ خداوند به منكر امر نكرده است؟
جواب: در قانون پاداش و مجازات الهى، اصل كلى وجود دارد كه خداوند تا حجت را تمام نكند، كسى را مجازات نمى كند. هنگامى كه مردم پس از دست يابى به تمام عوامل هدايت، مانند قرآن، انبياء، امام، عقل، وجدان، فطرت و مانند آن، راه انحرافى را اختيار كنند، به گونه اى كه ديگر هيچ اميدى به بازگشت آن ها نبوده و وجودشان چيزى جز زيان و گناه و آلودگى خود و اطرافيان نباشد، آن ها را عذاب مى كند. در آيه مورد بحث، درست به همين اصل اشاره شده است؛ از اين رو خداوند متعال مى فرمايد:
هنگامى كه ما تصميم بر هلاكت قومى بگيريم، نخست اوامر خود را براى مترفان و سردمداران آنها بيان مى كنيم؛ سپس هنگامى كه آنها به مخالفت و خروج از اطاعت ما برخيزند و
استحقاق مجازات پيدا كنند، آنها را به شدت درهم مى كوبيم و هلاك مى كنيم.
اين آيه شريف، چهار مرحله را مشخص كرده است: 1. اوامر [و نواهى]؛ 2. فسق و مخالفت؛ 3. استحقاق مجازات؛ 4.هلاكت.
بنابراين، مراد از (امرنا مترفيها ففسقوا فيها)اين است كه مرفهان و سران آن قوم را به اطاعت و پيروى از پيامبران امر كرديم؛ ولى آنها مخالفت كردند و راه فسق و نافرمانى را پيش گرفتند، نه اين كه به ثروت مندان در آن روستا امر كرديم تا فسق و فجور كنند.[1] علامه طباطبائى از اين آيه برداشت ديگرى دارد كه نتيجه آن چنين است:
هرگاه وقت عذاب قومى نزديك شود (آن قوم به سبب نافرمانى مستحق عذاب شوند) خداوند با برخوردار كردن آن قوم به نعمت هاى فراوان مادّى، آنان را گرفتار عذاب استدراج مى كند و آنان كه غرق نعمت هاى فراوان اند دچار غفلت بيشتر و در نتيجه فسق و فجور بيشتر مى شوند و ناگاه عذاب نهايى از راه مى رسد و آنان را نابود مى كند.[2]
بنا بر اين تفسير، امر به فسق به معناى برخوردار كردن آنها از نعمت و ايجاد زمينه فسق بيشتر آنان است كه خود نوعى عذاب به حساب مى آيد، نه فرمان دادن به فسق و فجور.
سوال: با اين كه خداوند بر همه رفتارهاى انسان آگاه است و از ظلم، ستم و منكر و جنگ هايى كه در جهان رخ مى دهد خبردار است، چرا از راه هاى غير عادى (معجزه) براى برچيده شدن بساط ظلم و منكرها و نابودى سران مستكبر دنيا، عملى انجام نمى دهد؟
جواب: خداوند از همه اعمال انسان ها آگاه است و قدرت جلوگيرى از كارهاى زشت، منكر، ظلم و ستم ها را نيز دارد و مى تواند كارى كند كه همه مردم، ايمان بياورند و در راه راست قرار گيرند:
(ولَو شاءَ رَبُّكَ لاََمَنَ مَن فِى الاَرضِ كُلُّهُم جَميعـًا)[3]؛و اگر پروردگار تو مى خواست، قطعاً هر كه در زمين است همه آنها يكسر ايمان مى آوردند.
ليكن خداوند خواسته است انسان بر اساس اختيار، راه خود را برگزيند و بپيمايد. خداوند متعال براى يافتن راه از بى راه، چراغ هاى هدايتى به نام پيامبران و عقل را قرار داده و فرموده است:
(اِنّا هَدَينـهُ السَّبيلَ اِمّا شاكِرًا واِمّا كَفورا)[4]؛ما راه راست را بدو نموديم؛ يا سپاس گزار خواهد بود و يا ناسپاس گزار.
از اين پس خود انسان است كه بايد شكر يا كفر و هدايت يا ضلالت را برگزيند. لازمه اين نظام و تدبير الهى، وجود ظلم و ستم و منكر در جهان انسان هاست.
به بيان ديگر، ظلم و ستم و ديگر ناهنجارى ها، آثار گناهانى است كه جدايى آن آثار، از گناهان اجتناب ناپذير است؛ زيرا اختيار انسان و نيز حاكميت نظام علت و معلولى در جهان آفرينش (اين كه هر علت معين، معلول معين خود را در پى دارد) اقتضا مى كند كه خداوند از راه هاى غير عادى، به برچيده شدن ظلم وستم و ناهنجارى ها اقدام نفرمايد.
بنابراين، اگر خدا بخواهد با قدرت خود جلو ظلم و گناه ستم گران را بگيرد، با اختيار انسان ها ناسازگار است و چنان چه بخواهد مانع اثرِ گناه شود ـ مانند اين كه خداوند جلو اثر سمّى را بگيرد كه ظالم به مظلوم خورانده است و سم بى اثر شده و او را از پاى درنياورد ـ در اين صورت نظام علت و معلولى كه يكى از سنت هاى الهى است، دچار خلل مى گردد.
[1]. على اكبر هاشمى رفسنجانى و جمعى از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، تفسير راهنما، ج 10، ص 48.
[2]. تفسير الميزان، ج 13، ص 60 .
[3]. يونس، آيه 99.
[4]. انسان، آيه 3.