تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3630
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 4489
بازدید ماه : 57767
بازدید کل : 10449522
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 31 / 5 / 1396

 

روزى مأمون برای تضعیف و بدنام نمودن امام جواد علیه السلام به مأمورین خود دستور داد تا امام علیه السلام را احضار نمایند؛ و از طرفى دیگر نیز دویست كنیز زیبا را دستور داد تا خود را آرایش ‍ كردند و به دست هر یك ظرفى از جواهرات داد، كه هنگام نشستن حضرت جوادالائمّه علیه السلام در جایگاه مخصوص خود، بیایند و حضرت را متوجّه خود سازند. وقتى مجلس مهیّا شد و زن ها با آن شیوه و شكل خاصّ وارد شدند، حضرت كوچك ترین توجّهى به آنها نكرد.

چند روزى بعد از آن ، مأمون شخصى به نام مخارق - كه نوازنده و خواننده و به عبارت دیگر دلقك بود و ریش بسیار بلندى داشت -  را به حضور خود فرا خواند.

هنگامى كه مخارق نزد مأمون قرار گرفت او را مخاطب قرار داد و گفت : اى خلیفه! هر مشكلى را كه در رابطه با مسائل دنیوى داشته باشى ، حلّ خواهم كرد.

و سپس آمد و در مقابل امام جواد علیه السلام نشست و ناگهان نعره اى كشید، كه تمام اهل منزل اطراف او جمع شدند و او مشغول نوازندگى و ساز و آواز شد.

مخارق آب دهانش را فرو داد. رنگ بر چهره نداشت. از به یادآوردن آن لحظه، تمامی وجودش لرزید. با پریشانی گفت: آن هنگام که محمد بن علی به من بانگ زد، از هیبت و شکوهش چنان ترسیدم که دست هایم از حركت باز ایستادند...

آن مجلس ساعتى به همین منوال سپرى گشت و حضرت بدون كمترین توجّهى سر مبارك خویش را پائین انداخته بود و كوچك ترین نگاه و اعتنائى به آن ها نمى كرد.

امام لحظه‌ای سر بلند کرد و نگاه مبارکش را به سوی آن دلقك نوازنده برگرداند و فرمود:« اتّق اللّه یاذالعثنون » از خدا بترس ای ریش دراز .

ناگهان دستان مخارق لرزید و چهره‌اش دگرگون شد. آلت موسیقى از دستش بر زمین افتاد و دستانش از حرکت بازایستاد و نتوانست تکانی به دستانش بدهد.

مخارق به گوشه‌ای افتاده بود و می‌نالید. مأمون از جای برخاست و با قدم‌های لرزان به سمت وی رفت. مخارق هنوز داشت می‌لرزید. مأمون پرسید: بگو ببینم چه اتفاقی افتاد که تو را این چنین دگرگون کرد؟!

مخارق آب دهانش را فرو داد. رنگ بر چهره نداشت. از به یادآوردن آن لحظه، تمامی وجودش لرزید. با پریشانی گفت: آن هنگام که محمد بن علی به من بانگ زد، از هیبت و شکوهش چنان ترسیدم که دست هایم از حركت باز ایستادند و این چنین شدم.

 

 

 

فرآوری: امین

 


 إثبات الهداة، ج 3، ص 332؛ مدینة المعاجز، ج 7، ص 303.

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 31 / 5 / 1396

 

ابن شهرآشوب و برخى دیگر از بزرگان آورده اند:

 

در زمان حكومت مأمون عبّاسى ، حضرت جوادالائمّه علیه السلام طبیبى را به منزل خویش دعوت كرد تا وى را حجامت نماید.

همین كه طبیب نزد امام محمّد جواد علیه السلام حضور یافت ، حضرت به او فرمود: حجامت مرا روى رگ زاهر انجام بده .

طبیب اظهار داشت : اى سرورم من تاكنون اسم چنین رگى را نشنیده ام و آن را نمى شناسم .

در این لحظه ، حضرت آستین دست خود را بالا زد و یكى از رگ هاى دست خود را به طبیب نشان داد؛ و سپس فرمود: این رگ زاهر است ، آن را با تیغ بزن .

موقعى كه طبیب رگ را با تیغ بُرید، مقدار زیادى آب زرد رنگ از آن خارج شد و درون طشتى - كه زیر دست حضرت نهاده شده بود - ریخت و طشت پر شد.

بختیشوع با شنیدن این نوع حجامت ، بسیار در تعجّب قرار گرفت و گفت : به خداوند سوگند، چنین موضوع و حالتى را تا به حال از كسى نشنیده و نیز در كتابى نخوانده ام . بعد از آن ، هر دو نزد اُسقف اءعظم رفتند و چون جریان را بازگو كردند، اُسقف گفت : گمان مى كنم كه آن شخص یا پیغمبر است و یا آن كه از ذرّیّه پیامبران خواهد بود

 

آن گاه حضرت به یكى از غلامان دستور داد تا روى رگ را ببندند و طشت را تخلیه كنند.

 

پس از آن كه طشت را خالى كردند و آوردند، حضرت فرمود: روى رگ را باز كنید.

وقتى روى آن را باز كردند، مقدارى دیگر مثل همان آب هاى زردرنگ خارج شد؛ بعد امام جواد علیه السلام به طبیب فرمود: اكنون روى آن را پانسمان كن .

و چون كار طبیب پایان یافت ، دستور داد تا مقدار صد دینار به طبیب داده شود.

طبیب مقدار صد دینار را گرفت و سپس نزد پزشكى معروف به نام بختیشوع رفت و جریان را به طور مشروح براى او تعریف كرد.

بختیشوع با شنیدن این نوع حجامت ، بسیار در تعجّب قرار گرفت و گفت : به خداوند سوگند، چنین موضوع و حالتى را تا به حال از كسى نشنیده و نیز در كتابى نخوانده ام .

بعد از آن ، هر دو نزد اُسقف اعظم رفتند و چون جریان را بازگو كردند، اُسقف گفت : گمان مى كنم كه آن شخص یا پیغمبر است و یا آن كه از ذرّیّه پیامبران خواهد بود.

فرآوری: امین

 


 مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 389؛ بحارالا نوار، ج50، ص 57.

 

 


 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: حجامتى معجزه آسا
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 31 / 5 / 1396

 


 

روزى مأمون عبّاسى عدّه اى از علماء و حكما و قضات را جهت بحث با امام محمّد جواد علیه السلام - كه در سنین 9 سالگى بود - به دربار خود دعوت كرد، كه از جمله دعوت شدگان یحیى بن اكثم بود، كه با توطئه اى از قبل تعیین شده خطاب به مامون كرد و گفت :

 

 

یا امیرالمؤمنین ! آیا اجازه مى فرمائى از ابوجعفر، محمّدالجواد سؤالى را جویا شوم ؟

مأمون گفت: از خود حضرت اجازه بگیر.

 

یحیى بن اكثم، امام جواد علیه السلام را مخاطب قرار داد و عرضه داشت: اى سرورم ! آیا اجازه مى فرمائى كه سؤال كنم ؟

حضرت جواد علیه السلام فرمود: آنچه مى خواهى سؤال كن .

یحیى پرسید: نظر شما درباره شخصى كه احرام حجّ بسته است و در حین احرام حیوانى را شكار كند، چیست؟

حضرت فرمود: منظورت چیست ؟

آیا حیوان را در داخل حرم و یا بیرون از آن شكار كرده است؟

آیا عالِم به مسئله بوده، یا جاهل؟

آیا از روى عمد و توجّه آن را شكار كرده؟

آیا به تكلیف رسیده بوده یا نابالغ بوده است؟

آیا دفعه اوّل شكار او بوده و یا آن كه به طور مكرّر در حرم شكار انجام داده است؟

با طرح چنین فرع هائى از مسائل ، یحیى بن اكثم متحیّر و سرافكنده شد و عاجز و درمانده گشت ؛ و در میان تمام حضّار خجالت زده و شرمسار گردید. و چون جمعیّت مجلس را ترك كردند و خلوت شد، امام علیه السلام به تقاضاى مأمون ، جواب تمام فروع آن مسائل را به طور كامل بیان نمود

و آیا شكار پرنده بوده ، یا غیر پرنده؟

آیا شكار از حیوانات كوچك بوده ، یا از حیوانات بزرگ؟

آیا در شب شكار كرده است، یا در روز؟

آیا در احرام عمره شكار كرده ، یا در احرام حَجّة الا سلام؟

و آیا آن شخص از گناه خود پشیمان شده بود، یا خیر؟

با طرح چنین فرع هائى از مسائل ، یحیى بن اكثم متحیّر و سرافكنده شد و عاجز و درمانده گشت؛ و در میان تمام حضّار خجالت زده و شرمسار گردید.

و چون جمعیّت مجلس را ترك كردند و خلوت شد، امام علیه السلام به تقاضاى مأمون، جواب تمام فروع آن مسائل را به طور كامل بیان نمود.

سپس مأمون خطاب به حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام كرد و گفت: یاابن رسول اللّه! اكنون شما سؤالى را براى یحیى بن اكثم مطرح نما، تا جواب آن را بگوید.

حضرت پس از اجازه از یحیى، فرمود: بگو، جواب این مسئله چگونه است :

شخصى در اوّل روز به زنى نگاه كرد؛ ولى نگاهش حرام بود.

و چون مقدارى از روز گذشت، آن زن بر این شخص حلال گشت .

وقتى ظهر شد زن حرام گردید؛ و نزدیك عصر نیز حلال شد.

هنگامى كه خورشید غروب كرد، زن دو مرتبه بر او حرام گشت .

همین كه مقدارى از شب گذشت حلال گردید.

و همچنین در نیمه شب آن زن بر او حرام گردید.

و در هنگام طلوع سپیده صبح نیز بر آن شخص حلال گشت؟

یحیى گفت : سوگند به خداى یكتا، جواب و علّت آن را نمى دانم ، و چنانچه صلاح مى دانى ، خودتان بیان فرما؟

 

 

امام جواد علیه السلام فرمود: آن زن كنیز مردى بود، كه نگاه كردن دیگران به او حرام بود، چون مقدارى از روز سپرى شد، شخصى آن كنیز را خریدارى نمود و بر او حلال شد، هنگام ظهر كنیز را آزاد كرد و بر او حرام گردید.

پس چون عصر فرا رسید آن كنیز را به ازدواج خود درآورد؛ و نیز بر او حلال شد، هنگام غروب خورشید زن را ظهار كرد و از جهت زناشوئى بر او حرام گشت .

پس از گذشت پاسى از شب با پرداخت كفّاره ظهار آن كنیز را مَحرم خود ساخت ؛ و در نیمه شب او را طلاق رجعى داد و باز بر او حرام گردید؛ و هنگام طلوع سپیده صبح نیز بدون جارى كردن صیغه عقد به او رجوع كرد و حلال گردید.

 

فرآوری: امین


 

 

منبع: احتجاج طبرسى، ج 2، ص 472؛ إعلام الورى طبرسى، ج 2، ص 102؛ تاریخ اهل البیت، ص 85؛ كشف الغمّة، ج 2، ص 370؛ فصول المهمّه ابن صبّاغ مالكى، ص 275؛ عیون المعجزات، ص 124.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 31 / 5 / 1396

چگونگی شهادت امام جواد(ع)/ دلایل ازدواج امام با دختر مأمون

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه:
مأمون خلیفه عباسی که چون سایر خلفای بنی‌عباس از نفوذ باطنی امامان معصوم در بین مردم هراس داشت سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد که یکی از حیله‌های وی برای اینکار ازدواج دخترش با امام بود.

امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت . نام آن بزرگوار محمد و معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند رضی و متقی نیز داشته ولی تقی از همه معروفتر است .

امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود و پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (ع) مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت .

مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت سعی کرد پسر امام رضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد .



ازدواج امام

مأمون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد تا مراقبی دائمی و از درون خانه، بر امام گمارده باشد .

دلیل دیگری که مأمون دختر خود را به ازدواج امام در آورد کشاندن امام به سمت خود بود، چرا که تصور می کرد امام با این وصلت مجذوب مادیات و جاه و مقام شده، قداست وی خدشه دار و از راه اصلی منحرف، شیعیان متفرق شده و مأمون خود قوی می شود .

مأمون همچنین می خواست با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام بر ضد خود باز داشته، خود را دوستدار و علاقمند به آنان نشان دهدد.

و البته باید در نظر داشت امامان از آنجا که از آینده اطلاع دارند، هیچ کاری را بدون آگاهی انجام نمی دهند، امام جواد نیز بخوبی از دسیسه های مأمون آگاه بود و با علم به وصلت با دختر وی رضایت داد .

برای پذیرش این وصلت از سوی امام دلایلی ذکر شده است، از جمله اینکه: حفظ شیعیان از جمله دلایل امام محمدتقی(ع) برای این وصلت بوده است، امام با وجود آگاهی از حیله و نیرنگ مأمون به این وصلت رضایت می دهد تا شیعیان را از دسیسه های کینه توزانه مأمون حفظ کند .

امام اگرچه تن به این ازدواج داد، اما شواهد تاریخی گواه این حقیقت است که مأمون نتوانست به حیله های از پیش تعیین شده خود دست یابد.


دوران امامت

امام جواد (ع) در سال 203 هجری قمری پس از شهادت پدرش امام رضا (ع)، در سن هشت سالگی، به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود.

هنگامی که امام رضا (ع) به دعوت مامون از مدینه به توس رفت امام جواد (ع) که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا (ع) در مدینه ماند و در سال 202 هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت .

از ویژگیهای بارز و شناخته شده امام، جود و بخشش آن بزرگواراست .



سفر حج و شهادت

امام جواد (ع) به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مأمون در آن شهر ساکن بود. پس از مرگ مأمون به دستور معتصم عباسی، در سال 220 هجری قمری، به همراه همسرش ام الفضل، به بغداد رفت و بنابر برخی روایتها به دستور معتصم مسموم شد و در همان سال به شهادت رسید.

امام نهم آخر ماه ذیقعده سال 220 هجری به سرای جاویدان شتافت . مزار مطهر وی در کاظمین است .




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 31 / 5 / 1396


 



باد، هوهو کنان، خاکستر یتیمی پاشید بر تمام خانه‌های بغداد
و خبر، زلزله خیز، تکان داد روزگار در خود فروپیچیده را.

اتفاقی شوم، سایه گسترانیده بر آسمان‌ها.
نمی دانم، شاید خورشید در پرده کسوف افتاده است!

گویا زمین، 25 سال بزرگواری را محروم شد!
گویا زمان، باید از این پس، حسرت به دل کرامت جاری جواد بماند!

انگار همین دیروز بود که خاک، عطر حضورش را نفس کشید
و عالم، در سایه مهربانیِ «جواد الائمه» میهمان شد!

انگار همین دیروز بود که حضورش مایه آرامش زمین شد
و وجودش، باعث دلگرمی «رضا»!

و امروز که دست‌های توطئه از آستین «ام الفضل» برآمده،
زهر عصیان و نفاق چه بر سر قلب رئوفت آورد، امام جوانم؟!

تلخی کینه توزی روزگار را،
جگر سوخته ات چگونه تاب آورد، امام جوانم؟!

رستاخیز داغت، کمر روزگار را خواهد شکست.
قیامت اندوهت، به آتش خواهد کشید دلها را.

هنوز، کاخ مأمون می‌لرزد از هیبت حیدری‌ات.
هنوز اقیانوس «علم لدنی»ات،
جرعه جرعه فرو می‌نشاند عطش جهل بشر را.

تو را می‌برند؛ بر شانه‌های فرشتگان.
کجاست دستان تسلی بخش،
تا مرهم زخم‌های «هادی»ات باشند؟

بعد از تو چه کند «علی» در محاصره «معتصم»ها؟
جوان‌ترین حجت خدا!

هر بار، با یاد ماجرای تو،
پا به پای امام عصر عجل‌الله‌فرجه،
تا همیشه روزگار، خون خواهم گریست.



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 31 / 5 / 1396





غم سرشار




لوح مقدرات به هم خورده خاک است؛ آسمان در هم پیچیده است؛
ستاره‌ای روشن نیست؛ ماه، در سوی دیگر آسمان فرو ریخته است؛
شیطان، پشت درهای بسته نامردی، زهر در کاسه می‌ریزد.

آسمان در خویش مچاله می‌شود از اندوه؛ خاک، تاب نمی‌آورد؛
واپسین لحظاتِ نفس کشیدنِ بغداد است در هوایی که مولا در آن نفس می‌کشد.


جوانی‌اش را ملائک به نوحه نشسته‌اند.
طنین توطئه، خواب تاریخ را می‌آشوبد، حقیقتی ویرانه بر دیوارها سرگذاشته، های های می‌گرید.
رنجی نزدیک ـ کاظمین منتظر است با آغوشی گشوده
تا جوان‌ترین ستاره دنبال دار امامت را از خاک تا افلاک دنبال کند ـ
حالتِ محزون خاک، ملائک را به زاری نشانده است.
ثانیه‌ها، پُرشتاب می‌گذرند، پاییز بر پنجرهها پنجه می‌کشد،
چشم‌های شیطان، نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود ـ دستها و کاسه زهر ـ

تو را با زهر سیراب کرده‌اند. صدای رفتنت را ملکوتیان، نزدیک حس می‌کنند.
رفته‌ای و آفتابی از خاک رو گرفته است، غمی سرشار در رگ‌های زمین می‌جوشد.

نبودنت را بر سر می‌کوبیم. سال‌های سال می‌گذرد؛ اما هنوز صدای گام‌هایت را می‌شنویم
که در کوچه‌های آسمان قدم می‌زنی جوانی‌ات را، بیست و پنج سالگی‌ات را.

کبوترانه بال گرفته‌ایم بر گنبد و گلدسته‌هایت.
گذشته‌ای و زمان، شرمگین به دور دستِ نگاهت چشم دوخته است.
«بغداد»، دست و پا در شوره زار اندوه می‌زند بیهوده.
باد از هوای حادثه، بوی توطئه می‌آورد و همچنان کائنات سیاه پوش تواَند.
«شبِ بدی ست نفسها به خاک افتاده‌ست و ماه بادیه حتی به خاک افتاده‌ست
زمین مدار نخواهد شناخت بعد از این چه آتشی ست که در خوابِ خاک افتاده است»

حمیده رضایی


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: غم سرشار
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 31 / 5 / 1396




ويژه نامه شهادت مظلومانه ماه کاظمين ٬
نهمين نور هدايت ٬‌آقا جواد الائمه عليه السلام

 





قالَ الامام محمد تقي عليه السلام :

خَفْضُ الْجَناحِ زينَةُالْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْ دَبِ زينَةُالْعَقْلِ،
وَبَسْطُ الْوَجْهِ زينَةُالْحِلْمِ


تواضع و فروتنى زينت بخش علم و دانش است ،
ادب داشتن و اخلاق نيك زينت بخش عقل مى باشد،
خوش روئى با افراد زينت بخش حلم و بردبارى است

كشف الغمّة : ج 2، ص 347.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 5 / 1396

یادمان باشد کلاس اول درس عشق به آموختن است و نه گریز از آموزش

والدین کلاس اولی ها

پیشتر در مورد مشکلات والدین با شروع سال تحصیلی جدید  و کمک والدین به کلاس اولی ها توصیه هایی داشته ایم .
حال برای شروع سال تحصیلی جدید توصیه هایی دیگر برای
والدینی که اولین بار رفتن فرزندشان را به مدرسه تجربه می کنند داریم.
درست است که بعضی از
کودکان قبل از بازگشایی مدارس و حضور در کلاس اول به مراکز آموزشی چون مهد کودک و پیش دبستانی پا می گذارند و مفهوم معلم، آموزش، درس، نظم و انضباط را می آموزند اما هیچ چیزی تجربه اول نمی شود.
روزهای اول همیشه برای برخی
نوآموزان که تمام وقت خود را در خانه کنار والدین به بازی و استراحت می گذراندند خسته کننده است، به همین دلیل چند هفته ای طول می کشد تا چنین دانش آموزانی به وضعیت جدید خویش عادت کنند. شاید به همین علت است که بعضی بچه ها وقتی به خانه می آیند بسیار خسته هستند و کارهایی دور از انتظار انجام می دهند! باید بدانید که بردباری و برخورد آرام و مهربانانه والدین کمک فراوانی در سازش دادن دانش آموزان با وضعیت جدید می کند.

موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 5 / 1396

بعد از آشنایی با مفهوم تربیت چند توصیه به والدینی که کودک شان وسایل دیگران را بدون اجازه برمی دارند داریم.

نحوه برخورد با کودکانی که اجازه نمی گیرند

پیشگیری از این رفتارها بهترین روش ممکن است. از همان دوران کودکی تلاش کنید تا مفهوم مالکیت را به او آموزش دهید. مثلاً به او بگویید که باید برای برداشتن وسایل دیگران اول اجازه بگیرد در صورت عمل به این رفتار برای او تشویق هایی در نظر بگیرید.

برداشتن وسایل دیگران ممکن است در هر سنی رخ دهد، اما معنای این عمل به اقتضای سن و شرایط افراد متفاوت است.

این رفتار در سنین خردسالی تا حدودی شایع است و انگیزه کودکان در این زمان اغلب لذت بردن از داشتن چیزی یا اقناع حس کنجکاوی است.

 

بنابراین بچه ها معمولاً تلاش می کنند تا به وسایلی که والدین استفاده از آن را منع کرده اند یا متعلق به دوستان شان است دست یابند. کودکان کم سن و سال که هنوز به مدرسه نمی روند اغلب بدون آن که ارزش مادی اشیا را درک کنند، دست به این کار می زنند، آن ها حتی گاه از این که برداشتن چیزی بدون پرداخت پول یا اجازه از صاحب آن اشتباه است مطلع نیستند.

در واقع با آن که ممکن است به وسایل خود حساس باشند اما احتمال دارد مفهوم مالکیت برای دیگران را درک نکنند. هم چنین ممکن است کودکان به علت خشم ، آزار رساندن به سایرین و یا داشتن استرس در محیط خانواده به انجام این عمل اقدام کنند.

چه باید کرد؟

البته نمی توان به صرف این که کودک به رشد لازم نرسیده است یا چون مشکلات خاصی در محیط خانواده دارد از کنار این رفتار به سادگی عبور کرد، اما خشونت و تنبیه شدید نیز شیوه برخورد مناسبی نخواهد بود.

 
تهیه: مرجان سلیمانیان، تنظیم: نیلوفر یاقوتی
موضوعات مرتبط: تربیتی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 5 / 1396

در مطالب قبل متوجه شدیم که هرکدام از ما به عنوان افراد جامعه وظایفی داریم. مدیر، ناظم، معلم، کارمند بانک یا حتی دکتر و... اگر به خوبی از عهده وظایف خویش برنیایند باعث آشفتگی در زندگی شخصی و جامعه می شوند.

قوانین مهم کلاس

دانش آموزان در طول سال تحصیلی (برای ساعاتی) ساکنان جامعه کوچکی به نام مدرسه هستند. آن ها می توانند جامعه کوچک خویش را به خوبی اداره کنند و یا باعث آشفتگی آن شوند. دانش آموزان در انجام وظایف نیازمند هدایت والدین  و اولیای مدرسه هستند و اثر گذاری این دو گروه بر آنان می تواند قابل ملاحظه باشد.

موضوعات مرتبط: تربیتی
برچسب‌ها: قوانین مهم کلاس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 5 / 1396

 تصاویر شگفتی های آفرینش

فوايد گريه كودكان

اى مفضل ! از منافع گريه كودكان نيز آگاه باش . بدان كه در مغز كودكان رطوبتى است كه اگر در آن بماند بيماريها و نارساييهاى سخت

و ناگوار به او رساند؛ مانند نابينايى و جز آن . گريه آن رطوبت را از سر كودكان سرازير و بيرون مى كند و بدين وسيله سلامتى تن و درستى ديده ايشان را فراهم مى آورد. پدر و مادر از اين راز آگاه نيستند و مانع آن مى شوند كه كودك از گريه اش سود ببرد. اينان همواره در سختى مى افتند و مى كوشند كه او را ساكت كنند و با فراهم كردن خواسته هايش از گريه بازش دارند ، ولى نمى دانند كه گريه كردن به سود اوست و سرانجام نيكى پيدا مى كند.
بدين ترتيب چه بسا كه در اشيا ، منافعى نهفته باشد كه معتقدان به اهمال و بى تدبيرى در كار عالم از آن غافل اند و اگر مى دانستند هيچگاه نمى گفتند كه فلان چيز بى ثمر است ؛ زيرا آنان از اسباب و علل آگاه نيستند.براستى هرچه را كه منكران نمى دانند عارفان مى بينند.
چه بسيار است چيزهايى كه دانش اندك آفريدگان از آن كوتاه و خالق آفرينش با دانش بى پايانش از آن آگاه است . قداستش عظيم و كلمه اش والاست  ــ و اما آبى كه از دهان كودكان سرازير مى شودو خارج مى گردد، رطوبتى است كه اگر در بدنهايشان بماند، آثار وخيمى بر جاى مى گذارد.

چنانكه دانى گاه كه رطوبت بدن چيره مى شود (و بر ديگر عناصر، غلبه مى كند) شخص ، دچار كودنى ، ديوانگى ، كم عقلى ، فلج و لقوه و جز آن مى گردد.خداوند جل و علا تدبير چنان نمود كه اين رطوبت در دوران كودكى از دهانشان بيرون رود و در بزرگى از سلامت تن برخوردار گردند.
بدين ترتيب ، پروردگار به خاطر نادانى آفريدگان بر آنان منت نهاد و تفضل نمود. اگر اينان از داده ها و نعمتهاى بى شمار او آگاه بودند،هيچ گاه در معصيت و لغزش از فرمانش فرو نمى افتادند. پاك و منزه خدايى كه چه بزرگ است نعمتهاى او برمستحقان و ديگر آفريدگان ! و چه والاتر است از آنچه باطل گرايان مى پندارند.

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 5 / 1396

تصاویر/شگفتی های آفرینش

 

راز رويش مو بر صورت

مى دانى اگر در صورتش موى نمى روييد، همواره به هيأت و صورت زنان و بچگان مى ماند، در نتيجه نه ابهت داشت و نه وقار ؟

مفضل مى گويد: عرض كردم : آقاى من ! من كسانى را ديده ام كه بزرگ و كهنسال بوده اند ولى مويى بر رويشان نروييده است .

حضرت (ع ) فرمودند:

«
اين به خاطر اعمالى است كه از پيش فرستاده اند و خداى جل و علا هيچ گاه بر بندگانش ستم روا نمى دارد. » (انفال ، آيه 51)

جز خدايى كه از نيستى اش رهانيد و هستى اش بخشيد، چه كسى همواره در انديشه برآورى اين همه نيازهاى اوست و تأمين

آنها را خود بر عهده گرفته است ؟

اگر چنين تدبير و حكمتى زاييده اهمال و رها بودن امور به حال خود بود، مى بايست از تقدير و هدفمندى نيز اختلال و ناهماهنگى

برخيزد؛ زيرا اين دو ضد اهمال اند. (و بايد نتيجه آنها نيز با نتايج اهمال نسازد) بى شك چنين سخنى ناشايست و ناصواب و نشانه

ناآگاهى و كم مايگى گوينده آن است ؛ چه هيچ گاه در اثر اهمال و بى تدبيرى ، درستى و صواب پديد نمى آيد و تضاد نيز نظم و

هماهنگى را در پى ندارد . خداوند چه بسيار منزه و والاتر از گفته ملحدان است . (اسراء، آيه 43)

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 29 / 5 / 1396

هيأت جهان و شكل گيرى آن
اى مفضل ! نخستين عبرت و دليل بر خالق جل و علا، همين هياءت دهى ، گرد آورى اجزا و نظم آفرينى در كار اين عالم است ؛
از اين رو اگر با انديشه و خرد در كار عالم ، نيك و عميق تأمل كنى ، هر آينه آن را چون خانه و سرايى مى يابى كه تمام نيازهاى

بندگان خدا در آن آماده و گرد آمده است. آسمان ، همانند سقف بلند گردانيده شده، زمين بسان فرش گسترانيده شده، ستارگان چون چراغهايى چيده شده و گوهرها همانند ذخيره هايى در آن نهفته شده و همه چيز در جاى شايسته خود چيده شده است .
آدمى نيز چون كسى است كه اين خانه را به او داده اند و همه چيز آن را در اختيارش نهاده اند. همه نوع گياه و حيوان براى رفع نياز و صرف در مصالح او در آن مهياست .
ا
ين ها همه ، دليل آن است كه جهان هستى با اندازه گيرى دقيق و حكيمانه و نظم و تناسب و هماهنگى آفريده شده . آفريننده آن يكى و او همان شكل ده نظم آفرين و هماهنگ كننده اجزاى آن است. براستى كه او در قدرتش *جليل و در كارش بلند مرتبه و وجهش كريم است . خدايى جز او نيست و از آنچه منكران مى پندارند منزه واز آنچه ملحدان به او نسبت مى دهند برتر و جليل تر است .



.

موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 5 / 1396

دل حرم   امام صادق«علیه السلام»   دل حرم خداست، پس در حرم خدا، غیرخدا را ساکن مکن. بحارالانوار،ج70،ص25

گفتار دوم: زمينه‏ها و پيش‏شرطهاى گفت و گو از نگاه قرآن

منظور از زمينه‏ها و پيش شرطهاى گفت و گو، امورى است كه فراهم آوردن و مراعات آنها در تمام مراحل گفت و گو لازم و ضرورى است . به برخى از اين موارد اشاره مى‏كنيم:
الف) پذيرش دو طرف يا چند طرف: يكى از پيش‏فرضهاى آغازين گفت و گو، پذيرش دو طرف يا چند طرف است كه با استفاده از علائم، از جمله كلام به شكلهاى مختلف با يكديگر تبادل معنا مى‏نمايند . اين امر مورد پذيرش قرآن كريم است . البته پذيرش طرف مقابل به معناى حقانيت او نيست، بلكه منظور اين است كه گفت و گو وقتى تحقق پيدا مى‏كند كه هر يك از طرفين، سخن طرف ديگر را بشنود و با يكديگر به تبادل آرا و عقايد بپردازند . حضرت موسى عليه السلام مامور مى‏شود حتى با فرعون، دشمنترين دشمنان خدا، به گفت و گو بپردازد و آيات الهى را به او ابلاغ كند:

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 5 / 1396

  امام علی «علیه السلام»  دنیا تو را گول نزده بلکه تو فریب دنیا را خورده ایی غررالحکم،ح9655گفت و گو در قرآن كريم

در اين نوشتار، نويسنده ابتدا واژه گفت‏وگو را بررسى كرده سپس به زمينه‏ها و پيش‏شرطهاى لازم براى گفت و گو مى‏پردازد . موانع گفت و گو و انواع گفت و گوهايى كه در قرآن آمده، موضع ديگرى است كه نويسنده آن را مورد كاوش قرار داده است .

چكيده

چندى است كه بازار تعامل بين اديان و تمدنها گرم است . هر كس از ديدگاه خويش، به اين بحث پرداخته است . نظر قرآن به عنوان وحى آسمانى، بسيار حائز اهميت مى‏باشد . در اين نوشتار، نويسنده ابتدا واژه گفت‏وگو را بررسى كرده سپس به زمينه‏ها و پيش‏شرطهاى لازم براى گفت و گو مى‏پردازد . موانع گفت و گو و انواع گفت و گوهايى كه در قرآن آمده، موضع ديگرى است كه نويسنده آن را مورد كاوش قرار داده است .

مقدمه
در عصر حاضر، گفت و گو از واژه‏هاى بسيار رايج در عرصه فرهنگ، سياست و اجتماع است . در اين راستا، اصطلاح گفت و گوى اديان و گفت و گوى تمدنها نيز مورد بحث و بررسى مى‏باشد . يكى از پرسشهاى اساسى اين است كه اسلام، چه ديدگاهى نسبت‏به گفت و گو دارد؟ و آيا آن را به عنوان يك روش مسالمت‏آميز در تعامل با پيروان اديان و مذاهب ديگر قبول دارد يا خير؟ و به طور مشخص ديدگاه قرآن كريم در اين باره چيست؟
مهمترين هدف اين پژوهش بيان ديدگاه قرآن كريم در خصوص گفت و گوى مسالمت‏آميز با مذاهب و عقايد مخالف است و اين كه اساس رفتار با پيروان مذاهب، رفتار صلح‏آميز و استفاده از روش منطقى بوده و رد بر نظريه كسانى است كه مى‏گويند:
«
مادامى كه اسلام باقى است، صلح و سازش پيروان اسلام، حتى با كليميها و مسيحيها و از اين بالاتر با ساير افراد بشر، يك مساله لاينحلى خواهد بود .» (2)
به عبارت ديگر، يكى از علل ضرورت اينگونه پژوهشها «نسبت‏دادن‏خشونت‏به‏اسل ام‏» است . عده‏اى اساس روابط اسلام با غير مسلمانان را بر جنگ و خصومت مى‏دانند . اين اشتباه از اينجا ناشى مى‏شود كه اسلام، اهميت‏بسيارى به جهاد داده است . همين برداشت‏باعث‏شده است كه پاره‏اى از نويسندگان از قبيل منتسكيو، متفكر فرانسوى، اسلام را دين شمشير بداند . وى در كتاب روح القوانين مى‏گويد:
«
يكى از بدبختيهاى بشر اين است كه هر فاتحى ديانت‏خود را بر جامعه مغلوب، تحميل كند . ديانت اسلام كه به زور شمشير بر مردم تحميل شده، چون اساس آن متكى بر جبر و زور بوده، باعث‏بدبختى و شدت شده است .» (3)
واضح است كه اينگونه تبليغات عليه مسلمانان صورت گرفته و مى‏گيرد و در نهايت، روح همزيستى مسالمت‏آميز ملل جهان و اساس گفت و گو ميان اديان، تمدنها و عقايد گوناگون را مورد آسيب جدى قرار خواهد داد و اين در حالى است كه بر اساس شواهد و ادله روشن، «گفت و گوى مسالمت‏آميز در اسلام‏» اثبات مى‏گردد . گوستاو لوبون مى‏گويد:
«
تساهل مذهبى اسلام نسبت‏به مذهب يهود و نصارى ... خيلى بندرت مى‏توان در مذاهب ديگر مشاهده نمود .» (4)
همچنين مى‏گويد:
«
اخلاق مسلمانان صدر اسلام از اخلاق امتهاى روى زمين و بخصوص ملتهاى نصرانى به طور نمايانى بهتر و برتر بوده است . آنان در عدالت، ميانه‏روى، مهربانى، گذشت، وفاى به عهد و بلندهمتى مشهور و معروف بودند و رفتارشان با ديگر ملتهاى اروپايى، بخصوص آنهايى كه در زمان جنگهاى صليبى بودند، متفاوت بود .» (5)

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 5 / 1396

 اگر مردم بدانند  که  شناخت فدا چه ارزشي دارد  هرگونه زرق و برق و ناز و نعمت زندگی دنیا، که خداوند دشمنان را از آنها برخوردار ساخته است،چشم نمی داشتند و دنیایشان در نظرشان بی ارزش تر ا

ويژگيهای اساسی قرآن

نوشته:العلامة سيد ابوالحسن علی حسنی ندوی
اين انديشه با اين حقيقت علمی وعقيده مذهبی تناقض دارد. که : اين دين تنها بوسيله نصوص ومتون به امت نرسيده بلکه الفاظ ومفاهيم آن حتی طريق عمل بر آن نيز نسل به به نسل منتقل شده است واين سلسله توارث، در لفظ ومعنی هر دو جريان داشته است. همچنين با صفاتی که خداوند برای قرآن بيان کرده نيز منافات دارد.
خداوند متعال قرآن مجيد را در جاهای متعددی به کلمات «الکتاب المبين» و«عربي مبين» معرفی می کند.
درآغاز سوره يوسف می فرمايد:
{
الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}[سوره یوسف : 1-2] « الرا - اين است آيات کتاب روشن. هر آئينه ما فرو فرستاديم آن را به زبان عرب تا شما در يابيد
وسوره حجر اينچنين آغاز می شود:
{
الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ}[الحجر : 1] « اين است آيات کتاب الهی وقرآن روشن».
اولين سوره شعراء اين است:
{
طسم تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ}[ الشعراء : 1-2] « طسم - اين آيات کتاب روشن است».
در سوره شعراء توانايی تفهيم وروشنگری وحيی را که بر قلب پيامبر صلی الله علیه وسلم بوسيله جبريل نازل شده اين گونه بيان می دارد:{وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ*نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ* عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ *ِبلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ}[الشعراء:192-195] «هر آئينه قرآن فرود آورده پروردگار عالميان است. فرود آورد آنرا فرشته امانتکار( جبريل) بر دل تو تا (مردم را) نصيحت کنی (فرودآورد) به زبان عربی روشن».

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 5 / 1396
دنیا دوستی


پرسش :
راه رهایی از دنیا دوستی چیست؟


پاسخ :
پاسخ اجمالی:
دنیا مؤنث «ادنی»، از «دنیء» و «دنائت» به معنی پست تر و ناچیزتر (در مقایسه با زندگی آخرت) یا از «دنو» به معنی نزدیکتر (در مقایسه با زندگی آخرت) است.
در بیان قرآن و روایات، دنیا به دو قسم است: دنیای مذموم و دنیا ممدوح. در اغلب مواردی که در کلام معصومان (ع)، سخن از دنیا به میان آمده، و انسان ها را از فریب آن بر حذر داشته اند، اشاره به دنیای مذموم و ناپسند دارند، دنیایی که صاحبانش آن را برای خودش بخواهند و نگاه استقلالی به آن داشته باشند. اما دنیای ممدوح، یعنی نگاه آلی نه استقلالی، یعنی استفاده از فرصت عمر در مسیر جلب رضای الهی و نردبانی برای کسب کمالات معنوی، این نگاه به دنیا، ایثار و انفاق را بر انسان آسان می کند.
حب دنیا سرمنشاء همه ی خطاهاست. بهترین و اثربخش ترین راه رهایی و نجات انسان از حب دنیا و آلودگی های دنیوی، اصلاح نفس و رسیدن به مقام بندگی و عبودیت خداوند است. علاوه بر این دو، راهکارها بسیاری در قرآن مجید ذکر شده است که به مواردی چند اشاره می کنیم:

1. شناخت حقیقت و جایگاه خویش در نسبت با دنیا.
2. تفکر عمیق در ماهیت دنیا و آثار سوء حب دنیا.
3. تقویت ایمان و عمل صالح و رعایت تقوا و خودسازی، تزکیه نفس و ترک هوی پرستی.
4. یاد مرگ و معاد.
5. مطالعه در احوال اقوام گذشته.
6. هجرت و جهاد.
7. پرهیز از حرص و آز در جمع آوری مال دنیا و زیاده خواهی و پیشه کردن قناعت و اکتفا به ما یحتاج و ضروری.
8. صبر و تحمل در برابر شدائد.


موضوعات مرتبط: معلومات قرآنی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 5 / 1396

مار


پرسش :
چرا خداوند چیزهایی آفریده كه برای انسان خطرناک است ؟

 
پاسخ :
قرآن می فرماید : هر چه را كه خدا آفریده ، نیكو آفریده است : ( الذی أحسنَ كل شی ء خَلقه ) (1) حتی زهرمار در بدن مار نیكوست ، ولی در بدن ما كشنده است .
چنانكه آب دهان در دهان ما نیكوست ، ولی اگر به سوی كسی پرتاب شود ، جسارت بزرگی محسوب می شود .
پی نوشت:
1- سوره سجده ، آیه 7.
منبع: پرسش های مهم پاسخ های كوتاه، حجت الاسلام محسن قرائتی
موضوعات مرتبط: معلومات قرآنی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 5 / 1396
اثبات خدا

پرسش :
چه آیاتی از قرآن برای اثبات وجود خداوند و یگانگی او آمده است؟

پاسخ :
پاسخ سوال در دو قسمت داده می شود.
الف: ادلة قرآنی بر اثبات وجود خدا؛ ب: ادلة قرآنی بر یگانگی خداوند و نفی شرك.
الف: اهم ادله و براهین قرآنی بر اثبات وجود خداوند عبارتند از:
1.
برهان نظم
گستردهترین برهان قرآن بر اثبات وجود خدا كه آیات فراوانی بر آن دلالت دارند، برهان نظم است. این برهان از دو مقدمه تشكیل شده است.
مقدمة اول: جهان هستی دارای نظم، هدفمندی و انسجام است.
مقدمة دوم: نظم دقیق به ناظم عالم و قادر احتیاج دارد.
نتیجه: پس این جهانرا ناظم عالم و قادر ایجاد كرده است.[1]
بعضی از آیاتی که برای مطلب دلالت دارند ذیلا ذکر می شوند: سورههای: روم، آیات 20 تا 25، بقره 164، رعد 3، یونس 31، انفال 62 و 63، مؤمنون 12 تا 14،
انعام 95، بقره 281، شمس 7 و 8 ، طه 50، نحل 79، جاثیه 3 و 4، حجرات 13 و... . بهعنوان نمونه یك آیه را با ترجمه ذكر میكنیم:
«
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِیها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»[2]
در آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز و حركت كشتیها در دریا بهسود مردم و بارانی كه از آسمانها نازل میشود آنگاه زمینهای مرده را احیا میكند و انواع جنبندگان كه در روی زمین پراكندهاند و چرخش بادها و ابرهایی كه در میان آسمانها و زمین بهكار گرفته شدهاند نشانههایی است برای قوم خردمند.

موضوعات مرتبط: معلومات قرآنی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 27 / 5 / 1396

 

قرآن

حاجت خواستن از غیر خدا در قرآن

قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِینَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّی إِنَّهُ ‏هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ «یوسف آیات 97 و 98‏» ؛ «گفتند: «اى پدر! براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما ‏خطاكار بودیم. گفت: به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‏خواهم كه او، ‏همانا آمرزنده مهربان است»‏

پرسش:

چرا براى درخواست حاجت، به سراغ واسطه مى رویم؟ برخى به شیعیان اتهام مى ‏زنند كه رفتن به زیارت‏گاه ‏ها و یا حاجت خواستن از امامان: به معناى عبادت آنها و شرك است؛ چه پاسخى مى ‏توانیم به آنها بدهیم؟

پاسخ:

براساس آیات قرآنى، توحید و شرك، داراى معیارهاى روشنى هستند.

«توحید» در لغت، به معناى یكتا دانستن است و هنگامى كه بر خداوند اطلاق مى شود، به معناى اعتقاد به وحدانیت و یكى بودن اوست.

«شرك» در لغت، به معناى همتا دانستن در چیزى است و «شریك»، همان همتا و همتراز است. شرك در اصطلاح، به معناى شریك قرار دادن براى خدا در حاكمیت و ربوبیت است و حقیقت آن، این است كه كسى را همتاى خدا و هم تراز او در خالقیت، مالكیت، ربوبیت و عبادت بدانیم و این، همان شرك عظیم است.[1] قرآن مى فرماید: (أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)[2]؛ «از هر معبودى جز خدا، بپرهیزند». مهم ترین انگاره در این جا، این است كه چه عملى نشانه توحید و چه عملى شرك است؛ تا نتوان به راحتى به كسى اتهام شرك زد و یا عمل او را خارج از دایره توحید دانست.

 

موضوعات مرتبط: معلومات قرآنی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی