تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 60231
بازدید دیروز : 63316
بازدید هفته : 273379
بازدید ماه : 595660
بازدید کل : 10987415
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 12 / 10 / 1395

Image result for ‫تصاویر فلسفه قيام امام حسين عليه السلام‬‎

عدم بيعت با يزيد
پرسش 19. به چه دليل و با كدامين توجيه منطقى، امام حسين عليه السلام به هيچ وجه حاضر نبود، ـ ولو از روى مصلحت ـ با يزيد بيعت كند؟
نخست بايد دانست هر تصميم تاريخ ساز، در يك موقعيت حساس و در پى مجموعه اى از علل و حوادثى اتخاذ مى شود كه طرفين منتظر چنين فرصتى از قبل بوده اند.
زاويه انحراف از سنت نبوى و عدالت علوى، از زمان گذشته آغاز شده بود؛ اما با ظاهرفريبى روند خود را ادامه مى داد. اهل بيت عليهم السلام و صحابه پاك ـ همچون سلمان، ابوذر، عمار و ... ـ در هر فرصتى به ابراز حق و آگاه كردن مردم مى پرداختند. اما نقطه اى از تاريخ فرا مى رسد كه طرفين احساس مى كنند، بايد حرف آخر را بزنند و كار را يكسره كنند. پس از درگذشت معاويه و روى كار آمدن يزيد، چنين موقعيتى ظاهر شد. از يك سو يزيد منكر همه چيز شد و اعلام كرد:

لعبت هاشم بالملك فلا
خبر جاء و لا وحىٌ نزل[10]

«بنى هاشم با حكومت بازى كردند و هيچ خبرى از آسمان نيامد و هيچ وحيى نازل نشد».
او تصميم قاطع گرفته بود كه با تهديد و يا قتل، اجازه هيچ گونه فعاليت را به ديگران ندهد؛ به طورى كه قبل از انتشار خبر مرگ معاويه سعى داشت از امام حسين عليه السلام، عبدالله بن زبير و عبد الله بن عمر بيعت بگيرد؛ حتى با تهديد به قتل. اينجا بود كه امام حسين عليه السلام نيز بايد تصميم جدى خود را بگيرد. هنر آن حضرت در اين بود كه «حقانيت» خود را با پاسخ به دعوت كوفيان، با تدبير و «عقلانيت» پيش برد؛ به گونه اى كه بر همگان اتمام حجت شد و نهضت خود را با «مظلوميت» آميخته كرد تا چهره ظالمان هر چه منفورتر در طول تاريخ باقى بماند و قابل محو شدن و كم رنگ شدن نباشد. لذا اين رنگ الهى تنها با «شهادت و اسارت» جاودانه ماند.
از ديدگاه امام حسين عليه السلام ـ كه آيينه وحى است و در خانه وحى و محل رفت و آمد فرشتگان الهى است ـ امامت و رهبرى امت اسلامى صلاحيت هايى را مى طلبد كه يزيد و هر كس كه مثل يزيد فاقد آن بوده است. امام حسين عليه السلام مى فرمود: «مَا الإْمامُ اِلاَّ الْعامِلُ بِالْكِتابِ وَ الْقائِمُ بِالْقِسْطِ بِدينِ الْحَقِّ وَ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلى ذاتِ اللّه».
وقتى وليد استاندار مدينه طيبه، امام حسين عليه السلام را به سوى استاندارى دعوت كرد و خبر مرگ معاويه را به آن حضرت داد و نامه اى را كه يزيد براى گرفتن بيعت به او نوشته بود قرائت كرد؛[11] امام در پاسخش فرمود: اينكه من در پنهانى و خلوت بيعت كنم، براى تو كافى نخواهد بود؛ مگر آنكه آشكارا بيعت كنم و مردم آگاه
شوند. وليد گفت: آرى! فرمود: تا بامداد صبر كن و در اين موضوع تصميم بگير!
مروان گفت: به خدا سوگند! اگر حسين در اين ساعت بيعت نكند و از تو جدا شود، ديگر بر او قدرت نخواهى يافت. او را حبس كن و نگذار از اينجا خارج شود؛ مگر آنكه بيعت كند يا گردنش را بزن!
امام حسين عليه السلام فرمود: واى بر تو اى پسر زرقاء! آيا تو امر مى كنى به كشتن من؟ دروغ گفتى و پستى كردى. سپس روى به وليد كرد و فرمود:

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 12 / 10 / 1395

Image result for ‫تصاویر فلسفه قيام امام حسين عليه السلام‬‎

پرسش 18. يكى از شرايط وجوب امر به معروف و نهى از منكر، احتمال تأثير است و اين وضعيت در نهضت موجود نبود؛ چه اينكه معلوم بود يزيد و پيروانش نه از حكومت كنار مى روند و نه از روش خود دست برمى دارند! پس امام حسين عليه السلام با چه منطق و حجت شرعى به اين كار اقدام كرده و اين امر را يك وظيفه واجب و مقدس مى دانست؟
چنان كه پيش تر گذشت ما شرايط احكام و خصوصيات و فروع امر به معروف
را بايد از امام حسين عليه السلام استفاده كنيم و استوارترين دليل بر جواز شرعى هر عمل، اين است كه امام حسين عليه السلام آن را انجام داده باشد. به عبارت ديگر گفتار و رفتار آن حضرت از ادلّه احكام شرعى است.
از طرفى احتمال تأثير بر دو نوع است: گاهى شخصى را كه اكنون آماده يا مشغول معصيتى است، مى خواهيم نهى از منكر كنيم. اگر احتمال تأثير ندهيم، نهى از منكر واجب نيست و گاهى نهى از منكر مى كنيم و بالفعل احتمال تأثير نمى دهيم؛ ولى مى دانيم در آينده مؤثر واقع مى شود. در اين صورت نهى از منكر واجب است و با صورت احتمال تأثير فعلى فرق ندارد.
مثل آنكه احتمال بدهيم اگر با فرقه هاى ضاله يا مؤسسات فساد مبارزه كنيم و معايب و مفاسد و مقاصد سوء آنها را به مردم بگوييم و اعلام خطر كنيم؛ پس از مدتى دستگاه شان برچيده شده و اثر آنها در فساد اجتماع كمتر خواهد شد و يا حداقل از گسترش بيشتر تبليغات و فسادشان جلوگيرى به عمل خواهد آمد و چنانچه كارگردانان آنها دست از خيانت برندارند، در اثر نهى از منكر، تبليغات سوء آنها باعث گمراهى نخواهد شد. در اين مورد امر به معروف و نهى از منكر با احتمال تأثير آن در آينده، واجب است.
در دنياى معاصر هم بيشتر مللى كه توانسته اند بندهاى اسارت خويش را پاره كنند و به آزادى و استقلال برسند؛ همين راه را انتخاب كرده اند. آنان با فداكارى و تحمل ناملايمات و تهييج احساسات، دشمنان خود را در افكار عمومى محكوم و پايه هاى تسلط و نفوذ آنان را متزلزل و به تدريج ساقط مى سازند و در اين مبارزات آن افرادى كه پرچم را به دست مى گيرند؛ پيروز شده و خون هاى شان بهاى آزادى جامعه و برافتادن نفوذ بيگانه است. آنان اين پيكار را ـ اگر چه نتيجه اش در آينده ظاهر مى شود ـ موفقيت آميز و افتخار مى شمارند؛ زيرا هدف شان رياست و حكومت نيست؛ بلكه اصلاح و نجات جمعيت است.

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 12 / 10 / 1395

Image result for ‫تصاویر فلسفه قيام امام حسين عليه السلام‬‎

امر به معروف و نهى از منكر
پرسش 15. مقصود امام حسين عليه السلام از اين جمله «من براى امر به معروف و نهى از منكر قيام كردم» چيست؟
اين سخن، جايگاه اساسى و اصلى امر به معروف و نهى از منكر را نشان مى دهد.
امام حسين عليه السلام با اين عبارت، مى خواهند نقش محورى امر به معروف و نهى از منكر را نشان دهند؛ به گونه اى كه هدف نهايى قيام خويش را تحقق اين امر مى دانند. اگر توجهى به جايگاه اصيل امر به معروف و نهى از منكر شود، مقصود حضرت از اين سخن روشن تر خواهد شد.
اصل «امر به معروف و نهى از منكر» در تمامى اديان ابراهيمى مطرح و وظيفه تمامى پيامبران، رسولان، ائمه عليهم السلام و مؤمنان مى باشد. اين مسأله يك وظيفه شرعى و فقهى صرف نيست؛ بلكه ملاك، معيار و در واقع علت فرستادن رسولان الهى است؛ زيرا عالم مادى، عالم اختلاط خوبى ها و بدى ها، حق و باطل، خوش آيندها و بدآيندها، ظلمت و نور، فضايل و رذايل است و اين امور گاهى چنان درهم تنيده مى شوند كه شناخت آنها و سپس تأسى و عمل به آن، دشوار مى گردد. اديان الهى با شناساندن معروف و منكر و در واقع خوب و بد، حق و باطل، ظلمت و نور، فضايل و رذايل به انسان ها و به دنبال آن دستور به انجام معروف ها و بازداشتن از منكرها، هدايت الهى را به آدمى مى آموزند و او را به صراط مستقيم رهنمون مى شوند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره اهميت و جايگاه ويژه امر به معروف و نهى از منكر مى فرمايد: «كسى كه امر به معروف و نهى از منكر كند، جانشين خدا در روى زمين و جانشين كتاب خدا و جانشين رسول خداست».[1]
و حضرت على عليه السلام فرموده اند: «قوام شريعت [دين] امر به معروف و نهى از منكر است».[2]
قرآن كريم ويژگى «امر به معروف و نهى از منكر» را در مؤمنان، بر اقامه نماز و دادن زكات و اطاعت از خدا و رسولش مقدم مى دارد.[3]
امام باقر عليه السلام نيز در حديثى مى فرمايد: «امر به معروف و نهى از منكر راه پيامبران است. برنامه افراد صالح و شايسته است. واجبى است كه ساير واجبات در گرو آن اقامه مى شوند. امنيت راه ها در سايه آن حاصل مى شود. حليت كسب ها به سبب آن است. در سايه امر به معروف و نهى از منكر است كه دشمنان را به رعايت انصاف وادار مى سازد، ... كارها در سايه امر به معروف و نهى از منكر به سامان مى رسد».[4]
بنابراين، اصل امر به معروف و نهى از منكر مخصوص امام حسين عليه السلامنيست؛ بلكه وظيفه تمامى پيامبران، رسولان، امامان، صالحان و مؤمنان مى باشد. اما ازآنجا كه معروف و منكر در زمان سيدالشهداء عليه السلامبشدت مختلط گرديده و از سوى ديگر منكر در تمامى ابعاد، رايج شده بود و معروف در تمام ساحت هايش متروك مانده بود و اين وضعيت منجر به خاموشى دين اسلام و فراموشى سنت نبوى و علوى گشته بود؛ اباعبدالله عليه السلام، اعتراض به وضع موجود و احياى سيره رسول خدا صلى الله عليه و آلهو دين اسلام و دفاع از آن را تنها در سايه امر به معروف و نهى از منكر محقق مى دانست. به همين دليل آن حضرت هدف از قيام خويش را اصلاح جامعه به وسيله امر به معروف و نهى از منكر بيان مى كرد: «انى لم اخرج اشرا و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجتُ لطلب الاصلاح فى اُمة جدى صلى الله عليه و آله اريد اَن آمر بالمعروف و انهى عن المنكر».[5]

امر به معروف و خوف خطر
پرسش 16. از جمله شرايط وجوب امر به معروف و نهى از منكر، ايمن بودن از خطر و ضرر است، اين شرط نه تنها موجود نبود بلكه با پيشينه و عملكرد يزيد و حكومت بنى اميه ـ با آن وضعيت استبدادى و كشتار بى رحمانه انسان هاى بى گناه ـ روشن بود كه چنين موقعيتى پيش نمى آيد و اقدام امام حسين عليه السلام يا هر كس ديگر، با مخاطرات جدى روبه رو است! پس چگونه آن حضرت با اين وضعيت اقدام به نهضت و امر به معروف و نهى از منكر نمود؟
ما شرايط احكام و خصوصيات و فروع آن را بايد از روش امامان عليهم السلامفرا بگيريم و دليل بر جواز شرعى هر عمل اين است كه به وسيله امامان عليهم السلامانجام گرفته باشد. به عبارت ديگر گفتار و رفتار آن بزرگواران از ادلّه احكام شرعى است.
پس فرضا اگر دليلى كه دلالت بر مشروط بودن امر به معروف به احتمال تأثير
و امن از ضرر دارد، به عموم يا اطلاق شامل اين مورد هم بشود؛ اقدام امام حسين عليه السلاممخصِّص يا مقيِّد آن خواهد بود و مى فهميم كه اگر مصلحت مهم ترى در كار بود، اين دو شرط در وجوب دخالت ندارد و بايد امر به معروف و نهى از منكر نمود؛ هر چند احتمال ضرر و خطر داده شود.

 

موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی