از ضروريات حوزه «عرفان عملي» و رهيدن از عالم كثرت و رسيدن به جهان «وحدت» است؛ زيرا تا انسانِ شيفتة كمال و وصال، به بينشهاي لازم در سير الي الله مجهّز نشود و توشة معرفتي نداشته باشد، او را توانايي و قدرت بر «رفتن» نيست؛ چه اينكه سير و سلوك هم منازل معرفتي ، نظري و هم مقامات علمي، سلوكي دارد و تا وقوف و بصيرت به منازل، معرفتي حاصل نگردد، ورود به منازل علمي و مقامات معنوي كه منشأ فتوحات غيبي، است ممكن نخواهد شد. به علاوه، در مقامات عملي نيز بايستة عقلي و شايستة معرفتي است كه به مقدمات، مقارنات، مؤخّرات و عوامل و موانع سلوك آگاهي دقيق پيدا كند. عارف شيراز سروده: گرچه راهيست پر از بيم ز ما تا بر دوست رفتن آسان بود اَرْ واقف منزل باشي البته اين بصيرت ميتواند آهسته آهسته از معرفتهاي حصولي و مفهومي، به معرفتهاي شهودي و حضوري تبديل شود و سالك در طيّ طريق الهي و سلوك عرفاني، به مرتبهاي راه يابد كه در اثر حبّ و عبوديت الهي، زمام و تدبير امورش را «حقيقة الحقايق» بر عهده گيرد و در ژرفاي عقلش با او سخن گويد: «وكلّمهم في ذات عقولهم»1 و عقل عاشقانه و عرفاني به او هديه كند كه در حديث معراج آمده است: «ولاستغرقنّ عقله بمعرفتي و لأقومنّ له مقام عقله»2 كه عقل غرق در درياي معرفت الهي شده و خدا او را به ساحل وحدت و درگاه و بارگاه شهود رهنمون شود و «خرد خام» را به «ميخانه» برد و او را از خامي به پختگي و سوختگي و گداختگي تعالي دهد و عقل با رهتوشة مي معرفت، منزل به منزل و شهر به شهر تا شبستان شهود پرواز كند: نهادم عقل را رهتوشه از مي ز شهر هستياش كردم روانه بنابراين معرفت به مباني علمي سير و سلوك الي الله «شرط لازم» جدانشدني است و البته در هر مرتبه و درجة وجودي، معرفت مناسب با آن ضرورتي اجتنابناپذير است تا سالك قرآني از خدا جز خدا نخواهد: «قل الله ثمّ ذرهم»3. اين مسير، اللهشناسي و اسماءاللهشناسي ميطلبد و انسان تا معرفت به الله نيابد، همواره در جستجوي اموري كوچك چون حور و قصور و بهشت باقي خواهد ماند و از انس با محبوب و بهشت لقا محروم خواهد شد و همّتهاي او صرف رفتن به بهشت و رهيدن از جهنم ميشود. پس او همتهاي معرفتي و سلوكي خويش را بايد بالا برد و به «رضوانالله» و «لقاءالله» انديشيد: پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله نيز فرمود: «المرء يطير بهمته». 4پس، از تو حركت و از خدا بركت: «اقرأ وارق».5خودشناسي، گذر خداشناسي