تاریخ شهادت: 6 شهریور1360
محل شهادت: کرخه نور
سال تولد: 1314
دل تنگیهای زلیخا
هیچکس اجبارش نکرده بود لباس نظامی هم تنش نبود که بگوییم از اول خودش برای چنین روزهایی تعهد کرده بود. یک کاسب معمولی در دل بازار بود که نان حلال زن و بچه اش را از مغازه اجارهای اش به دست میآورد. یک روز درمغازه را بست و به منزل آمد و به همسر گفت: «بیزحمت ساک من را حاضر کن.» زحمتی نبود اما زن با چشمانی نگران و اشکبار نشست و تک تک لباسهای مرد را تا کرد و به همراه تمام عشق و علاقهاش در ساک مرد گذاشت و وقت رفتن کاسه آب را با دلش به پشت سر مرد ریخت. دلش روی زمین بالا و پایین پرید و دیگر در سینه تنگش به سختی جا گرفت. مرد برای همیشه در پیچ کوچه گم شد و 37 سال است سید عباس به همان شکلی که رفت در قاب عکس روی دیوار نشسته است. گویی حبیب ابن مظاهر دیگری است که رفته و «سیده زلیخا خانیان» را با 7 فرزند- که 2 نفرشان معلول مادرزاد بوده اند- تنها گذاشته است. 37 سال گذشته و زن به جز داغ شوهر داغ 2 پسر معلول را هم دیده و دم نیاورده است و و همه را در دلی نگه داشته است که هرروز ترک خورده است. این روزها بچهها هرکدام به سرزندگی شان رفته اند و درگیر مشکلات خودشان هستند فقط منصوره و محمدرضا بیشتر از باقی فرزندان حواسشان به مادر است.