تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 100142
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 232309
بازدید ماه : 285587
بازدید کل : 10677342
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 24 / 9 / 1395

Image result for ‫امانت داری امام در قرآن‬‎

امانت داری امام در قرآن؛ سوره نساء، آیه 58

[سوره نساء: آیه 58]

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِيعاً بَصِيراً».
همانا خدا به شما فرمان مى‌دهد كه سپرده‌ها را به صاحبانش پس دهيد و چون ميان مردم حكم كرديد به عدالت حكم كنيد، به راستى چه نيك است اين چيزها كه خدا شما را بدان پند مى‌دهد. همانا خدا شنوا و بيناست(بهرام پور)

 

1- ترجمه اسباب النزول

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها ... (آيه 58). اين آيه درباره عثمان بن طلحه از بنى عبد الدار نازل شده است كه متولى كعبه بود. موقعى كه پيغمبر (ص) مكه را فتح كرد و وارد شهر شد، عثمان بن طلحه، كعبه را قفل كرده، به بام برآمد. پيغمبر (ص) كليد را خواست، گفتند كه با عثمان بن طلحه است. پيغمبر (ص) كليد را از او خواست، او نداد و گفت: اگر به يقين دانستمى كه رسول خداست، مى ‏دادم. على دستش را پيچاند و كليد را ستانده، در را گشود. پيغمبر (ص) درون رفت و دو ركعت نماز گزارد. وقتى بيرون آمد، عباس از پيغمبر (ص) تقاضا كرد، تا منصب سقايت و سدانت را با هم داشته باشد، آيه بالا نازل شد. پيغمبر (ص) به على (ص) فرمود: كليد را به عثمان بن طلحه بده و از او عذر خواهى كن، و على (ع) چنان كرد. عثمان بن طلحه گفت: يا على! كليد را به زور گرفتى و مرا آزردى، اكنون دوستى مى‏ نمايى و نرمى مى ‏كنى؟! على (ع) پاسخ داد: در حق تو وحى نازل شده است و آيه را بر او خواند. عثمان بن طلحه گفت: گواهى مى ‏دهم محمد (ص) رسول خداست. جبرئيل نازل شد و گفت: تا اين خانه هست، كليد و منصب سدانت در خاندان عثمان بن طلحه باشد، و تا كنون [يعنى زمان مؤلف‏] نيز، چنين است.
ابو حسان مزكى با اسناد از مجاهد روايت مى‏ كند كه آيه مورد بحث درباره عثمان بن ابى طلحه نازل گرديد. بدين شرح كه پيغمبر (ص) روز فتح مكه، كليد كعبه را از او گرفت و درون رفت. وقتى بيرون آمد، اين آيه را مى‏ خواند. پس عثمان بن ابى طلحه را خواست و كليد را بدو باز داد، و فرمود: «بگيريد امانت خدا را، اى خاندان ابى طلحه! و جز ظالم آن را از شما باز نستاند» «1».
______________________________
(1)
از امام باقر روايت شده است كه اين آيه، درباره ما خاندان پيغمبر (ص) است (نمونه بيّنات، دكتر محمد باقر محقق، ص 213).

ابو نصر مهرجانى با اسناد از شيبه فرزند عثمان بن ابى طلحه روايت مى‏ كند كه پيغمبر (ص) كليد را به من و پدرم داد و فرمود: بگيريد كه پيشتر با شما بود و تا ابد با شما خواهد بود، و هر كس آن را بستاند ستمگر است. اين است كه بين بنى عبد الدار، اولاد شيبه كليد دار كعبه ‏اند.

 

2- اطيب البيان في تفسير القرآن

اخبار بسيارى قريب ببيست حديث از كافى و تهذيب و عياشى و نعمانى و ابن شهرآشوب و غير اينها داريم كه اين آيه در ودايع امامت وارد شده كه هر امامى موظف است كه زمان رحلت و انقضاء مدت اين ودايع را بسپارد بامام بعد و او را بوصايت نصب كند و تعيين نمايد.
و از پاره ‏اى اخبار استفاده مي شود كه مراد احكام الهى است مثل نماز، روزه، و ساير واجبات كه ودايع الهى است دست بنده‏گان سپرده ضايع نكنند و اداء نمايند، و از بعض اخبار استفاده ميشود كه مراد اطاعت امام است و اين نحو اخبار بيان اتم مصاديق است و تعارض با يكديگر ندارند و منافات با عموم آيه ندارد بناء على هذا مى ‏گوييم ظاهر جمله اولى آيه‏ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ‏ وجوب است چون ظاهر امر وجوب است بكله بمناسبت حكم و موضوع و حكم عقل امر در اين نمره موارد نص در وجوب است.
و مراد از أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها مطلق امانات است چه امانات الهيه كه دين مقدس اسلام و احكام شريعت مطهره و حفظ حقوق ذوى الحقوق باشد و چه امانات پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه قرآن مجيد و عترت طاهره كه در حديث متواتر ثقلين است، و چه امانات ائمه عليهم السلام و اسرارى كه باصحاب ميسپردند، و چه امانات مردم كه بديگران سپرده شده از عرض و ناموس و اقوال و اموال و افعال تمام اينها واجب است حفظ آن تا بصاحبش رد شود.
و از جمله امانات زرارى پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است كه بساير امت سپرده شده و در ذيل آيه شريفه‏ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ‏ الاية احزاب آيه 72. اقوال زيادى در موضوع اين امانت و كيفيت حمل و وجه اشفاق گفته شده و لكن آنچه بنظر ميرسد امانت عقل است كه باو خطاب شد (بك اعاقب و بك اثيب) و اشفاق سماوات و ارض و جبال و اباء از حمل از جهت خوف مخالفت عقل بوده كه مورد عقوبت واقع شوند، و انسان اين نعمت بزرگ الهى را قبول نمود ولى اكثر از جهت مخالفت عقل و سركوب نمودن آن تحت شهوات و هواهاى نفسانيه مورد عقوبت واقع شدند، لذا (جهول) است كه خود را مورد تكليف قرار داد كه شرط اولى تكليف عقل است، و (ظلوم) است كه بخود و ديگران ظلم‏ مي كند مگر كسانى كه متابعت عقل كردند كه مقام آنها از ملائكه هم بالاتر است و اخبار كه تفسير بولايت شده از باب اينست كه اعظم نعم الهيه ولايت است هر كه قبول كرد سعادت‏مند و هر كه رد كرد بشقاوت گرفتار، و روح عقل و حقيقت آن ولايت است و لذا گفتيم تنافى و تعارض نيست بين حديث‏
اول ما خلق اللَّه العقل‏
و اول ما خلق اللَّه نورى‏
و از اين جهت او را عقل كل گفتند.
و اداء امانت مهمترين وظائف انسانيست از حضرت صادق (ع) مرويست فرمود
ان اللَّه لم يبعث نبيا الا بصدق الحديث و اداء الامانة الى البر و الفاجر
و نيز فرمود:
لا تغتروا بصلواتهم و لا بصيامهم الى ان قال و لكن اختبروهم عند صدق الحديث و اداء الامانة
الى غير ذلك از اخبار بسيارى كه در جامع السعاده صفحه 297 نقل فرموده.
وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ‏ حكومت بايد بجعل الهى باشد چون مقام و منصبى است كه خداوند اعطاء ميفرمايد فرمود يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ‏ سوره ص آيه 26، و جعل اولى خصيصه محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و اوصياء آن عليهم السلام و ثانوى مجتهد مطلق عادل‏
فانظروا الى رجل منكم قد روى حديثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فاجعلوه حكما فانى قد جعلته حاكما الى ان قال الراد عليه كالراد علينا و الراد علينا كالراد على اللَّه و الراد على اللَّه فى حد الشرك باللَّه)
از حضرت باقر عليه السّلام، و در توقيع شريف است‏
(
اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى روات حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجة اللَّه)
و در موقعى كه دست رس بمجتهد مطلق عادلى نباشد در مرتبه سوم عدول مؤمنين. و اما قضات جور در آتش هستند و حكم آنها حكم طاغوت است و آنچه بحكم آنها اخذ شود سحت است بنص اخبار.
إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ‏ نعما در اصل نعم ما بوده، نعم اسم فعل، فاعل آن‏
محذوف كه شيئى باشد، ما بيان فاعل است معنى نعم شيئى شيئا يعظكم به يعنى خوب چيزى است چيزى كه خداوند شما را باو موعظه مي فرمايد.
وعظ ترغيب بطاعت و زجر از معصيت است و بزرگترين وظائف انبياء و ائمه عليهم السلام و علماء و مبلغين موعظه است و مواعظ پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و ائمه عليهم السلام مسطور است در كتب اخبار و بهترين واعظ خداوند است و مواعظ او در قرآن و احاديث قدسيه بسيار است.
و بهتر اينست كه انسان ابتداء بنفس خود كند سپس باهل بيت خود و خويشاوندان و الاقرب فالاقرب، و اينكه بعضى گفتند واعظ بايد خودش متعظ باشد و تمسك نمودند بآيه شريفه‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ‏ صف آيه 2 و 3، درست نيست و آيه و اخبار در مذمت عمل نكردن است نه شرط موعظه نظير امر بمعروف و نهى از منكر با اينكه خود آمر بمعروف تارك باشد و ناهى از منكر مرتكب، اينها دو تكليف است مربوط بيكديگر نيست بلى تأثيرش تفاوت ميكند إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً تفسيرش گذشت.

 

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 28 / 4 / 1394

7- مخزن العرفان در تفسير قرآن

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها الخ بحقيقت خدا بشما امر ميكند كه امانات را بسوى اهلشان ادا كنيد.
در مجمع گفته در معنى اين آيه چند قول است: يكى آيه شامل كسى مي گردد كه در امانات مؤتمن باشد يعنى او را امين دانسته‏ اند، و امانات خدا اوامر و نواهى او است، و امانات عباد در آنچيزى است كه بعضى از مردم بعض ديگر را امين مي دانند و امانات از مال و غيره نزد آنها ميسپارند و اين قول از ابى جعفر و ابى عبد اللّه عليه السّلام روايت شده.
بعضى از مفسرين در شأن نزول آيه چنين گفته كه عباس بن عبد المطلب عمّ رسول اللّه [ص‏] صاحب سقاية زمزم بود كه از پدرش عبد المطلب بارث بدست                 
او بود، روز فتح مكه رسول خدا بر منبر تشريف برد و در منبر خطبه فتح خواند عباس گفت يا رسول اللّه بايد خدمت و كليددارى كعبه با سقايت زمزم با هم قرار دهى (يعنى كليددارى كعبه را بمن دهى) رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عثمان بن طلحه حجبى را طلبيد و كليد كعبه را از وى خواست طلحه كليد را از مادرش گرفت و برسول داد چون رسول خدا خواست كليد را بعباس بدهد اين آيه نازل گرديد (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ تا آخر).
و خلاصه اينكه خداى تعالى در اين آيه بنده‏ گان خود را باداء امانات امر فرموده، در كشف الاسرار چنين گفته امانات از روى اشارت و بر مذاق اهل طريقت يكى اسلام است در صدر بنده نهاده، ديگر ايمان در فؤاد بنده تعبيه نموده، سوم معرفت در قلب نهاده، چهارم محبّت در سرّ پنهان كرده. و هر يكى از اين امانت‏ها خيانتى در آن گنجد از جهت ديو در صدر وسوسه گنجد، در فؤاد شبهت شود از جهت نفس، در قلب زيغ شود از جهت هوا، در سرّ فرشته شود و ديدار فرشته در تعبيه سرّ خيانت است در امانت محبت.
جنيد از اينجا گفت چون او را از تعبيه سرّ پرسيدند گفت (سرّ بين اللّه لا يعلمه ملك فيكتبه، و لا شيطان فيفسده، و لا هوى فيميله) دست ديو بذكر خدا از صدر كوتاه كن كه ميگويد عزّ جلاله (إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ) دست نفس از فؤاد كوتاه كن بسلاح مجاهدت كه مي گويد (وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا) دست هوا از قلب كوتاه كن بتسليم كه گفت (آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا) دست فرشته بغيرت از سرّ كوتاه كن كه غيرت شرط دوستى است چنانچه مهر ركن دوستى است، گهى مهر پرده بردارد تا رهى در شادى و رامش آيد، گهى غيرت پرده فرو گذارد تا رهى در خواهش آيد، گهى مهر در بگشايد تا رهى بعيان بسازد، گهى غيرت در بندد تا رهى در آرزو عيان ميزارد، كسى كورا عيان بايد، خبر پيشش محال آيد، چه سازد با عيان خلوت، كجا دل در خبر آيد.

 

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 28 / 4 / 1394

4- روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن

قوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ‏، بعضى از مفسّران گفتند سبب نزول آيت آن بود كه: چون رسول- عليه السّلام- مكّه بگشاد و در مكّه شد، خواست تا در خانه كعبه شود، كليد عثمان بن طلحة الحجبى داشت من بنى عبد الدّار، و او از جمله سدنه و خدم كعبه بود، در خانه در بست و بر بام شد و كليد به دست داشت و از دست بنمى داشت‏ «1» و گفت: اگر من دانستمى كه او رسول خداست كليد به او دادمى.
امير المؤمنين بيامد و كليد از دست او بستد، و او قوّت على نداشت، كليد از دست بداد. امير المؤمنين در بگشاد و رسول- عليه السّلام- در خانه رفت و نماز بكرد. چون به درآمد، عبّاس گفت: يا رسول اللّه! كليد خانه مرا ده تا سقاية الحاجّ و سدانت كعبه مرا باشد، خداى تعالى اين آيت فرستاد: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها. رسول- عليه السّلام- على را گفت: كليد به او ده. امير المؤمنين بيامد و كليد با عثمان داد و از او عذر خواست. عثمان گفت: يا على! آمدى‏ «2» و مرا بيازردى و كليد از من به قهر بستدى، و اكنون نه به آن‏ «3» مى‏ گويى؟ اين رفق چيست، و آن عنف چه بود؟ گفت: خداى تعالى در اين معنى آيتى فرستاد، و آيت بر او خواند، او در حال گفت: أشهد أن لا اله الّا اللّه و انّ محمّدا رسول اللّه‏ «4»، و اسلام آورد. جبريل آمد و گفت: اى رسول اللّه! تا اين خانه باشد كليد ايشان راست.
قولى دگر آن است كه: آيت بر عموم است در هر امانتى كه باشد، و در هر امانت دارى كه باشد، چنان كه رسول- عليه السّلام- فرمود:
أد الأمانة الى من ائتمنك و لا تخن من خانك‏
، گفت: امانت به آن كس ده كه تو را امين دارد و امانت به تو دهد، و خيانت مكن به آن كه با تو خيانت كند «5». و اين قول عبد اللّه عبّاس است و ابىّ كعب و حسن و قتاده، و روايت كرده‏ اند از صادق و باقر-
____________________________
(1). كذا: در اساس، وز، لب، فق، مر: نمى‏ داد، آج، تب: بنمى داد.
(2). فق، مر: بيامدى.
(3). آج، لب، فق، مر، تب: به آن زبان.
(4). آج، لب، فق، مر+ و انّ عليّا ولىّ اللّه.
(5). مر: كرد.

عليهما السّلام. زيد بن اسلم و شهر بن حوشب و مكحول گفت‏ «1»: مراد به امانت امامانند و به امانت امامت است.
خداى تعالى مى ‏فرمايد امامان را كه: امامت بر سبيل امانت يك به يك تسليم مى‏ كنند « «2»»، و اين قول نيز روايت است از صادق و باقر- عليهما السّلام. و باقر- عليه السّلام- گفت: نماز و زكات و روزه و حج از جمله امانت است و غنيمت از اين جمله است كه امانت در او به جاى آرند و خيانت نكنند در او.
وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ‏، حق تعالى گفت: خداى مى ‏فرمايد شما را كه مكلفانيد كه، اداى امانت كنيد «3» با خداوندانش.
رسول- عليه السّلام- گفت:
على اليد ما أخذت حتى تؤدّيه،
گفت: بر دست واجب است آنچه ها گرفت‏ «4» تا با جايگاه دهد. و نيز مى ‏فرمايد كه: چون از ميان مردمان حكم كنيد «5» [عدل كنيد «6»] «7» و جور مكنيد «8». عجب باشد كه خداى تعالى ظالم را عدل فرمايد و او عدل نكند! إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ‏، خداى تعالى نيك چيز است آنچه شما را بدان‏ «9» پند مى ‏دهد از اداى امانت و عدل در حكومت، و تقدير آن است كه: نعم الشّى‏ء شيئا يعظكم به. و «ما» پيوسته بايد نوشتن، بمنزلت «ما» ى كافّه در إنّما و ربّما، و اگر چه آن جا حرف است و اين جا اسم و او را نكره موصوفه گويند «10»، في قوله:
فَنِعِمَّا هِيَ ... «11»، نكره است غير موصوفه و لا موصوله، و قوله: «به» اين ضمير راجع است با «ما»، و ابو عمرو به اختلاس خواند، أعنى «عين» «12» را بين الحركة و السّكون.
و بيان كرديم كه: سميع و بصير آن بود كه حاصل بود بر صفتى كه از مكان آن صفت مسموعات و مبصرات شنود و بيند چون در وجود آيد، و مرجع او با حىّ است به‏
______________________________
(1). مر، تب: گفتند.
(6- 2). كذا: در اساس و همه نسخه بدلها، چاپ شعرانى (3/ 419): تسليم بكنيد.
(3). آج، لب، فق: كن/ كنيد.
(4). آج، لب، فق، مر: باز گرفت.
(5). آج، لب، فق: كنى/ كنيد.
(7). اساس: ندارد، از وز افزوده شد.
(8). آج، لب، فق: مكنى/ مكنيد.
(9). وز، آج، لب، فق، مر: به آن.
(10). تب+ و.
(11). سوره بقره (2) آيه 271.
(12). اساس، وز، غير، با توجّه به تب تصحيح شد.

شرط انتفاى آفات.
و امّا سامعى و مبصرى را مرجع با مدركى است‏ «1» آن باشد كه در حال مى ‏شنود و مى ‏بيند، آن در ازل باشد و اين در لا يزال. و معنى «كان» آن است كه خداى تعالى هميشه سميع و بصير بوده است.

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 28 / 4 / 1394

امانت داری امام در قرآن؛ سوره نساء، آیه 58

[سوره نساء: آیه 58]

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِيعاً بَصِيراً».
همانا خدا به شما فرمان مى‌دهد كه سپرده‌ها را به صاحبانش پس دهيد و چون ميان مردم حكم كرديد به عدالت حكم كنيد، به راستى چه نيك است اين چيزها كه خدا شما را بدان پند مى‌دهد. همانا خدا شنوا و بيناست(بهرام پور)

1سباب النزول

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها ... (آيه 58). اين آيه درباره عثمان بن طلحه از بنى عبد الدار نازل شده است كه متولى كعبه بود. موقعى كه پيغمبر (ص) مكه را فتح كرد و وارد شهر شد، عثمان بن طلحه، كعبه را قفل كرده، به بام برآمد. پيغمبر (ص) كليد را خواست، گفتند كه با عثمان بن طلحه است. پيغمبر (ص) كليد را از او خواست، او نداد و گفت: اگر به يقين دانستمى كه رسول خداست، مى ‏دادم. على دستش را پيچاند و كليد را ستانده، در را گشود. پيغمبر (ص) درون رفت و دو ركعت نماز گزارد. وقتى بيرون آمد، عباس از پيغمبر (ص) تقاضا كرد، تا منصب سقايت و سدانت را با هم داشته باشد، آيه بالا نازل شد. پيغمبر (ص) به على (ص) فرمود: كليد را به عثمان بن طلحه بده و از او عذر خواهى كن، و على (ع) چنان كرد. عثمان بن طلحه گفت: يا على! كليد را به زور گرفتى و مرا آزردى، اكنون دوستى مى‏ نمايى و نرمى مى ‏كنى؟! على (ع) پاسخ داد: در حق تو وحى نازل شده است و آيه را بر او خواند. عثمان بن طلحه گفت: گواهى مى ‏دهم محمد (ص) رسول خداست. جبرئيل نازل شد و گفت: تا اين خانه هست، كليد و منصب سدانت در خاندان عثمان بن طلحه باشد، و تا كنون [يعنى زمان مؤلف‏] نيز، چنين است.
ابو حسان مزكى با اسناد از مجاهد روايت مى‏ كند كه آيه مورد بحث درباره عثمان بن ابى طلحه نازل گرديد. بدين شرح كه پيغمبر (ص) روز فتح مكه، كليد كعبه را از او گرفت و درون رفت. وقتى بيرون آمد، اين آيه را مى‏ خواند. پس عثمان بن ابى طلحه را خواست و كليد را بدو باز داد، و فرمود: «بگيريد امانت خدا را، اى خاندان ابى طلحه! و جز ظالم آن را از شما باز نستاند» «1».
______________________________
(1) از امام باقر روايت شده است كه اين آيه، درباره ما خاندان پيغمبر (ص) است (نمونه بيّنات، دكتر محمد باقر محقق، ص 213).

ابو نصر مهرجانى با اسناد از شيبه فرزند عثمان بن ابى طلحه روايت مى‏ كند كه پيغمبر (ص) كليد را به من و پدرم داد و فرمود: بگيريد كه پيشتر با شما بود و تا ابد با شما خواهد بود، و هر كس آن را بستاند ستمگر است. اين است كه بين بنى عبد الدار، اولاد شيبه كليد دار كعبه ‏اند.

موضوعات مرتبط: امام شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی