" تخرج الحي من الميت و تخرج الميت من الحي "
اي توبهار حسن بيا کان هواي خوش
بر باغ و راغ و گلشن و صحرا مبارکست
اي صد هزار جان مقدس فداي او
کايد به کوي عشق که آنجا مبارکست
اي جان چار عنصر عالم جمال تو
بر اب و باد و آتش و غبرا مبارکست
هر دل که با هواي تو امشب شود حريف
او را يقين بدان تو که فردا مبارکست
کليات شمس ، صص 1-75
هر چند نوروز ، جشن ها و آيين هاي بهاري " هستي شناسي" ميراث عصري است که چندين هزاره تاريخ ، بين بشر عهد باستان و معاصر، بين احساس، انديشه و منظر و باور او از هستي،تاريخ، زمان و واقعيت مرگ و زندگي و تجربه بشر عالم مدرن از وضع وجودي خويش ، از ماده، حيات ، تاريخ، زمان و يا اساسا" هر پديده و رويدادي فاصله افکنده ليکن در هسته و گوهر ميراث جهانشمول آيين نوروزي گويي رازي، روحي، رمزي و حقيقتي هست که جاودانه به آن نيازمنديم.