بررسی آیه 106 سوره یوسف
مومنانی که مشرک هستند را بشناسید
گناهانى که مردم مرتکب مىشوند، شرک اطاعت است؛ چرا که در آن اطاعت شیطان مىکنند و به جهت این کار براى خدا شریکى در اطاعت قائل مىشوند.
بسیاری از انسان های دین دار و خدا باور بدون آنکه خودشان بدانند، به خدا شرک می ورزند یعنی شریکی برای خداوند می سازند و در عمل مشرک هستند.
آیه 106 سوره مبارکه یوسف ناظر به این بحث است؛ خداوند در این آیه می فرمایند:
«وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ؛ و اکثر خلق به خدا ایمان نمیآورند مگر آنکه مشرک باشند.»
در ادامه امکان جمع بین شرک و ایمان را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
انواع شرک
در یک تقسیم بندی کلی، شرک به دو قسم "شرک در عقیده" و "شرک در عمل" تقسیم می شود. شرک در عقیده، به سه قسم تقسیم می شود:
1. شرک در الوهیت: اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که به طور مستقل دارای تمام صفات جمال و کمال است.
2. شرک در خالقیت: انسان دو مبدأ مستقل برای عالم قائل شود، به طوری که خلق و تصرف در شئونات عالم به دست شان است.
3. شرک در ربوبیت: آن است که انسان معتقد شود در عالم، ارباب (پروردگاران) متعددی است و خداوند رب الارباب است. به این معنا که تدبیر عالم به هر یک از ارباب متفرق، به طور مستقل تفویض شده است.
شرک در مقام عمل:
شرک در مقام عمل را شرک در طاعت و عبادت می نامند و به این معناست که انسان خضوع و خشوعش ناشی از اعتقاد به الوهیت یا خالقیت و یا ربوبیت کسانی باشد که برای آنها خضوع و خشوع دارد و به آنها احترام می گذارد.
معنی شرک در این آیه
این آیه ناظر به مراتب پایین شرک است؛ یعنی بیشتر مردم با اینکه به خدا، معاد و پیامبران الهی ایمان آوردهاند، اما در عین حال در مرتبه عمل مشرکاند.
امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه فرمودند: منظور این آیه شرک در اطاعت است، نه شرک در عبادت. گناهانى که مردم مرتکب مىشوند، شرک اطاعت است؛ چرا که در آن اطاعت شیطان مىکنند و به جهت این کار براى خدا شریکى در اطاعت قائل مىشوند.[1]
از امام صادق(ع) نیز در تفسیر این آیه سؤال شد که منظور قرآن از این که میفرماید اکثر مؤمنان مشرکاند، چیست؟ امام در پاسخ فرمودند؛ مردم بدون توجه، از شیطان اطاعت میکنند و اطاعت از شیطان شرک است.[2]
شرک و ایمان مفاهیم نسبی هستند
ايمان به خدا و شرك به او هم - كه حقيقتشان عبارتست از تعلق و بستگى قلب به خضوع و در برابر خدا يعنى ذات واجب الوجود و بستگى آن بغير او از چيرهايى كه مالك خود و چيز ديگرى نيستند مگر به اذن خدا، - دو مطلب اضافى هستند كه به اختلاف نسبت و اضافه، مختلف مى شوند.
پس مراد از شرك در آيه مورد بحث بعضى از مراتب شرك است، كه با بعضى از مراتب ايمان جمع مى شود، و در اصطلاح فن اخلاق آن را شرك خفى مى گويند.
و در آخر
با بررسی این آیه در می یابیم که پذیرش خدا و دین انتهای مسیر نیست، بلکه در مقام عمل نیز باید حقیقتا به خدا ایمان آورد و جز او هیچ موجودی را مستقل در تاثیر نپنداریم.
پی نوشت ها:
[1] تفسیر قمی، ج 1، ص 358
[2] کافی ج 2، ص 397
نظرات شما عزیزان: