مسیر اول، مسیر سلطانی و آباد بوده که از کنار برخی شهرها می گذشته است. این همان راهی است که محدث نوری با استشهاد به گفته عماد الدین طبری از آن سخن به میان آورده است. هم چنین یکی از محققان معاصر، با بررسی و مطالعه این مسئله، مسیر حرکت کاروان اهل بیت(علیهم السلام) را به شام از این راه، چنین نوشته است:
تکریت، موصل، لبا، کحیل، تل اعفر، نصیبین، حرّان، معرة النعمان، شیزر، کفرطاب، حماة، حمص و دمشق.70
فرهاد میرزا، از شهرهای این مسیر، با تفصیل بیشتری چنین یاد کرده است:
حَصّاصَه، تکریت، اعمی، دیر عروة، صَلیتا، وادی الفحلة، وادی النخلة، أرمینیاء، لینا، کُحَیْل، جُهَیْنَه، مَوْصِل، تل اعفر، سِنجار، نَصیبَیْن، عین الوردة، رَقّه، جَوسَق، بِشْر، بسر، حلب، سرمین، قِنَّسرین، مَعَرّة النعمان، شَیْزَر، کفرطالب، سیبور، عَقْر، حَماة، حِمْص، بعلبک و دمشق.71
بنابر این مسیر، کاروان اسرا برای رسیدن به دمشق از راه تکریت به شمال عراق رفته و سپس وارد ایالت جزیره (شمال عراق کنونی و شمال شرقی سوریه) شده است، پس از آن از راه موصل به نصیبین رفته و در نوار مرزی کنونی ترکیه و سوریه، به حرّان رسیده اند. سرانجام با طی کردن مسیر 1500 کیلومتر و در نهایت، عبور از مناطق غربی سوریه و پشت سر گذاشتن مناطق و شهرهایی همانند حلب، معرة النعمان، حماة و حمص، وارد دمشق شده اند.
مسیر دوم، مسیر مستقیم کوفه به شام است که از منطقة بادیة الشام می گذرد. این مسیر را اگرچه محدث نوری احتمال داده است، اما عبور کاروان اهل بیت(علیهم السلام) از این راه با قراین و شواهد تاریخی، هم سو و موافق نیست، چنان که با این جمله از سخنان حضرت زینب(علیها السلام)خطاب به یزید، سازگار نیست:
اَمِنَ العدل یابنَ الطُلَقاءِ تخدیرُکَ حرائرک و امائک و سوقُک بناتِ رسول الله(صلی الله علیه وآله)سبایا قد هتکت ستورهُنَّ و ابْدَیْتَ وجوهَهُنَّ تحدّوا بهنّ الاعداء من بلد الی بلد و یستشرفهُنَّ اهلُ المناقلِ...;72 ای فرزند آزاد شدگان! آیا از عدالت است که زنان و کنیزانت را در سرایت در پشت پرده جای دهی، اما دختران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را (در میان نامحرمان) به صورت اسیر حاضر نمایی که به پوشش آنان تعرض شود و صورت هایشان نمایان باشد و دشمنان، آنان را از شهری به شهر دیگر ببرند و مردم آنان را ببینند... .
بدیهی است که اگر مسیرکاروان اسرا از صحرای سوزان و بدون آبادی بادیة الشام بود، حضرت زینب(علیها السلام)می بایست از تشنگی و گرسنگی طفلان امام(علیه السلام) و دیگر همراهان و مسائلی از این قبیل، انتقاد و شکایت کند، نه از گذشتن از شهرها و قرار گرفتن در معرض دید بیگانگان به عنوان اسیر.
هم چنین در گزارش ابن اعثم و خوارزمی درباره مسیر حرکت از کوفه به شام، تصریح شده است که اسرای اهل بیت(علیهم السلام)همانند اسیران ترک و دیلم، از شهری به شهری برده شدند.73
مسیر سوم، مسیر معمول و مرسوم بین کوفه و شام است; یعنی مسیری که از ساحل غربی رود فرات و از شهرهایی چون انبار، هیت، قرقیسیا، رقّه و صفین می گذرد. این راه، همان راهی است که سپاه امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن را برای جنگ با معاویه پیمود.74 هم چنین لشکریان معاویه (در رویارویی با سپاه امام حسن(علیه السلام)) برای رسیدن به مَسْکِن، از این راه عبور کردند. این مسیر نه به درازی و طولانی مسیر سلطانی است و نه مشکلات مسیر کویر بی آب و سوزان را دارد. بنابراین، به نظر می رسد انتخاب این مسیر میانه، از احتمال بیشتری برخوردار باشد. البته شواهد موجود و کراماتی که در خصوص سر امام(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) در شهرهای حلب، قنسرین، حماة، حمص و دیر راهب نقل شده است، به این دلیل که مشترک بین دو مسیر سلطانی و میانه است، نمی تواند شاهدی برای یکی از دو راه به شمار آید، اگرچه در صورت قوت آن ها دلیلی دیگر، بر منتفی بودن مسیر حرکت کاروان از راه بادیة الشام است.
از آن چه گذشت، روشن شد که اگرچه احتمال رفتن اهل بیت(علیهم السلام)به شام از مسیر اول منتفی نیست، اما دلایل متقن و شواهد محکم بر این امر وجود ندارد. بنابراین، دیگر نوبت به محاسبات مسافت بین دو منطقه شام و عراق و بررسی طول این مسیر نمی رسد، هم چنان که احتمال مسیر سوم به سبب کوتاهی و معمول و مرسوم بودن آن، بیشتر است. افزون بر این چنان که در پاسخ اشکال اول محدث نوری گذشت یکی از محققان معاصر، شواهد تاریخی زیادی آورده است که برخی از افراد، فاصله بین کوفه تا شام را حدود ده روز و حتی کم تر از چهار روز طی کرده اند، از این رو اگرچه حرکت کاروان اسرا (آن هم با شرایط خاص خود)، کندتر از طی کردن مسیر توسط یک نفر بوده است، اما دیگر نمی توان محال بودن طی کردن مسیر کوفه به شام را توسط اسرا در مدت ده روز یا در نهایت، اندکی بیشتر، از منکر آن پذیرفت.
ششم: چرا جابر اولین زائر شمرده شده است؟ ششمین استدلال محدث نوری آن است که اگر اهل بیت(علیهم السلام) و جابر در یک روز، بلکه در یک زمان به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام)نائل شدند، پس چرا جابر به عنوان نخستین زائر امام(علیه السلام) دانسته شده و آن را از مناقب وی شمرده اند؟
نقد: از ظاهر سخن ابن طاووس استفاده می شود که جابر زودتر از اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا رسیده باشد :
فوصلوا الی موضع المصرع، فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری و جماعة من بنی هاشم و رجالاً من آل رسول الله قد وردوا لزیارة قبر الحسین(علیه السلام)، فوافوا فی وقت واحد، و تلاقوا ... .
بنابراین، جابر پیش از اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا رسیده است، اما گویا وی از عبارت «فَوافَوْا فی وقت واحد»، هم زمانی ورود اهل بیت(علیهم السلام) را با جابر به کربلا برداشت کرده است، در حالی که با ملاحظة دو تعبیر «فوصلوا» و «فوجدوا»، روشن می شود که تعبیر «فوافَوْا...» ناظر به اجتماع آنان برای گریه و عزاداری در یک زمان است، نه هم زمانی حضور آنان در کربلا. از این رو ممکن است جابر پیش از ایشان، به کربلا رسیده باشد و گروهی از بنی هاشم پس از جابر و پیش از ورود اهل بیت امام حسین(علیه السلام) به کربلا رسیده باشند.
هفتم: فرجام اسرا: محدث نوری در آخرین دلیلش، سه نکته را بیان کرده است:
پاسخ: استبعادهایی که در این دلیل بیان شده است، استوار به نظر نمی رسد. اما درباره نکتة اول و سوم، چنان که در منابع تصریح شده است، یزید از رفتار خود با اهل بیت(علیهم السلام)اظهار پشیمانی کرده، تقصیر کشتن امام و یارانش را بر عهده ابن زیاد می گذارد. یکی از پیامدهای این ندامت آن بود که اهل بیت(علیهم السلام) را آزاد گذاشت که در شام بمانند یا به مدینه بروند و چون آنان رفتن به مدینه را اختیار کردند، به فرستادگان خود که اسرا را همراهی می کردند، دستور داد که با آنان خوش رفتاری کرده، هر جا و هر زمان که خواستند فرود آیند، با آنان موافقت کنند.76 بنابراین اگر اهل بیت(علیهم السلام)در دمشق چنین تقاضایی را از یزید کرده باشند، طبیعی است که یزید با توجه به تغییر اوضاع و شرایط و در نتیجه دگرگونی رویه و رفتارش نسبت به اسرا، ناچار باید این درخواست را می پذیرفت، هر چند این سازگاری با پلیدی ذاتی او مطابق نباشد، هم چنان که اگر اهل بیت(علیهم السلام) پس از خروج از دمشق، از مأموران یزید خواسته باشند که آنان را به کربلا ببرند، می بایست آنان طبق فرمان یزید (چنان که ابن سعد نوشته است) اطاعت کنند. بنابراین اگر در شام سخنی از کربلا رفتن به میان نیامده است چنان که اشاره شد یا به این سبب بوده است که اهل بیت(علیهم السلام) پس از خروج از دمشق، چنین درخواستی کرده اند و اساساً چنین درخواستی در شام مطرح نبوده و یا اگر نزد یزید چنین تقاضایی را مطرح کرده اند، چون مدینه مقصد نهایی بوده است و کربلا به منزلة یکی از منازل بین راه به حساب می آمده; سخنی از رفتن به کربلا به میان نیامده است و یزید (با توجه به تعبیر ابن سعد) اجازه فرود آمدن در کربلا را نیز صادر کرده بود. بنابراین، پرسش یزید از اهل بیت(علیهم السلام) ناظر بر محل اقامت دائمی است، از این رو منافات ندارد که قاصد مدینه، از کربلا عبور کند.77
از آن چه گفته شد، درخواست اسرا مبنی بر رفتن به کربلا، چه در دمشق بوده باشد و چه در خارج آن، هیچ اشکالی در پی ندارد.
نظرات شما عزیزان: