چه چيز سبب میشود كه بشر به علاقه و ميل طبيعی خود به چشم بدبينی بنگرد و در حقيقت جزئی از وجود خود را محكوم كند؟ مطلبی است كه مورد تفسير متفكرين قرار گرفته است و ما اكنون در صدد كاوش در آن نيستيم، مثلاً علل گوناگونی میتوانند در گرايش بشر به اين گونه افكار و آراء دخيل باشند. ظاهرا علّت اينكه فكر پليدی " علاقه و آميزش جنسی " در ميان مسيحيان تا اين حد اوج گرفت، تفسيری بود كه از بدو تشكيل كليسا، از طرف كليسا برای مجرد زيستن حضرت عيسی مسيح، صورت گرفت. گفته شد علّت اينكه مسيح تا آخر مجرد زيست پليدی ذاتی اين عمل است و به همين جهت روحانيين و مقدسين مسيحی شرط وصول به مقامات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام مدت عمر دانستند و " پاپ " از ميان اينچنين افرادی انتخاب میشود. به عقيده ارباب كليسا تقوا ايجاب میكند كه انسان از ازدواج خودداری كند، راسل میگويد: "در رسالات قديسين به دو يا سه توصيف زيبا از ازدواج برمیخوريم، ولی در ساير موارد، پدران كليسا از ازدواج به زشتترين صورت ياد كردهاند .هدف رياضت اين بوده كه مردان را متقی سازد بنابراين، ازدواج كه عمل پستی شمرده میشد بايستی منعدم شود."با تبر بكارت درخت زناشوئی را فرو اندازيد " اين عقيده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است.(کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه30) كليسا ازدواج را به نيت توليد نسل جايز میشمارد. اما اين ضرورت، پليدی ذاتی اين كار را از نظر كليسا از ميان نمیبرد، علّت ديگر جواز ازدواج، دفع افسد به فساد است يعنی به اين وسيله از آميزش های بی قيد و بند مردان و زنان جلوگيری میشود. راسل میگويد: " طبق نظريه سن پول، مسئله توليد نسل هدف فرعی بوده و هدف اصلی ازدواج همان جلوگيری از فسق بوده است،اين نقش اساسی ازدواج است كه در حقيقت دفع افسد به فاسد شمرده است.) " کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه 31) كليسا ازدواج را غير قابل فسخ، و طلاق را ممنوع میشمارد، گفته میشود كليسا خواسته است بدين وسيله ازدواج را تقديس و از تحقير آن بكاهد. ممكن است علّت ممنوعيت طلاق و غير قابل فسخ بودن ازدواج از نظر كليسا اين باشد كه خواسته است برای كسانی كه از بهشت تجرد رانده شدهاند جريمه و مجازاتی قائل باشد. چنانكه میدانيم عقايد تحقير آميز راجع به خود زن در ميان ملل و اقوام قديم مبنی بر اين كه زن انسان كامل نيست، برزخی است ميان انسان و حيوان، زن دارای نفس ناطقه نيست، زن به بهشت هرگز راه نخواهد يافت ! و امثال اينها زياد وجود داشته است، اين عقايد و آراء تا آنجا كه از حدود ارزيابی زن تجاوز نمیكند اثر روانی، غير از احساس غرور در مرد و احساس حقارت در زن ندارد. امّا عقيده پليدی علاقه و آميزش جنسی مطلقا روح زن و مرد را متساويا آشفته میسازد و كشمكش جانكاهی ميان غريزه طبيعی از يك طرف و عقيده مذهبی از طرف ديگر به وجود میآورد. ناراحتیهای روحی كه عواقب وخيمی بار میآورد همواره از كشمكش ميان تمايلات طبيعی وتلقينات مخالف اجتماعی پيدا میشود از اين جهت است كه اين مسئله فوق العاده مورد توجه محافل روانشناسی و روانكاوی قرار گرفته است. با توجّه به نكات فوق منطق عالی اسلام فوق العاده جلب توجّه میكند، در اسلام كوچكترين اشارهای به پليدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است، اسلام مساعی خود را برای تنظيم اين علاقه بكار برده است. از نظر اسلام روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر يا نسل آينده محدود میكند و در اين زمينه تدابيری اتخاذ كرده است كه منجر به احساس محروميت و ناكامی و سركوب شدن اين غريزه نگردد . متأسفانه دانشمندانی امثال برتراند راسل كه از عقايد مسيحيت و بودائی و غيره در اين زمينه انتقاد میكنند، درباره اسلام سكوت مینمايند. راسل در كتاب زناشوئی و اخلاق همين قدر میگويد: " كليه بانيان مذاهب باستثناء محمد (ص) و كنفوسيوس، اگر بتوان مسلك او (كنفوسيوس) را مذهب ناميد، توجّهی به اصول سياسی واجتماعی نداشته و كوشيدهاند تكامل روح را از راه اشراق، تفكر و فنا فراهم كنند "(کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه 86) به هر حال از نظر اسلام، علاقه جنسی نه تنها با معنويت و روحانيت منافات ندارد، بلكه جزء خلق و خوی انبياء است. در حديثی میخوانيم: " مِن اَخلاقِ الأنبِيَاء حُبُّ النِسَاء(وسائل جلد3صفحه3) رسول اكرم(ص) و ائمه اطهار (ع) طبق آثار و روايات فراوان كه رسيده است، محبت و علاقه خود را به زن در كمال صراحت اظهار میكردهاند و بر عكس روش كسانی را كه ميل به رهبانيت پيدا میكردند سخت تقبيح مینمودند .یكی از اصحاب رسول اكرم (ص) به نام عثمان بن مظعون كار عبادت را به جائی رسانيد كه همه روزها روزه میگرفت، و همه شب تا صبح به نماز میپرداخت، همسر وی جريان را باطّلاع رسول اكرم (ص) رسانيد، رسول اكرم(ص) در حالی كه آثار خشم از چهرهاش هويدا بود از جا حركت كرد و پيش عثمان بن مظعون رفت، و به او فرمود: ای " عثمان " بدان كه خدا مرا برای رهبانيت نفرستاده است، شريعت من شريعت فطری آسانی است، من شخصا نماز میخوانم و روزه میگيرم و با همسر خودم نيز آميزش میكنم، هر كس میخواهد از دين من پيروی كند بايد سنت مرا بپذيرد. ازدواج و آميزش زن و مرد با يكديگر جزء سنّت های من است . مطالبی كه درباره پليدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن گفتيم مربوط به گذشته دنيای غرب بود، دنيای غرب در زمان حاضر در زمينه اخلاق جنسی نسبت به گذشته، باصطلاح يك دور 180 درجهای زده است امروز همه سخن از تقديس و احترام علائق و روابط جنسی و لزوم آزادی و برداشتن هر قيد و بندی در اين زمينه است، در گذشته آنچه گفته شده است بنام دين بوده و امروز نقطه مقابل آنها بنام علم و فلسفه پيشنهاد میشود . بدبختانه ما از ضرر افكار قديم غربي ها با همه ضعيف بودن وسايل ارتباطی ميان اقوام و ملل، مصون نمانده ايم و كم و بيش در ميان ما رخنه كرده، اما افكار جديدشان در اوضاع و احوال حاضر سيل آسا بسوی ما روان است. در صفحات گذشته بحث مختصری در اطراف عقيده رائج جهان قديم به پليدی ذاتی روابط جنسی مطلق، و تأثير سوء عميق اين عقيده در آشفته ساختن ضمير بشر ايراد و به منطق عالی خدائی اسلام در اين زمينه اشاره شد در اين صفحات آراء و عقايد متفكرين جديد در اين زمينه كه درست در نقطه مقابل اسلاف خودشان است مورد بحث و تحقيق قرار میگيرد .(اخلاق جنسی دراسلام و جهان غرب صفحه9تا11)
نظرات شما عزیزان: