پینوشتها: 1. جوادی آملی، صورت و سیرت در قرآن (قم: اسراء، 1379)، صص 54-55.
2. محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 8 (قم: بنیاد فکری علمی علامه طباطبایی)، ص 210.
3. صدرالمتألهین، الاسفار الاربعة، ج 3، موقف 7 از سفر 3، ص 9-10.
4. نظیر آیات «مؤمن: 62» و «زمر: 62» و «رعد: 16» و «انعام: 101».
5. نظیر «...یُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَن یَشَاءُ...» (رعد: 13).
6. جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، بخش 5 جلد 1، ص 425.
7. آیات «رعد: 2-4».
8. طباطبایی، پیشین، ج 7، صص 460-461.
9. همان، ج 17، ص 180.
10. رک. صدرالمتألهین، الاسفار الاربعه، ج 2، ص 335-342.
11. برای مطالعه در زمینهی تناسب قاعده الواحد با توحید افعالی، رک. جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، بخش 3 جلد 2، صص 424-427.
12. رضا اکبریان، «تأثیر قرآن و حدیث در فلسفهی اسلامی»، ص 296.
13. تقدم و تأخر ذاتی مثل تقدم و تأخر اجزای یک واحد متصل نظیر زمان یا خط که ناشی از ذات و حقیقت شیء است، نه اینکه واسطهای در کار باشد. این نوع تقدم و تأخر دربارهی اشیائی صدق میکند که ذات آنها تشکیکی یا ذومراتب باشد؛ رک. دینانی، پیشین، صص 219-220.
14. از جمله سید عبدالحسین شرفالدین؛ رک. جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، بخش 2 جلد 1، ص 207.
15. حضور علمی در نشئهی علم الهی مثالی در عالم انسانی دارد و آن حضور علمی طرح مصنوعات قبل از تحقق خارجی آنهاست.
16. جوادی آملی، فطرت در قرآن (قم: اسراء، چاپ اول 1378)، ص 44.
17. «علمه الذی هو نفس ذاته علة لوجود مفطوراته فاظهر کل شیء بحکمته ’و اعطی کل شیء خلقه‘ بقدرته و اوجد اعیان العالمین برحمته، علم الاشیاء فی قضائه السابق جملة و تفصیلا، ثم نزلها بقدرة المعلوم تنزیلا... و نظمها فی سلک الزمان تقدیما و تأخیرا» (صدرالمتألهین، الواردات القبیة فی معرفة الربوبیة، ترجمه احمد شفیعیها (تهران: انجمن فلسفهی ایران، 1358)، ص 79).
18. جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، بخش 2 جلد 1، ص 266.
19. «و ما امرنا الا واحدة و ذلک الامر هو الوجود المنسبط الذی لایتکثر الا بتکثیر الموضوعات و معلوم انه کلمة محتویة علی کل الکلمات و صدوره صدور کل الوجودات... ولکن فی مقام بیان صدور الوجودات عنه بالترتیب و النظام لم یهملوا اعتبار السنخیة» (بخشی از سخنان ملاهادی سبزواری در شرح منظومه نقل در جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، بخش 3 جلد 2، صص 430-431).
20. سخن قائم به سخنگو است و همچنان که سخن به نفس سخنگو وابسته است، جهان کلمه حق است و به متکلم یعنی خدا وابسته است و این قائم بودن مثل قائم عرض به موضوع نیست، بلکه قیام فعل به فاعل است. اولین سخنی که گوش ممکنات را گشوده است، کلمهی «کن» میباشد و این کلمه حرفی و صدایی نبوده، بلکه وجودی است؛ چنان که علی (علیه السلام) فرمود: «انما یقول لما اراد کونه، کن فیکون، لا بصوت یقرع و لا بنداء یسمع و انما کلامه سبحانه فعله»، منحصرا اینکه خداوند آنچه را به وجودش اراده کند، میگوید: باش و سپس آن خواهد بود. این گفتن با صدای بلند و یا ندای آرام نیست، بلکه کلام خداوند سبحان همان فعل اوست. بنابراین، نه تنها جهان به کلام حق ظاهر میشود، بلکه اساساً عالم جز کلام او نیست و اشیاء گوناگون جهان مراتب کلام اویند. کلام «کن» فیض وجودی منبعث از رحمت الهی است که ممکنات مراتب تعیین آن میباشند. در حقیقت، همه اجزاء جهان مراتب کلمه حق هستند؛ از پایینترین تا انسان کامل حضرت مسیح و همه به خدا قائم میباشند. (الاسفار الاربعه، ج 3، موقف 7 از سفر 3، ص 5).
21. «لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعاً» (زمر: 44)، «اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَیْءٍ» (رعد: 16)، «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» (ذاریات: 58)، «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً» (بقره: 165).
22. «أَنِّی أَخْلُقُ لَكُم مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ» (آل عمران: 49)، «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» (مؤمنون: 14)، «أَلَیْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِینَ» (تین: 8) و «وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» (جمعه: 11)، و «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ» (منافقون: 8).
23. آیات 58-73 «أَفَرَأَیْتُم ما تُمْنُونَ... نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعاً لِلْمُقْوِینَ».
24. رک. جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، بخش 1 جلد 2، ص 252.
25. اضافه اشراقی مستلزم دو طرف مضاف و مضاف الیه نیست، بلکه صرف تحقق اضافهی عین تحقق مضاف الیه نیز است و مضاف الیه مستقل از اضافه اشراقی، تحققی ندارد.
26. جوادی آملی، پیشین، ص 280.
27. جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، بخش 2 جلد 1، ص 276.
28. البته آب و نور مثال کامل و جامعی برای فیض منبسط نیست، چون عامل اختلاف آبها و نورها غیر از عامل وحدت آنهاست؛ چنان که امام علی فرمود: «واحد لا بعدد، دائم لابامد و قائم لا بعمد تتلقاه الاذهان لا بمشاعره و تشهد له المرائی لا بمحاضره» (نهج البلاغه، خطبهی 185).
29. «یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» (الرحمن: 29).
30. چون اطلاق مفهومی نظیر «اطلاق مفاهیم کلی ندارد» که ورود آنها در مصادر عینی همراه با آمیختگی و ممازجت است. وجود یا فیض منبسط اطلاق سعی دارد. حضور اطلاقی وجود، غیری باقی نمیماند تا با او آمیخته شود یا مثل و ممائل شود یا به ضدیت و معارضه پردازد و هرچه «غیر» مینماید، در واقع، همان حضور و ظهور مطلق فیض منبسط است.
31. «داخل فی الاشیاء لا بالممازجة» (کافی، جلد 1، ص 85).
32. رک. طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 7، صص 454-455.
33. «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ ومَا أَصَابَكَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفْسِكَ» (نساء: 79)؛ «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِندِ اللّهِ» (نساء: 78).
34. رک. جوادی آملی، شرح حکمت متعالیه، بخش 5 جلد 1، ص 425.
35. همان، بخش 5 ج 2، ص 238-247.
علمالهدی، جمیله؛ (1384)، مبانی تربیت اسلامی و برنامهریزی درسی «براساس فلسفهی صدرا»، تهران: انتشارات امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول
نظرات شما عزیزان: