يک درجه ي از تسلط که اقل درجه ي تسلط است و اگر اين براي انسان پيدا نشود بايد انسان يقين داشته باشد عبادتهايش مقبول درگاه الهي نيست، تسلط بر نفس است،همان چيزي است که قرآن در باب نماز مي گويد: اِنَّ الصَّلوةَ تَنهي عَنِ الفَحشاءِ و المنکرِ نماز جلو فحشاء و منکر را مي گيرد. نماز چگونه جلو فحشاء و منکر را مي گيرد؟ نماز مگر پليس است که وقتي شما مي خواهيد برويد دنبال يک کار زشت بيايد با باتومش جلو شما را بگيرد؟ نه،
نماز عبوديت و بندگي است. نتيجه ي اين عبوديت، ربوبيت و تسلط است و اقلّ درجه ي تسلط، تسلط بر نفس است.
تقوا
تقوا يعني چه؟ يعني خود نگهداري. خودنگهداري يعني چه؟ يعني تسلط بر نفس. اِنَّ تقوي اللهِ حَمَت اَولياءَ اللهِ مَحارمَه و اَلزَمَت قُلوبَهم مخافَتَه. علي عليه السلام مي فرمايد تقوا الهي يک خاصيتش اين است که انسان را از محرمات الهي نگهداري مي کند. خاصيت ديگرش اين است که خوف خدا را در دل انسان جايگزين مي سازد. قرآن در باب روزه مي گويد: يا اَيُّهَا الَّذينَ امنوا کُتِبَ عليکم الصِّيامُ کما کُتِبَ عَلَي الَّذينَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تتَّقونَ از مردم با ايمان، براي شما روزه فرض شده است همچنان که براي پيشينيان شما فرض شده بود، چرا؟ قرآن فلسفه را هم ذکر مي کند: لَعَلَّکُم تتَّقونَ براي اينکه در شما روح تقوا و ملکه ي تقوا پيدا بشود. ملکه ي تقوا يعني چه؟ يعني تسلط بر نفس. تسلط بر نفس همان است که امام صادق فرمود ربوبيت (اَلعُبودِيّةُ جَوهَرَةٌ کُنهُهَا الرُّبوبِيَّة).
پس اگر ما ماه رمضاني را گذرانديم، شبهاي احيايي را گذرانديم، روزه هاي متوالي را گذرانديم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس کرديم که بر شهوات خودمان بيش از پيش از ماه رمضان مسلط هستيم، بر عصبانيت خودمان از سابق بيشتر مسلط هستيم، بر چشم خودمان بيشتر مسلط هستيم، بر زبان خودمان بيشتر مسلط هستيم، بر اعضا و جوارح خودمان بيشتر مسلط هستيم، و بالاخره بر نفس خودمان بيشتر مسلط هستيم و مي توانيم جلو نفس امّاره را بگيريم، اين علامت قبولي روزه ي ماست. اما اگر ماه رمضاني گذشت و تمام شد و حظّ ما از ماه رمضان – آن طور که پيغمبر اکرم فرمود که بعضي ازمردم حظّشان از روزه فقط گرسنگي و تشنگي است – فقط اين بوده که يک ماه يک گرسنگيهايي و يک تشنگيهايي کشيديم (اغلب هم از بس که سحر و افطار مي خوريم تشنه و گرسنه هم نمي شويم ولي لااقل بدحال مي شويم)، يک بد حالي پيدا کرديم و در نتيجه ي اين بد حالي قدرت ما بر کار کردن کمتر شد و بعد آمديم روزه را متهم کرديم که روزه هم شد کار در دنيا؟! (آن که محصل و دانشجوست گفت قدرت فلان کار من کم شد، پس روزه بد چيزي است)،
اين علامت قبول نشدن روزه ي ماست؛ در صورتي که اگر انسان در ماه رمضان روزه گير واقعي باشد، اگر واقعاً به خودش گرسنگي بدهد و همين طور که گفته شده است سه وعده غذا را تبديل به دو وعده کند، يعني قبلاً يک صبحانه و يک ناهار و يک شام مي خورد، حالا ديگر ناهار نداشته باشد، افطارش فقط به اندازه ي يک صبحانه ي مختصر باشد، بعد هم سحر نه خيلي زياد بر معده تحميل کند بلکه يک غذاي متعارف بخورد، بعد احساس مي کند که هم نيروي بدني اش بر کار افزايش پيدا کرده است و هم نيروي روحي اش بر کار خير و براي تسلط بر نفس. اين حداقل عبادت است.
آيه اي در ابتداي سخنم خواندم، اين آيه را برايتان ترجمه کنم که مفادش همين مطلب است. قرآن و نهج البلاغه و امام جعفر صادق و امام زين العابدين هرچه که کلمات را متفرق و به زبانهاي مختلف گفته باشند ولي وقتي که شما نگاه مي کنيد مي بينيد همه يک حقيقت را دريافته اند و يک حقيقت را ذکر مي کنند. ما در دو آيه از آيات قرآن اينچنين مي خوانيم، يعني در دو جا اين آيه تکرار شده است: يا اَيُّهَا الَّذينَ امنوا استَعينوا بّالصَّبرِ و الصَّلوةِ اي اهل ايمان! از نماز و از صبر – که به روزه تفسير شده است – کمک بگيريد. اين تعبير خيلي عجيب است! به ما مي گويند از نماز استمداد کن، از روزه استمداد کن، يعني تو نمي داني که اين نماز چه منبع نيرويي است! اين روزه چه منبع نيرويي است! اگر به شما گفتند نماز بخوانيد، شما را به يک منبع نيرو هدايت کرده اند و اگر گفته اند روزه بگيريد شما را به يک منبع نيرو هدايت کرده اند. براي اينکه بر نفس و روح خودتان مسلط بشويد نماز بخوانيد، روزه بگيريد. اَلعُبوديّةُ جَوهَرَةٌ کُنهُهَا اَلرُّبوبيَّةُ.
نظرات شما عزیزان: