مراد از معرفت نفس کدام نفس هست؟ خود دانی یا خود عالی؟ فطرت یا جسم؟ یا که هردو؟
مراد از نفس همان روح و روانی است که مربی و اداره کننده جسم و تن ما میباشد اما اینکه حقیقت آن چیست در این سلسه دروس در پی کشف حقیقت و عمق معنای آن هستیم تا انشاالله در آینده بیشتر به حقیقت آن نزدیک شویم.
شما نیز اگر مطلب مفیدی در این باره دارید بفرمائید تا همه ما استفاده کنیم.
جهت رفع خستگی و تنوع، اشعاری را از جناب علامه حسن زاده آملی تقدیم محضر عزیزانم میکنم و سپس به ادامه بحث میپردازم. ایشان در غزلي بنام «من كيستم» چنين دُر فشاني نموده اند:
اي دوستـان مهـربــان مـن كيستـم مـن كيستم
اي همـرهــان كـاروان مـن كيستـم مـن كيستم
ايـن است دائـم پيشهام كـز خويش درانديشـهام
گشتــه مـرا ورد زبـان مـن كيستـم مـن كيستم
لفظ حسـن شـد نـام من از گفت باب و مـام من
گـر نـام خيـزد از ميـان مـن كيستم مـن كيستم
بگذشتهام از اسم و رسم مر خويش را بينم طلسم
آيا شـود گـردد عيــان مـن كيستـم مـن كيستم
اين درس و بحث و مدرسه افـزود بر من وسوسه
در انسجام جسم و جان مـن كيستـم مـن كيستم
اي آسـمــان و اي زميـن اي آفـتــاب آتشيــن
اي ماه و اي استـارگـان مـن كيستـم مـن كيستم
اي صاحـب دار وجـود اي از تـو هر بود و نمود
در ايـن جهـان بيكـران مـن كيستـم مـن كيستم
اي واقـف ســرّ و عيـان اي آشـكــارا و نهـان
از بنـد رنجـم وارهــان مـن كيستـم مـن كيستم
تا كي حسن نالد چو ني تا كي بمويد پـي به پـي
گويـد به روزان و شبـان مـن كيستـم مـن كيستم
اكنون بازميگرديم و به تشريح باقي قواي نباتي ميپردازيم.
بنده از اینکه فرمودید قوه نامیه در گیاه و حیوان و انسان هست و بخشی از نفس است برداشت می کنم که نفس هم شامل جسم می شود و هم روح ! چون می دانیم که مثلا قوه هاضمه همان دستگاه گوارش است .پس منظور این جمله چیه؟ "مراد از نفس همان روح و روانی است که مربی و اداره کننده جسم و تن ما میباشد "
مطلب دیگر اینکه در صورت امکان منابعی معرفی کنید که ما هم همزمان مطالعه داشته باشبم.
در مورد بخش اول سوالتان باید بگویم که نفس شامل جسم و روح نمیباشد بلکه اساسا نفس مجرد است و نه تنها جسمیت بلکه هیچ یک از آثار و عوارض ماده را ندارد. همچنین قوه هاضمه همان دستگاه گوارش نیست دستگاه گوارش بخشی از جسم انسان است که بواسطه قوه ای نفسانی به نام هاضمه در بدن کار انجام میدهد نه اینکه هاضمه همان دستگاه گوارش باشد. در حقیقت تمامی این قوایی که اکنون در نفس انسانی بیان مینمائیم از شئون نفس انسان بوده وهمگی مجرد هستند، اما در عین حال تمامی این قوای مجرد از ماده، افعال خاص خودشان را بواسطه آلات و ادوات مادی انجام میدهند مثل هاضمه که فعل خاص خود را بواسطه دستگاه گوارش انجام میدهد و مانند مولده که فعل خاص خودش را بواسطه انثیین و بیضه انجام میدهد. انشاء الله در آینده پس از تشریح قوای نفس به ذکر تجرد نفس و مغایرت آن با جسم و بدن میپردازیم و وبراهین موجود در این رابطه را نیز بیان می کنیم تا مطلب واضح تر شود.
البته لازم به ذکر است که یک تفاوت اندکی بین روح و نفس هست که ما اکنون به جهت سردرگم نشدن خوانندگانِ محترمِ این بحث، از ذکر آن پرهیز کرده و فعلا نفس را همان روح معرفی نمودیم تا انشاء الله کمی جلوتر رویم و در این مورد نیز عرائضی تقدیم بداریم.
اما در مورد بخش دوم سوالتان از میان کتابهای موجود در معرفت نفس، بهترین کتابی که به زبان روان حاوی علوم و حقایق فراوان باشد و مورد استفاده همگان قرار گیرد کتاب دروس معرفت نفس علامه حسن زاده آملی است.
دروس معرفت نفس که شامل امهات مسائل حکمت اسلامی درباره انسان است دربردارنده 150 درس در شناخت گوهر آدمی است که مطالبی چون واقعیت و غایت داشتن مشهودات خارجی و حرکت جوهری و تبیین خیر و شر در هستی و مفارق بودن نفس وقوا ونشئات آن و حدوث جسمانی نفس و بقای روحانی آن وکیفیت سیر آدمی در مراتب و مدارج روحانی و نحوه تدبیر نفس نسبت به بدن و احوال نفس در حیات پس از مرگ از جمله کلیدی ترین مطالبی است که در این کتاب شرف گرد آمده است.
کتاب «قوای انسان و ارتباط آن با نفس» از آقای محمدعباسزاده جهرمی نیز می تواند مفید واقع شود. این کتاب، کتابی درسی برای دانشجویان بهشمار میآید که در حوزه شناخت به رشته تحریر در آمده است. نویسنده این اثر با ایجاد پیوندی میان دین و فلسفه و در حقیقت به اتکای دستیافتههای متون فلسفه اسلامی پارهای از اصطلاحات حوزه شناخت نفس را میکاود و با استناد به سخنی از ملاصدرا، شناخت ذات و افعال نفس را نردبانی برای شناخت ذات و افعال خدا میداند و به تحقیق در این باره می پردازد.
نظرات شما عزیزان: