مـا مــانــدهایــم در خـم این کوچههای تنگ
مــا را بـیــا از ایــن هــمــه دلواپسی درآر
بــــرگـــرد روشـنـــای دل انـگـیـز آفـتـــاب
مــولـــای آب و آیــنــه، مـــولـای ذوالفقار
رخساره به كس ننمود آن شاهد هرجايي
ساقي چمن گل را بي روي تورنگي نيست
ساقي چمن گل را بي روي تورنگي نيست
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
دلم را به هوای دیدن تو خوش کرده ام
این غرل را به تمنای وصل تو شروع کرده ام
این غرل را به تمنای وصل تو شروع کرده ام
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده سه شنبه شب قم شروع شد
از جاده سه شنبه شب قم شروع شد
دیده بیدار من دیده بیدار تو
عمر گذشت و نشد فرصت دیدار تو
در به درم ای طبیب چاره دردم بجوی
هست فقط دست تو داروی بیمار تو
عمر گذشت و نشد فرصت دیدار تو
در به درم ای طبیب چاره دردم بجوی
هست فقط دست تو داروی بیمار تو
نظرات شما عزیزان: