موضوعات مربوط به آموزش در قرآن به طرق متنوع و گسترده بررسی شده و در فقراتی مطرح شده است که شامل واژهها و مفاهیم زیرند: 1. «عَلَّمَ»: به معنای آموزش، تعلیم و تربیت؛ کسی را آگاه کردن؛ 2. سایر واژگان متضمن معنای آموزش؛ 3. اصول و قواعد آموزش؛ 4. رویکردها و فنون رواجدهندهی تعلیمات قرآن، شامل: الف) آیههایی که به تعالیم مشخصی اختصاص دارند؛ ب) استفاده از نمادهای زبانی و صنایع ادبی به عنوان ابزار آموزشی؛ 5. مؤلفههای آموزشی و تربیتی که در زمینههای کلیتر اهمیت دارند.
آموزش، تعلیم و تربیت:
فعل «علَّم» با فاعلها و مفعولهای گوناگون در مجموع چهل و دو مرتبه در قرآن ذکر شده است: بیست و دو مرتبه به صورت «عَلَّمَ» (ماضی معلوم و متعدی)، شانزده مرتبه به صورت «یُعَلَّمُ» (مضارع معلوم و متعدی)، سه مرتبه به صورت «عُلَّمَ» (ماضی مجهول) و یک مرتبه به صورت «مُعَلَّم» (اسم مفعول).
آموزش خداوند به پیامبران:
خداوند «همهی نامها را به آدم آموخت» (بقره: 31). پس از آنکه داوود جالوت را به هلاکت رساند، خداوند به او «پادشاهی و حکمت ارزانی داشت و از آنچه میخواست به او آموخت» (بقره: 251). همچنین به داوود «فن زره آموختیم تا شما را از جنگتان حفظ کند» (انبیاء: 80). سلیمان، وارث داوود، «گفت: ای مردم، ما زبان پرندگان (منطق الطیر) را تعلیم یافتهایم» (نمل: 16؛ در این زمینه و آیههای مربوط به آن در انجیل نک. Speyer, Ezählungen, 384-385). یعقوب (جدّ بزرگ همهی اسرائیلیان) «از آنچه بدو آموخته بودیم دارای دانشی بود» (لَذو علم لِما علَّمناه؛ یوسف: 68). خداوند به یوسف (یکی از پسران یعقوب) علم تفسیر وقایع و رویدادها (یوسف: 6، 21، 101) و تعبیر رویا (یوسف: 36-37) آموخت. خداوند دربارهی مرشد موسی میفرماید: «از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود بدو دانشی آموخته بودیم» (کهف: 65). بنابراین، موسی به خادم خود (1) گفت: «آیا تو را به شرط اینکه از بینشی که آموخته شدهای به من یاد دهی پیروی کنم؟» (کهف: 66؛ نیز نک. Wensinck, al-Khaḍir). خطاب به عیسی آمده است: «تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختیم» (مائده: 110) «تا رسولی باشی برای بنیاسرائیل» (آل عمران: 48-49). در قرآن، خطاب به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت» (نساء: 113). «آن را شدیدالقوی به او آموخت» (نجم: 5)؛ جبرئیل (فرشته مقرّب درگاه خداوند) «به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است در حالی که مؤید پیش از آن و هدایت و بشارتی برای مؤمنان است». (بقره: 97). البته به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) «شعر نیاموختیم و در خور وی نیست». (یس: 69).
آموزش خداوند به بشر/ عامهی مردم:
در سورهی علق، که در روایات اسلامی نخستین وحی به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفی شده است، نخستین واقعیتی که بیان میشود این است که خداوند «آنچه را که انسان نمیدانست به او آموخت» (علق: 5) و اینکه «به وسیلهی قلم آموخت» (علق: 4). این آیات احتمالاً نشان میدهد که خداوند «متون مقدس» یا «کتابت» را به انسان تعلیم داده است (نیز نک. بقره: 282؛ نک. Günther, Muḥammad, 4-5).
خداوند قرآن (رحمن: 2) و «بیان» (رحمن: 4)، یعنی «گفتار فصیح» (نُطق؛ نک. جلالین و دیگران ذیل رحمن: 4؛ نیز نک. زخرف: 52، ولا یَکادُ یُبین) یا نام همهی اشیاء (أسماءَ کلَّ شیء) یا «همهی زبانها» (اللغات کلَّها؛ قرطبی، جامع، 152/17-153) را به انسان آموخت. در قرآن آمده است که «خدا را یاد کنید که آنچه نمیدانستید به شما آموخت» (بقره: 239).
خداوند به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان میدهد که به مردم هشدار دهد که نسلهای پیشین «بزرگی خدا را چنان که باید نشناختند» و انکار کردند که خداوند کتابی را بر موسی نازل کرده که «برای مردم روشنایی و رهنمود است». و مستقیماً خطاب به کافران میگوید: «چیزی که نه شما میدانستید و نه پدرانتان به شما آموخته شد» (انعام: 91؛ نیز نک. بقره: 151، 239؛ نساء: 113؛ و بقره: 282؛ علق: 4). همچنین در آیهی 4 مائده آمده است که خداوند به انسان آموخت چگونه حیوانات را تربیت کند. (آموزش دهد).
آموزش خداوند به فرشتگان:
خداوند به فرشتگان نیز آموزش داده است، چرا که گفتند: «ما را جز آنچه به ما آموختهای هیچ دانشی نیست» (بقره: 32). با وجود این، فرشتگان از دانش آدم برخوردار نشدند، چرا که خداوند نام همهی اشیا را به آدم آموخته بود و به همین دلیل آدم و نوع بشر را به جانشینی خود روی زمین منصوب کرد.
آموزش پیامبران:
رسولان خدا به سوی مردم فرستاده میشدند تا «کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزهشان کند» (بقره: 129؛ نک. بقره: 151). محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم دیده بود «تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و آنان قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند». (جمعه: 2).
تهمت فرعون به موسی مبنی بر اینکه او سحر تعلیم میدهد در ضمن تهدید ساحران از جانب فرعون فهمیده میشود: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او [موسی] ایمان آوردید؟ قطعاً او بزرگ شما است که به شما سحر آموخته است» (طه: 71؛ نک. شعراء: 49).
آموزش انسانها:
قرآن به مسلمانان هشدار میدهد که مبادا بخواهند به خداوند «آموزش» دهند؛ این امر در فرمان به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کاملاً مشخص است: «بگو آیا خدا را از دین خود خبر میدهید و حال آنکه ... خدا به همه چیز دانا است». (حجرات: 16)
قرآن وظیفهی دوگانه ربّانیون را به آنان یادآور میشود: آموزش و یادگیری؛ «به سبب آنکه کتاب آسمانی تعلیم میدادید و از آنرو که درس میخواندید، علمای دین باشید» (کونوا ربّانییِنَ بما کنتم تُعلَّمون الکتابَ و بما کنتم تَدرُسون؛ آل عمران: 79). به گفتهی ابنعباس (د. 68)، پدر تفسیر قرآن (Veccia Vaglieri,Abdallāh b. al-Abbas)، «ربّانیون» همان «علما» و «مدرّسان»اند؛ وی خاطر نشان میکند: «حکیم، فقیه و عالم ربّانی باشید؛ عالم ربّانی به کسی گفته میشود که برای آموزش افراد، قبل از مسائل پیچیده، از مطالب ساده و آسان شروع میکند» (کونوا ربّانییّنَ حُکماء فُقهاء عُلماء؛ و یُقال: الرَبّانی الذی یُرَبّی النّاسَ بِصِغار العِلمِ قبلَ کِباره؛ نک. بخاری، صحیح، کتاب العلم، باب10؛ Khan, Translation, i, 59-60). «ربّانیون» به معنای حکما نیز هست (نک. دارمی، سنن، ش. 329). فخررازی (د. 606) به نقل از سیبویه (د. حدود180) معنای متفاوتی از ربانیون مطرح میکند: «ربّانی منتسب به ربّ است؛ بدین معنا که عالم به خداوند است و پیوسته از خداوند پیروی میکند» (الربّانی المنسوب إلی الرّب بمعنی کونه عالماً به و مواظباً علی طاعته؛ فخررازی، تفسیر، 119/18 و ریشهشناسی ارائه شده از سوی، Horovitz, Proper names, 57; ed. Ohio, 201). در آیات 44 و 63 مائده «ربّانیون» همراه با واژهی «أحبار» (عالمان و استادان یهودی/ غیرمسلمان) به کار میرود (نک. Horovitz, KU, 63-64; Proper names, 53-54, 56-57; ed. Ohio, 197-198, 200-201; Paret, Kommentar, 39, 122)؛ برای واژههای آرامی «ربّ»، «ربّی» و شکل مشتق «ربّونی» به معنای «استاد و معلم من» و نیز القاب یکی از علمای فلسطینی Sokoloff, Aramaic, 511, 513, 514; Buttrick, Interpreter'sdictionary, iv, 522-524). لازم به ذکر است که واژهی «ربّ» در قرآن اگر در اشاره به خداوند باشد، در زبان انگلیسی به Lord ترجمه میشود، به معنای «استاد متعالی» و «معلم الهی»، که به رغم قادر مطلق بودن، انسان به او احساس نزدیکی میکند.
همانطور که در متن مربوط به ذبح حیوانات و احکام حلال و حرام ذکر شده است انسانها میتوانند حیوانات را «آموزش» دهند و «تربیت» کنند، چنانکه پیشتر خداوند ایشان را آموخته است: «چیزهای پاکیزه برای شما حلال گردیده و حیوانات شکارگر که شما به عنوان مربیان سگهای شکاری از آنچه خدایتان آموخته به آنها تعلیم دادهاید- پس از آنچه آنها برای شما گرفته و نگاه داشتهاند بخورید و نام خدا را بر آن ببرید». (مائده: 4)
در انتها به ادعای مخالفان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره میشود. مخالفان پیامبر مدعی بودند که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی آسمانی را دریافت نکرده، بلکه این مطالب را از یک استاد و معلم بشری آموخته است و از این طریق تلاش میکردند وی و رسالتش را بیاعتبار سازند: «و نیک میدانیم که آنان میگویند: جز این نیست که بشری به او میآموزد» (نحل: 103). احتمالاً اشاره مخالفان به این معلم بشری راهبی باشد به نام سِرگِئوس تجیرا (نک. Günther, Muḥammad, 25-26, n. 124). در جای دیگری نیز ذکر شده که پیامبر را متهم میکردند که تعلیم یافتهای (معلَّم) مجنون است. (دخان: 14)
آموزش فرشتگان/ شیاطین:
قرآن این عقیده را انکار میکند که سلیمان سحر میدانست و آن را تعلیم میداد: «سلیمان کفر نورزید، لیکن آنها به کفر گراییدند که نه مردم سحر میآموختند و از آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل فرو فرستاده شده بود پیروی کردند با اینکه آن دو هیچ کس را تعلیم نمیکردند، مگر آنکه میگفتند ما آزمایشی برای تو هستیم؛ پس زنهار کافر نشوی» (بقره: 102). گویا یهودیان شهر مدینه معتقد بودند که سلیمان پایهگذار سحر بوده است (نک. طبری، تفسیر، 408/2؛ Fück, Das Problem, 5-6; Asad, The message, 21 n. 82; دربارهی شیطان به معنای ابلیس و اهریمن نک. طبری، تفسیر، 405/2 و Cooper, The commentary, 475-491).
سایر واژهها:
این روایت از سلیمان تنها دو ارجاع قرآنی به «تَعَلُّم» (یادگیری)، متضاد زبان شناختی «تعلیم»، را در برمیگیرد. طبق این داستان، مردم بابل «از آن دو [هاروت و ماروت] چیزهایی آموختند که به وسیلهی آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند... و چیزی میآموختند که برایشان زیان داشت و سودی بدیشان نمیرسانید...» (بقره: 102).
یکی از مفاهیم مربوط به این موضوع «دِراسَة» به معنای «تحقیق و پژوهش [متون مقدس]» است (نک. آل عمران: 79؛ انعام: 105، 156؛ اعراف: 169؛ سبأ: 44؛ قلم: 37؛ نیز Horovitz, Proper names).
اغلب دیگر واژههای متعددی که کمابیش بر مفهوم «آموزش» دلالت دارند با مفهوم «آموزش خداوند به پیامبران» و «آموزش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم» مرتبطند. نمونهای از این واژهها از این قرارند: «امَر» به معنای «فرمان دادن» (نک. آل عمران: 80)؛ «ذکَر» به معنای «یادآوری» (مثلاً اعراف: 2)؛ «ذکَّر» به معنای «تذکّر دادن» (نک. ابراهیم: 5؛ ذاریات: 55)؛ «قرَأ» و «تَلا» به معنای «قرائت با صدای بلند و تلاوت» (مثلاً هود: 17؛ کهف: 27). «أدری» به معنای «ایجاد آگاهی، آموختن» (که هفده مرتبه تکرار شده است)؛ این واژه در دستورهای خداوند به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان برای پاسخگویی به کسانی استفاده میشود که نسبت به پیام قرآن دچار شک و تردیدند: «بگو اگر خدا میخواست، آن را بر شما نمیخواندم و شما را بدان آگاه نمیگردانید» (یونس: 16؛ در این زمینه رجوع کنید به استفهامهای انکاری که با «مَا أدراکَ» به معنای «چه میدانی؟ چه تصور میکنی؟» در حاقه: 3؛ مدثر: 27؛ مرسلات: 14؛ انفطار: 17و 18؛ مطففین: 8و 19؛ طارق: 2؛ بلد: 12؛ قدر: 2؛ قارعه: 3، 10؛ همزه: 5 و با «ما یُدریکَ» در احزاب: 63؛ شوری: 17؛ عبس: 3 آغاز میشود).
واژههای مرتبط دیگر عبارتاند از: «تَدبَّر» به معنای «ژرفاندیشی، تعمّق و طلب درک» (مثلاً نساء: 82؛ محمد: 24)؛ «استَفتی» به معنای «طلب رأی فقهی» (نک. نساء: 127)، عبارت «کسانی که از سوی خداوند به آنان علم داده شده است» (الذین اوتوا العلمَ، نحل: 27؛ اسراء: 107؛ حج: 54؛ قصص: 80؛ عنکبوت: 42؛ روم: 56؛ سبأ» 6؛ محمد: 16؛ مجادله: 11) و نیز اصطلاحاتی که حاوی معنای «تفسیر و توضیح»اند، از قبیل «بیان»، «تبیین»، «تفصیل»، «تفسیر» و جز اینها.
همچنین در قرآن غالباً واژه «عِلم» (دانستن) به معنای «کسب دانش دربارهی چیزی و دریافت دانش نسبت به چیزی» استفاده میشود. متضاد قرآنی «علِم»، فعل «جهِل»، به معنای «نادانی، ناآگاهی و ندانستن» است؛ همچنین واژهی «دَری» بیشتر به نحو مجازی به معنای «یادگیری چیزی و دانستن» به کار میرود. واژهی «شعَر» معنای «دانستن و درک کردن» و قرینهی آن «غفَل» معنای «ندانستن، ناآگاهی و غفلت» میدهد (برای واژههای «شعَر» و «غفَل» نک. Fück, Das Problem, 12-19). واژههای «تدریس» و «تأدیب» در قرآن ذکر نشده است. همچنین در عین اینکه واژهی «شرح» تلویحاً به معنای «تبیین، توضیح و بیان علت» استفاده میشود، مشتقات مادّهی ش ر ح به معنای «پذیرش، گشایش و شرح و بسط» است و از اینرو در چهارچوب موضوع این مدخل قرار نمیگیرد.
اصول آموزش:
در قرآن، مجموعهای از اصول آموزش مطرح شده است که برخی از آنها عبارتاند از: برخورداری از صبر (اسراء: 11؛ کهف: 60-82؛ قیامه: 16) و دقت و توجه (اعراف: 204؛ ق: 37) به هنگام آموزش دیدن؛ پرورش ذهن و تقویت حافظه از طریق خواندن با صدای بلند، تکرار و تعمّق و ژرفاندیشی (نساء: 82؛ ص: 29؛ محمد: 24؛ اعلی: 6)؛ تعلیم افراد به زبان مادری (یوسف: 2؛ ابراهیم: 4)؛ بحث فقط دربارهی موضوعاتی که افراد نسبت به آنها از دانش و اطلاعات کافی برخوردار باشند (آل عمران: 66)؛ مجادلهی توأم با رعایت ادب و نزاکت (نحل: 125؛ عنکبوت: 46)؛ تعلیم با استفاده از مثال و شاهد، به گونهای که در قصص قرآن مشاهده میشود (به عنوان مثال، این نکته بیان شود که باید از گذشتگان و تجارب دیگران عبرت آموخت؛ مثلاً مائده: 32؛ هود: 89). به همینگونه است آیههایی که به انسان کاری را میآموزد (هود: 38، 129؛ نیز نک. جمالی، فلسفه، 13؛ Speyer, Erzählungen, 87, 462-492; al-Gisr, Islamic education, 18-21; Siddigi, Qur'ānic Concept, 1-10).
روشها و فنون:
قرآن برای ترویج تعالیم خود از چه روشها و فنونی استفاده میکند؟ در پاسخ به این پرسش دو نکته باید توجه کرد: الف) برخی از آیات قرآن آشکارا به آموزش اختصاص دارند؛ به عنوان مثال، در آیات 282 و 283 بقره تعالیم مشروحی در زمینهی موضوعات حقوقی ارائه شده است:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرگاه به وامی تا سررسیدی معیّن با یکدیگر معامله کردید آن را بنویسید. و باید نویسندهای (کاتب) براساس عدالت میان شما بنویسد. و هیچ نویسندهای نباید از نوشتن خودداری کند؛ همانگونه که خدا او را آموزش داده است. و کسی که بدهکار است باید املا کند... پس اگر کسی که حق بر ذمّهی او است سفیه یا ناتوان است یا خود نمیتواند املا کند، پس ولیّ او باید با عدالت املا نماید... . و از نوشتن چه خُرد باشد یا بزرگ ملول نشوید... این نوشتن شما نزد خدا عادلانهتر است... هرگاه داد و ستد کردید، گواه بگیرید. و هیچ نویسنده و گواهی نباید زیان ببیند... و اگر در سفر بودید و نویسندهای نیافتید، وثیقهای (رِهان) بگیرید».
ب) برخی از آیات قرآن دارای ویژگیهای خاص متنی و صنایع ادبیاند که در مقام ابزار پیچیدهی آموزشی و تربیتی ظاهر میشوند. نمونههایی از این ویژگیها و صنایع عبارتاند از: استفهامهای انکاری، مثل «آیا ندیدهای که...؟»، «آیا نمیدانی که...؟»؛ مؤلفههای متنی که تأثیرگذاری آیههای مؤثر و پرنفوذ را افزایش میدهند (نک. welch, Formulaic features, 77)؛ مفاهیمی در زمینهی مناظره، از قبیل ثابت کردن توضیح، آشکارسازی و مباحثه (نک. McAuliffe, Debate, 164)؛ و نمادها و صنایع ادبی، از قبیل تناظر، بازگویی، استعاره، تمثیل و تشبیه. به نظر میرسد این امر که قرآن چگونه و تا چه اندازه خود را (به عنوان پدیدهای زیباشناختی) در وجدان دریافت کنندگان خود فعلیت میبخشد، در زمینهی بحث «آموزش و قرآن» اهمیت دارد. (نیز نک. Kermani, Gott ist schön, Chap.2).
مؤلفههای آموزشی و تربیتی:
اگر «آموزش (و یادگیری)» به معنای وسیعتری در نظر گرفته شود، مؤلفههای آموزشی و تربیتی قرآن در موضوعاتی از این قبیل نیز امتداد مییابد: مراحل رشد و نمو، عادات، خلق و خو و جامعهپذیری آحاد انسانی (برای کودک، نک. بقره: 233؛ غافر: 67؛ احقاف: 15؛ طلاق: 6)؛ هنجارها و ارزشهای اخلاقی مرتبط با تربیت (برای یتیمان، نک. بقره: 215؛ انسان: 8؛ بلد: 15-16؛ فجر: 17؛ برای احسان به والدین، نک. بقره: 83؛ نساء: 36؛ انعام: 151؛ اسراء: 23-24؛ کهف: 80؛ مریم: 14؛ عنکبوت: 8؛ لقمان: 14-15؛ احقاف: 15؛ نیز نک. Izutsu, Concepts, 207-210)؛ روانشناسی انسان (آل عمران: 135؛ هود: 9-10؛ یوسف: 53؛ اسراء: 11؛ انبیاء: 37؛ فصلت: 49؛ علق: 6-7)؛ و دعوت به تعقل، اندیشیدن و شناخت امور (شامل موضوعات ایمانی)، به عنوان مثال، در عبارات متعدد «أفَلا تَعقِلون» (آیا نمیاندیشید؟ بقره: 44) و در ستایش قرآنی عالمان: «از بندگان خدا تنها دانایانند که از او میترسند» (فاطر: 28).
پینوشتها:
1- نویسنده در اینجا مخاطب موسی را خادم او و نه مرشدش، یعنی خضر، دانسته است.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی حسین خندقآبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
نظرات شما عزیزان: