تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 45510
بازدید دیروز : 7590
بازدید هفته : 53959
بازدید ماه : 107237
بازدید کل : 10498992
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 20 / 1 / 1399

با اطلاع ازاین موضوع مأموران خودرو را به صورت نامحسوس زیرنظرگرفتند. دراین هنگام یکی از سرنشینان خودرو پیاده شد و به سمت ماشینی که در آن نزدیکی بود رفت و در یک لحظه شروع به سرقت لوازم داخل آن کرد. مأموران با دیدن این صحنه وارد عمل شده و سارق را به نام امیر دستگیرکردند اما همدست او موفق به فرار شد. 

در تحقیقات از مرد ۴۵ ساله، او به سرقت های سریالی با همدستی مردی به نام سروش اعتراف کرد. بدین ترتیب قبل از اینکه سروش فرصتی برای فرار پیدا کند، مأموران او را دستگیر کردند. با اعتراف متهمان به سرقت لوازم داخل خودرو، وسایل سرقتی از مخفیگاه آنها کشف شد و تحقیقات برای شناسایی مالباختگان ادامه دارد.

  • گفت و گو با متهم

چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
من و برادرم در یک خانه دوطبقه زندگی می کنیم. برادرم در طبقه دوم خانه ساکن است .اوعلاقه زیادی به گل و گیاه دارد و گلدان های زیبایی پشت پنجره اتاق گذاشته بود. اما یک روز که باد شدیدی می آمد یکی از گلدان ها از آن بالا روی سر یک عابر افتاد و آسیب شدیدی دید و از آنجاکه گلدان از خانه برادرم افتاده بود، دادگاه او را محکوم به پرداخت دیه کرد. ما کارگر هستیم و وضع مالی خوبی نداریم. به هر کسی رو انداختیم تا کمکمان کند و پول دیه را فراهم کنیم اما نشد . 

حتما به فکر سرقت افتادید؟
قصدم سرقت نبود. چون شرایط کاری در شهرستان ما خوب نیست، تصمیم گرفتم برای کار به تهران بیایم. با خودم گفتم شاید بتوانم در تهران کار خوبی پیدا کنم . از طرفی شنیده بودم که تهران افراد نیکوکار زیادی دارد که به نیازمندان کمک می کنند. با این تصورات راهی تهران شدم اما قبل از رسیدن به تهران ماجرایی رخ داد که کلاً مسیر زندگی ام را تغییر داد.

چه ماجرایی رخ داد؟
با مسافری که در اتوبوس کنارم نشسته بود حرف می زدم و درددل می کردم، غافل از اینکه او یک سارق سابقه دار بود. سروش به من پیشنهاد داد که با او همراه شوم. گفت اگر با من کار کنی در مدت یک ماه کلی پول گیرت می آید. صحبت های سروش وسوسه کننده بود و من هم همراهش شدم.

سرقت ها را چطور انجام می دادید؟
در خیابان ها پرسه می زدیم و با دیدن خودرویی که قفل و دزدگیر نداشت  به سراغش می رفتیم. سروش با سیم در خودرو را باز و ماشین را سرقت می کرد. معمولا خودروهای پراید مدل پایین را برای سرقت انتخاب می کردیم. بعد از آن سوار بر خودرو سرقتی به سراغ خودروهایی که کنار خیابان پارک شده بودند، می رفتیم و وسایل داخل آن را به سرقت می بردیم. هرچه را از فروش وسایل سرقتی به دست می آوردیم، تقسیم بر دو می کردیم.

کد خبر 499088

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: حوادث ایران
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی