اشعار ولادت حضرت ابوالفضل العباس
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11343
بازدید دیروز : 718
بازدید هفته : 24155
بازدید ماه : 54666
بازدید کل : 10446421
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 10 / 1 / 1399

عکس متحرک تولد حضرت ابوالفضل (ع)

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

بگذارید از این فاصله بویی بکشیم

در ِخُم را بگشاییم و سبویی بکشیم

تیغ ابروی کجش را به گلویی بکشیم

صد و سی و سه نفس نعره ی هویی بکشیم

از دلِ ما چه به جا مانده؟ که غارت کرده

پسر سوم زهراست قیامت کرده

ماه و خورشید دو حیران و دو سرگردانند

سالها دل سر ِ این طایفه میگردانند

بال در بال فرشته غزلی میخوانند

ما همه بنده و این قوم خداوندانند

آمده تا ز علی تیغ دو دَم را گیرد

قد برافرازد و بر دوش علم را گیرد

جمع مِهر و غضب و جذبه و زیبایی را

در تو دیدیم مسیحایی و موسایی را

محشری کن که ببینند دل آرایی را

برده ای ارث از این سلسله آقایی را

حق بده مات شود چشم ، تماشا داری

هرچه خوبان همه دارند تو یکجا داری

آسمان پیش قدمهات به حیرت افتاد

کهکشان وقت تماشات به زحمت افتاد

موج برخاست و از آنهمه هیبت افتاد

کوه تا نام تو را بُرد به لکنت افتاد

این علی هست خودش هست جنابش آمد

خوش به حال دلِ زینب که رکابش آمد

تشنه خاکیم و ترک خورده ولی دریا تو

شوره زاری همه با ماست وَ باران با تو

و نوشتیم که یا هیچ پناهی یا تو

دلمان قُرص بُوَد ، قُرص چرا؟ زیرا تو

بعد مرگم به هوای حرمت پر گیرم

من کفن پاره کفن زندگی از سر گیرم

رگِ پیشانی تو تا که تَوَرم میکرد

لشگر انگار که با مرگ تکلم میکرد

دست و پا را نه فقط راهِ نفس گم میکرد

بیرقت در وسط دشت تلاطم میکرد

تو سلیمانی و تختت وسط میدان است

چقدر سر ز سر ِتیغ تو سرگردان است

میکشی تا وسط معرکه ها طوفان را

بند آورده نگاهت نفس میدان را

تا که ارباب بگیرد به سرت قرآن را

میدرد نعره ی تو زَهره ی سرداران را

شور ِآن قله که آتش فوران کرد تویی

آن کماندار که ابروش کمان کرد تویی

سایه بان دلِ زینب دلِ ما هم با توست

حاجتی گرچه نگفتیم فراهم با توست

ماهِ شب های محرم تویی و دم با توست

ای علمدار ِ ادب شور محرم با توست

دستِ ما نیست که در پای غمت میگرییم

لطف زهراست که زیر علمت میگرییم

بی تو از چشم حرم خونِ جگر میریزد

خون از ساقه ی صد تیر و تبر میریزد

و رباب اشک به لبهای پسر میریزد

خیز از خاک و ببین خاک به سر میریزد

ابرویت بند دلش بود که از هم وا شد

وای بر حال سکینه که سرت دعوا شد

(حسن لطفی)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی