باید به آنان بیاموزیم که در برابر مسائل و مشکلات زندگى چگونه برخورد کنند که آسیب پذیرى کمترى داشته باشند. به عنوان مثال هنر ارتباط برقرار کردن و گفت وگو با دیگران از مهارت هاى اولیه اى هستند که چنانچه فردى به آنها مجهز باشد مى تواند بسیارى از هیجان هاى مخرب را از خود دور کند. حال به ذکر تعدادى از مهارتهاى اساسى و مهمى که در موقعیت کودکان، نوجوانان، جوانان و والدین در عرصه زندگى نقش شایسته اى دارند، مى پردازیم.
مهارت اول؛ اعتماد به نفس
وقتى بچه ها کوچکند، چندان مشکل نیست که به آنان کمک کنیم تا اعتماد به نفس به دست آورند. کارهاى کوچک مى توانند تأثیرات بزرگى داشته باشند. اعتماد به نفس مانند یک رودخانه پس رفت و یا جریان پیدا مى کند این رودخانه همیشه داراى جریانات تندى نیست. بایستى به کودکان مسئولیت انجام برخى از فعالیت ها را واگذار کرد، البته باید در نظر داشته باشیم که فعالیت ها در حد توان کودک باشد و پس از انجام کار، کودکان تشویق شوند.
معلمان مدارس بایستى زمینه گفت وگو با دانشآموزان را فراهم کنند تا ترس و خجالت از صحبت کردن در دانشآموزان از بین برود. هم چنین معلمین مى توانند از تجربیات خود براى آنان صحبت کنند، بچه ها یاد مى گیرند که تلاش کنند، تلاش به آنان اعتماد به نفس مى دهد. باید به آنها بگوییم که فوق العاده اند اما این به تنهایى کافى نیست. وقتى بچه ها و بزرگترها به خود به عنوان شخص اول عمل نگاه کنند توانایى انجام کارهاى بیشترى در خود ایجاد مى کنند.
مهارت دوم؛ انگیزه
بچه هاى با انگیزه چنین نشانههایى دارند
مى خواهند کارهایى انجام دهند و مشتاق به یادگیرى هستند. تکالیف مدرسه و کارهاى خانه را بدون آنکه خیلى نق بزنند انجام مى دهند.
آنان براى فردا یا هفته بعد برنامه هایى دارند، آنان بیشتر بله مى گویند تا نه. کودکان با انگیزه به دنیا مى آیند نه با کسالت و خستگی. آنان مشتاق، جست و جوگر و کنجکاو به دنیا مى آیند و این همان حالتى است که ما مى خواهیم آنان براى همیشه حفظ کنند.
آموزش انگیزه
معلمها و والدین مانند مربیان زمین بازى هستند (تشویق مى کنند و گاهى بچه ها را هل مى دهند). بچه ها باید خودشان مسیر خود را پیدا کنند. اما ما مى توانیم براى ایجاد این شور و حرارت مسیر را به آنان نشان دهیم.
تقویت انگیزه
گام اول: فکر کردن و تقویت حافظه و تفکر. به کودکان بیاموزیم در مورد اهدافشان تفکر کنند.
گام دوم: گفت وگو و آموزش مهارت هاى گوش دادن.
گام سوم: به پایان رساندن کار. وقتى بچه ها ببینند مى توانند روى کار تمرکز کنند و آن را تا آخر انجام دهند بیشتر مشتاق انجام کارها مى شوند.
گام چهارم: تشویق و تحسین . تشویق مى تواند به صورت یک هدیه، یک امتیاز یا حق انجام دادن یک کار، کلمه تحسین آمیز یا یک بوسه باشد. به هر صورت تشویق همیشه شیرین است.
مهارت سوم؛ تلاش
واضح است که تلاش کردن ناخوشایند نیست و انسان براى تلاش کردن به وجود آمده است. دانشآموزان باید بدانند که حتى انجام تکالیفشان مى تواند لذت بخش باشد، فرزندان ما باید بدانند که تلاش راه دستیابى به موفقیت است و موفقیت بزرگترین لذت زندگى همه انسانها است.
مهارت چهارم؛ مسئولیتپذیرى
سعى کنید که کودکانتان را مسئولیتپذیر کنید. وقتى به بچه هایتان مى گویید:
– مى توانم به تو امیدوار باشم.
– تو قابل اتکا و اعتماد هستی.
– وقتى چیزى به من مى گویى، مى توانم حرفت را باور کنم و…
با این جمله ها در واقع شما فرزند مسئولیت پذیر خود را تحسین مى کنید. آموزش مسئولیتپذیرى به بچه ها، شامل پیدا کردن راه هایى است تا به آنان کمک کنیم احساس لیاقت و شایستگى داشته باشند، بدانند چه چیزى درست است و به آنچه درست است عمل کنند.
مهارت پنجم؛ خلاقیت
خلاقیت در بچهها فرصت علاقهمند شدن و تمرین براى عملى کردن فکرهاى خوب را ایجاد مى کند. خلاقیت اساس علوم را تشکیل مى دهد. وقتى براى بچه ها محیطى را فراهم مى کنیم که در آن به تحقیق بپردازند، سؤال کنند و در مورد آن فکر کنند و متحیر و سردرگم شوند، پایه هاى علاقه به علوم را در آنان ایجاد مى کنیم. چه بچه هایمان بخواهند یک دانشمند شوند و چه یک شخص معمولى باید از جمله انسانهایى باشند که همیشه مى گویند:
«مى خواهم بدانم این وسیله چگونه کار مى کند؟»
مهارت ششم؛ پشتکار
دانشآموزانى که همیشه رختخواب خود را مرتب مى کنند و یا کارهاى منظمى را در خانه انجام مى دهند، در مدرسه موفقیت زیادى کسب مى کنند. موفقیت تحصیلى بستگى به این دارد که شخص تمام کردن یک کار را در نظر داشته باشد. هرچه سریعتر بچه ها این مهارت را یاد بگیرند، زودتر مصمم خواهند شد تا همیشه هر کارى را به پایان برسانند و از انجام آن لذت ببرند.
مهارت هفتم؛ توجه به دیگران
علاقه آنها را به هم پیوند مى دهد و به کودکان حس اجتماعى بودن را هدیه مى کند، بچه هاى در حال رشد، خودشان و نیازهاى خودشان را مى بینند، اما والدین و معلمان مى توانند به بچه ها در هر سنى توجه و علاقه را با روشى معنادار بیاموزند.
مهارت هشتم؛ کارگروهى
اغلب بین کار فردى و گروهى به ویژه در مدارس موازنه درسى برقرار نیست. دانشآموزان بیشتر انتظار دارند به صورت فردى کار کنند، نمره بگیرند و با هم رقابت کنند نه آن که با هم کار کنند. معلمان باید هرچه بیشتر به کار گروهى تأکید کنند.
مهارت نهم؛ عقل سلیم
تدبیر داشتن چندان همگانى نیست. یکى از دلایلى که بچه ها ممکن است با تدبیر باشند این است که این صفت مادرزادى نیست، بلکه از طریق تجربه و تمرین به دست مى آید؛ برخلاف مهارت مطالعه یا ریاضیات، فراگیرى عقل و تدبیر، برنامه آموزشى ندارد.
بهترین کارى که مى توانیم انجام دهیم این است که مواقعى را پیدا کنیم که عقل و تدبیر مورد نیاز است و بعد راه هاى کسب آن را تمرین کنیم.
مهسا احمدى
نظرات شما عزیزان: