ایکس شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: بدیهی است که او نه معنا و مفهوم قرآن را درست فهمیده است و نه امام را! او گمان میکند که "قرآن"، یعنی همین کتابی که در دست او و همگان است! گمان دارد که قرآن یعنی سطوری که در چند صد صحفه نوشته شده و بین دو جلد جای گرفته و منتشر میشود! شیعه و سنّی فرقی ندارد، همه باید بدانند که چنین قرآنی از آسمان نازل نشده است. بلکه قرآن کریم، کلام الهی است که به قلب مبارک پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نازل شده و او نیز به امر خدا به مردم ابلاغ کرده است. *- دهها آیه در قرآن کریم تصریح دارد که اول نبی و رسول (انسان کامل) را برگزیده و سپس بر او کتاب فرستاده است. پس اول شخص گیرنده است و سپس آن چه به او نازل شده است. پس دلیلی ندارد و منطقی نیست که پس از شنیدن وحی، آورنده و معلمش حذف شود. «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» (الحدید، 25) ترجمه: هر آينه پيامبرانمان را با حجتهاى روشن و هويدا فرستاديم و با ايشان كتاب و میزان (برای تشخیص حق از باطل) فرو فرستاديم تا مردم به داد و انصاف برخيزند. *- اگر کتاب، به معنای سطوری نوشته شده بر روی کاغذ یا الواح دیگر، برای هدایت و رهبری مردمان کفایت میکرد، خداوند علیم و حکیم، مثل نزولات دیگر آسمانی، چون باران، آن را از آسمان نازل میکرد، اما ابتدا نبی، رسول و معلم کتاب را فرستاد، چرا کتاب، بدون "رهبری" که از جنس انسان باشد و عالِم و معلم کتاب باشد، به هیچ دردی نمیخورد. نه فقط در عصر نزول، بلکه همیشه - آیا هر کسی که قرآنی به دست آورد و خواند، موحد، مسلمان و مؤمن شد؟! هرگز. «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ» (الجمعة، 2) ترجمه: اوست كه در ميان امّيان فرستادهاى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها تلاوت مىنمايد و آنها را (از پليدىهاى عقيدتى و اخلاقى و عملى) پاكيزه مىگرداند و به آنها كتاب (آسمانى) و معارف دينى و عقلى مىآموزد، و حقيقت اين است كه آنها پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند. پس همه این کارها را انسان انجام داد، نه کتاب - حالا بگویند که آیا زمانی که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله در قید حیات بودند، قرآن کریم امام نبود یا ایشان امام نبودهاند؟ یا هر دو یک حقیقت بودند. یکی شرح و تفصیل کلامی، دیگری مصداق و الگوی عینی، جهت تعلیم، تربیت، هدایت و رهبری مردم. *- قرآن و هر کتاب دیگری، میتواند هدایت کننده باشد و میتواند گمراه کننده نیز باشد، در مورد قرآن کریم نیز فرموده، عدهای را هدایت و عدهی دیگری را گمراهتر مینماید، پس به تنهایی برای هدایت کافی نمیباشد – شارح، معلم، مفسر، هادی، راهنما و امام میخواهد: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا» (الإسراء، 82) ترجمه: و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىكنيم، و [لى] ستمگران را جز زيان نمىافزايد. در نتیجه: در نتیجه، کتاب قرآن (کلام وحی)، در صورتی راهنما و هادی میشود که تعلیم، رجوع، فهم و استناد به آن، از همان راهی باشد که خودش فرموده است، نه هر راه دلخواهی. و خداوند متعال راه را در اطاعت و پذیرش امامت و اطاعت از رسولش صلوات الله علیه و آله قرار داد و او نیز به امر خدا، تکلیف پیروان قرآن را تا آخر الزمان تعیین کرد، که اگر چنین نبود، و مردمان رها و سرگردان میشدند، هدایت کامل نمیشد؛ پس در خطبه غدیر خم، به آیه ذیل استناد فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا» (المائده، 3) ترجمه: امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم. پس اگر کسانی هادیان را کنار برنند و بگویند: «حَسبُنَا کِتابَ الله – کتاب خدا برای ما کافیست»؛ نه تنها هیچ بهرهای از کتاب خدا نمیبرند، بلکه بر خسران و ظلمشان افزوده میشود. مگر تمامی امامان را با توجیه تأسی به اسلام و قرآن نکشتند؟! مگر امروزه آل سعود، القاعده، طالبان، داعش و ...، که همه دستپروردگان شیطان بزرگ هستند، قرآن در دست ندارند و داعیه اسلام ندارند و جنایات خود را حمل بر قرآن کریم نمیکنند؟! اینها همه نتیجه کنار گذاشتن "هادی و معلم و امام"، از کتاب است. لذا دائماً در همین قرآنی که میگویند: "برای ما بس است و امام ماست!"، دستور به اطاعت از رسول اکرم صلوات الله علیه و آله و اولیالامر داده است، تا بهانهای نماید؛ آن هم اطاعت کامل؛ نه این که در طهارت و نماز و غسل و وضو، تابع او باشند، اما در ولایت و امامت و رهبری مردمان، خودرأی باشند و آنها را کنار بگذارند. از این رو در همین قرآنی که در دست همگان است و میخوانند، فرمود: اگر واقعاً به معاد اعتقاد دارید، هر گاه در قرآن کریم یا هر امر دیگری نیز اختلاف کردید، به ایشان ارجاع دهید؛ خب چرا ارجاع نمیدهند و ایشان را و بالبتع ولایت و امامت معرفی شدهی ایشان را کنار میگذارند؟! هدف چیست؟ مصادره به مطلوب قرآن مجید؟! «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً» (النساء، 59) ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد، و رسول و كارداران خود را- كه خدا و رسول علامت و معيار ولايت آنان را معين كرده- فرمان ببريد، و هر گاه در امرى اختلافتان شد براى حل آن به خدا و رسول ارجاع دهید، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد اين برايتان بهتر، و سرانجامش نيكوتر است. امامت در قرآن: واژه امام و مشتقاتش، دوازده مرتبه در قرآن کریم آمده است، آیا منظور از همه آنها "کتاب" است، مگر خدا نمیتوانست بفرماید: "کتاب"، پس چرا فرمود: «امام»؟ «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» (السجده، 24) ترجمه: و از آنان پيشوايانى قرار داديم كه (مردم را) به دستور ما هدايت مىكردند، از آن رو كه صبر ورزيدند و آيات ما را باور داشتند. البته متقابلاً نیز میفرماید امامان و پیشوایانی هستند که انسان و جامعه را به سوی باطل برده و به جهنم دعوت میکنند، چرا که صرف "کتاب" نه کسی را هدایت میکند و نه منحرف میسازد. بلکه کتاب، معلم، الگو و مبلغ میخواهد که قطعاً از نوع انسان و بشر میباشند، برخی از اهل کتاب (مسلمان، یهودی، مسیحی و ...) کتاب را در دست گرفتند و با ولایت و امامت خودشان، مردمان را گمراه کردند: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنصَرُونَ» (القصص، 41) ترجمه: و آنان را پيشوايانى كه به سوى آتش مىخوانند گردانيديم، و روز رستاخيز يارى نخواهند شد. «إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ» (یس، 12) ترجمه: ماييم كه مردگان را زنده مىكنيم و آنچه كردهاند و آنچه از آثارشان بعد از مردن بروز مىكند همه را مىنويسيم و ما هر چيزى را در امامى مبين برشمردهايم. جدایی روح از بدن قرآن: وقتی روح از بدن کسی جدا شد، او میمیرد. این قاعده فقط به انسان یا حیوان و روح حیوانی آن اختصاص ندارد. مثلاً اگر روح خداپرستی و ایمان از شخصی برود، او دیگر مرده است (هَلَک خُزّان الأموال وَهُم احیاء – هلاکتند جمع کنندگان مال، در حالی که (ظاهراً) زنده هستند – نهج البلاغه)، اگر روح وحدت از یک جامعهای برود، آن جامعه دیگر مُرده است و به زودی جسدش نیز تجزیه میشود و به غیر از آن چه بود و باید باشد، مبدل میگردد. قرآن و کعبه و نماز و ... نیز جسم ظاهری نیستند، بلکه روحی دارند که اگر جدا شوند، میمیرند. چسم بیروح میشوند. قرآن و امام، چه در ظاهر و چه در باطن، یکی هستند. این قرآنی که در قالب یک کتاب دست ماست و بسیار مقدس است، روحی دارد که آن "انسان کامل"، یا همان "امام" است. پیامبر اکرم و امامان صلوات الله علیهم اجمعین، قرآن ناطق، قرآن زنده و تجسم قرآن کریم هستند؛ از این رو آورنده کتاب در حدیث ثقلین فرمود: این دو با هم هستند و هیچ گاه از یک دیگر جدا نمیشوند. پس آنان که قصد جدایی کتاب از امام را دارند، در واقع قصد کشتن و جدا کردن روح قرآن از جسم آن را دارند و همه امامکُشیها نیز به همین قصد بوده است. البته چنان که فرمود: این دو از هم جدا نمیشوند، خداوند متعال هم ظاهر قرآن را حفظ میکند و هم باطنش را – هم قرآن از تحریف کلامی مصون میماند، هم امامت تا قیامت پابرجا و باقیست – بلکه این جدا کنندگان هستند که به جای هدایت، گمراه شده و هلاک میگردند. اینان میخواهند به خدا و رسولش صلوات الله علیه و آله، درس توحید و قرآن و هدایت بدهند! مگر آن که قرآن کریم را دریافت و ابلاغ نمود، نمیتوانست بفرماید: مردم، من میروم و قرآن را برای هدایت شما باقی میگذارم؟ اما فرمود: «إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» ترجمه: میان شما دو چیز سنگین و گرانبها مى گذارم، اگر بدان چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: قرآن و عترت من أهل بیتم، و این دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من درآیند. (اصول کافی، ج1 و دهها منبع موثق دیگر از علمای شیعه) حدیث ثقلین در منابع اهل سنت: *- احمد بن حنبل میگوید که پیامبر فرمود: "من بعد از خود، دو خلیفه نزد شما به جا میگذارم: یکی، کتاب خدا و دیگری، اهل بیتم و این دو از هم جدا نمیشوند تا بر سر حوض بر من وارد شوند". (مسند احمد بن حنبل، ج 44، ص 134) *- حاکم نیشابوری نقل میکند که رسول خدا فرمود: "ایها الناس انی تارک فیکم امرین لن تضلوا ان اتبعتموها، هما کتاب الله و اهل بیتی عترتی". (المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 109) *- ابن حجر نقل میکند که پیامبر در مرض وفاتش فرمود: "ایها الناس یوشک ان اقبض قبضاً سریعاً فینطلق بی و قد قدمت الیکم القول معذره ی الیکم، الا انی مخلف فیکم کتاب ربّی عزوجل و عترتی اهل بیتی ـ ثم اخذ بید علی فرفعها فقال: ـ هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی، لا یفترقان حتی یردا علیّ الحوض فسألوهما ما فیهما".( صواعق المحرقه، ابن حجر مکی، ص 7) *- و منابع بسیار دیگری چون: (تفسیر ثعلبی، ج8، ص40؛ تفسیر بغوی، ج4، ص125؛ تفسیر رازی، ج8، ص173؛ تفسیر ابن کثیر، ج4،ص122؛ الدر المنثور جلال الدین سیوطی، ج2،ص60؛ تفسیر آلوسی، ج4،ص18؛ الکامل ابن عدی، ج6، ص67؛ تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر، ج42، ص216؛ اسد الغابه ابن اثیر، ج2، ص12؛ سیر اعلام النبلا، ذهبی، ج9، ص365؛ سبل الهدی و الرشاد صالحی شامی، ج11،ص444؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج9، ص163) پس، سنّی نیز اگر سنّی باشد، نباید نفی امامت کند.
نظرات شما عزیزان: