معناشناسی آرامش آرامش، اسم مصدر از آرميدن است[۲] و در لغت به معنای سکون، بی حرکتی، بی جنبشی، بی صدایی، آسودگی، امنیت، سنگینی، وقار و طمأنینه است.[۳] این مفهوم، در برابر اضطراب و دلهره به كار مى رود و به حالت و صفت روانى و قلبى خاص (احساس رضایت از گذشته، احساس شادی نسبت به حال و امید به آینده) گفته مى شود که همراه با آسودگی و ثبات است[۴] و دارای آثار فردی و اجتماعی است. برای دستیابی به جایگاه آرامش، کافی است بر اساس قاعده تُعرَفُ الأشیاءُ بِأضدادِه ، به واژه های متضاد آن کمی دقت کنیم؛ دلهره، اضطراب، ترس، تشویش، استرس، حزن و اندوه، غم و غصه و یا وحشت، برخی از این واژگان اند. در قرآن واژگانی همچون اطمينان: (رعد/۲۸)، تثبيت فؤاد (هود/۱۲۰)، ثَبات (انفال/۱۱)، سُبات (فرقان/۴۷)، ربط قلب (کهف/۱۴)، سَكَن (توبه/۱۰۳ و انعام/۹۶)، سكينه (فتح/۴)، امن (انعام/۸۲)، سِلم و سلام (بقره/۲۰۸، یونس/۲۵ و مائده/۱۶) و رَوح (واقعه/۸۲)، به معنای آرامش به کار رفته است. در اینجا، سه واژه کلیدی را بررسی می کنیم. ابن فارس، اصل و ریشه این واژه را به معنای خلاف اضطراب و حرکت می داند. بر این اساس، به مسکن از این جهت مسکن گویند که وقتی صاحبش به آن می نگرد، آرامش می یابد و در آن از حرکت و سفر بازمی ایستد. به چاقو در عربی سکّین گویند؛ زیرا مذبوح را از حرکت بازمی دارد. سکّانِ کشتی را به این جهت سکّان گویند که کشتی را از اضطراب بازمی دارد.[۵] به انسان فقیر نیز مسکین گویند، از این جهت که فقر و نداری وی را از حرکت باز داشته است.[۶] واژه سکینه ، شش بار در قرآن به کار رفته است: (بقره/۲۴۸، فتح/۴ و ۲۶ و ۱۸، توبه/۴۰ و ۲۶). این واژه، از ریشه طَمَنَ به معنای آرامش و استقرار جان پس از نگرانی و ناراحتی است.[۷] این واژه، در فقه، به حالت استقرار نمازگزار اطلاق می شود و در علم اخلاق، به اعتدال صفات و حالات انسان و ثبات شخصیت اطلاق می گردد. برخی اطمینان و سکینه را ملازم یکدیگر دانسته، در عین حال، اطمینان را مرتبه ای بالاتر از سکینه می دانند که هیچ گاه از دارنده اش جدا نمی شود.[۸] اوّل: اطمینان حقیقی و مستقر که کانون آن قلب انسان است و نتیجه اش: تصدیق انبیای الهی، اقرار به معاد، رجوع به خداوند، ورود به جمع بندگان الهی و سرانجام رسیدن به بهشت می باشد. (بقره/۲۶۰، مائده/۱۱۲ـ۱۱۳، آل عمران/۱۲۳ـ۱۲۶ و انفال/۱۰) آرامش حقیقی، آرامش مثبت و خلاقانه است که نتیجه آن، حرکت بهتر و سریع تر به سوی کمال است و همان طور که برخی مفسران گفته اند، با خوف الهی قابل جمع است.[۹] دوم: اطمینان کاذب که با تکیه بر زندگی دنیا و اسباب دنیایی حاصل می شود و به محض پیداشدن رنج و سختی، از بین می رود و سرانجام آن، رسیدن به آتش است. (یونس/۸ و حج/۱۱) قرشی، بحث نسبتاً مبسوطی درباره این واژه آورده است. وی أمن را به معنای ايمنى و آرامش قلب و خاطرجمع بودن می داند. آمِن ، یعنی خاطرجمع یا كسي كه در او ايمنى است. امانت را از آن جهت امانت گويند كه امانت گذار، از خيانت آن كه امانت پيش اوست، مطمئن و ايمن است. مؤمن كه از اسمای حسناى الهی است، يعنى ايمنى دهنده و ايمان ، تسليم توأم با اطمينان خاطر است. ايمان، پس از اعتقاد است و چنانچه شخص بعد از اعتقاد، به عقيده اش تسليم شود، مؤمن است؛ وگرنه منافق يا كافر مي باشد. از طرف ديگر، هر قدر اعتقاد قوى باشد، تسليم محكم تر خواهد بود. شدت و ضعف ايمان و مراتب آن از همين موضوع قابل درک و فهم است.[۱۰]ـ سکون:
ـ اطمینان:
در قرآن به صورت کلی، سخن از دو نوع اطمینان است:
ـ امن:
نظرات شما عزیزان: