خداوند معلم نخست و انسان متعلم اول
در داستان ماهيت و هويت سازي انسان در روز نخست آفرينش آمده است كه خداوند پس از آن كه حضرت آدم(ع) را براي خلافت آفريد به وي اسماي الهي را آموخت و سپس آن اسما را بر فرشتگان عرضه داشت تا آن را بيان دارند ولي فرشتگان از دريافت حقيقت اسما ناتوان و عاجز شدند و نتوانستند آن را بشناسند، از اين رو عرضه مي دارند كه ما تنها قادر به درك و بيان آن چيزي هستيم كه خداوند به ما آموخته است و اين دانش اسما فراتر از آن حد و اندازه اي است كه ما بدان آگاه شويم. سپس خداوند از آدم(ع) مي خواهد تا آن چه از اسماي الهي را كه آموخته به فرشتگان بنماياند و نشان دهد كه خود از چه ظرفيت و دارندگي بالا و والايي برخوردار است. آدم(ع) نيز اسما را به فرشتگان و ديگران گزارش مي كند.
به هر حال، خداوند معلم نخست و انسان متعلم اول است و حق آن است كه بگوييم معلم اطلاقي تنها خداست و اوست كه به انسان همه چيز را به شكل اسماي الهي آموخته است و انسان به جهت ظرفيت ذاتي توانسته است آن را بپذيرد و به صورت تعلم و پذيرش دانش اسما در ذات خود قراردهد. با نگاهي گذرا به آيات قرآن مي توان دريافت كه شأن و مقام آموزگاري در چه حد و اندازه اي است؛ زيرا تعليم فعل خداوند و شغل پيامبران است و خداوند در قرآن بيان مي دارد كه معلم ديگر انسان پيامبران هستند كه به انسان كتاب و حكمت مي آموزند و آنان را براي زندگي اجتماعي و قانوني و بالندگي و رشد آماده مي سازند. (آل عمران آيه164)از اين روست كه قرآن انسانها را به فراگيري و دانش آموزي فرا مي خواند و ايشان را تشويق و ترغيب مي كند تا دانش آموزي را در اولويت برنامه ريزي هدايتي و تربيتي جامعه اسلامي قراردهند و با بي سوادي مبارزه كنند. بر اين مبنا است كه به قلم و آن چه از دانش و علوم مي نگارد سوگند مي خورد و بر اهميت آن تأكيد مي ورزد. (قلم آيه1) و اين حكم فقهي نيز بر اهميت تعليم تأكيد مي ورزد كه شكار سگ تعليم داده شده طاهر و پاك شمرده مي شود. (مائده آيه4)
آداب تعليم و تعلم
قرآن براي تعليم و تعلم آداب خاصي را بيان مي كند. در مسئله تعليم قرآن به مسئله مهم و اساسي تعهد اشاره مي كند و بيان مي دارد كه تعليم كننده بايد با متعلم شرط كند كه بر پايه و اساس دانش عمل نمايد و متعهد گردد تا از دانش خود به خوبي و درستي بهره گيرد. بر همين پايه است كه هاروت و ماروت دو فرشته الهي در زمان حضرت سليمان(ع) براي آموزش متعلمان از ايشان مي خواهد كه متعهد گردند تا از دانش خويش در راستاي اهداف نادرست بهره نگيرند و آن را براي اهداف سازنده و مفيد به كار گيرند. (بقره آيه102)افزون بر اين مي توان به آداب ديگري كه قرآن بدان تأكيد كرده است اشاره نمود. از جمله مي توان به آداب زير اشاره كرد:
1- اجازه؛ از آداب تعلم آن است كه متعلم و شاگرد از معلم خويش براي يادگيري اجازه بگيرد؛ چنان كه حضرت موسي(ع) در هنگام تعلم دانش لدني الهي از عالم رباني اجازه گرفته و مي فرمايد: «هل اتبعك علي ان تعلمن مما علمت رشد؛ آيا مي توانم براي دست يابي به دانش رشدي كه به تو آموخته شده است از تو پيروي نمايم». (كهف آيه66) بنابراين نمي توان بدون اجازه در دروس استادان شركت كرد؛ زيرا براي كسب هر دانشي شرايطي لازم و ضروري است كه استاد و معلم مي تواند با آزمون و يا روش هاي ديگر آن را به دست آورد.
2- دوري و اجتناب از شتاب و عجله؛ شاگردان نبايد پيش از پايان آموزش هر درس و يا هر دانشي در پرسش شتاب كنند؛ زيرا بسياري از پرسش ها در هنگام تعليم استاد و معلم به خودي خود پاسخ داده مي شود و در يك فرآيند طبيعي پرسشي باقي نمي ماند؛ تعجيل و شتاب موجب مي شود تا معلم ناچار شود مسئله اي كه مي بايست در جايگاه خود طرح و تبيين گردد را پيش تر بيان كند و آموزش درست را با مشكل و خلل مواجه سازد و يا به پرسش ها پاسخ ندهد كه موجبات كدورت و يا برداشت هاي نادرست ديگر از سوي شاگردان را سبب مي شود. بنابراين شايسته و بايسته است كه شاگردان در هنگام تعليم از شتاب و تعجيل دوري و اجتناب ورزند و پرسش هاي خود را به وقت ديگري واگذارند. اين مسئله در حقيقت به معناي شكيبايي و صبر است (كهف آيه66 و 69 نيز 70)
3- احترام؛ يكي ديگر از آداب تعلم آن است كه شاگردان حق استاد را مراعات نموده و از احترام و تكريم وي كوتاهي نكنند. اجازه گرفتن، پاسداشت عمل و سخن استاد، پيروي از بيانات و دانش آموخته شده، عدم تعجيل در پرسش گري و يا اموري از اين دست در حقيقت بيان ديگري از تكريم و احترام به استاد و معلم است. (كهف آيه66)
4- اطاعت و پيروي؛ از ديگر آداب تعلم اطاعت از استاد است؛ اگر شاگرد از استاد پيروي نكند نمي تواند به درستي به دانش دست يابد و در نتيجه دانشي را يا كسب نخواهد كرد و يا به طور ناقص كسب مي كند. اگر استاد و معلم به چيزي دستور داد مي بايست به طور دقيق بر پايه آن عمل كرد و عصيان نورزيد. البته اين به شرطي است كه شاگرد استادي كامل را انتخاب كرده باشد و در غير اين صورت مي بايست عقل و شرع را معيار قراردهد و جز در معصيت خالق و پروردگار از استاد پيروي كند؛ زيرا هدف از تعلم دست يابي به دانش رشد و كمال است و اين با معصيت و عمل خلاف شرع ممكن نمي شود. (كهف آيات 66 و 69)
5- توكل؛ واگذاري امور به مشيت الهي از آداب تعلم است كه از آن به توكل ياد مي شود. برخي از دانش ها ممكن است به جهت تفاوت استعدادها و ظرفيت ها براي شخصي دور از دسترسي باشد، با اين همه توكل موجب مي شود تا اميد به دستيابي براي وي فراهم گردد و خداوند به عنايت و توفيق خود وي را به مقامي رساند كه ظرفيت و شرايط كسب آن دانش را به دست آورد. (كهف آيات 66 و 69)
6- تذكر و يادآوري؛ از ديگر آداب تعلم آن است كه دشواري هاي تعلم هر دانشي به شاگردان گوشزد شود تا دانش آموز با توجه به ظرفيت و توان خود آماده دريافت دانش گردد. (كهف آيه 67)
7- صبر و شكيبايي؛ اين مسئله از آداب مهم تعلم است؛ زيرا آدمي در شرايط سخت و دشوار، ناشكيبايي كرده و از ادامه دانش آموزي منصرف مي شود. از اين روست كه شاگردان مي بايست صبر و شكيبايي را پيشه خويش سازند و در دانش آموزي از عجله اجتناب كنند و خواهان آن نشوند كه زود به هدف دست يابند بدون آن كه فرآيند دانش آموزي را به كمال گذرانده باشند. (كهف آيات 60 و 66 و 39)
نظرات شما عزیزان: