۲. ۱. معناى موسیقى
موسیقى در زبان فارسى به کسر قاف و سکون یاء و در زبان عربى به فتح قاف و الف مقصور تلفظ مىشود و از کلمه یونانى Mousike گرفته شدهاست. Mousikez نیز از کلمهىِ Musa گرفته شده که نام یکى از نُه ربّالنوع اساطیرى یونان است که حامى هنرهاى زیبا بوده است.(۱)
معادل لاتینى آن Musike و معادل انگلیسى آن Music و معادل فرانسوى آن Musique و معادل آلمانى آن Musikمىباشد.(۲)
کلمهىِ موسیقى از کلمات معرّب است و در رسائل «اخوان الصفا» مرادف غنا به معناى آواز خوش و سرور آمده است.(۳)
برخى، در تعریف موسیقى گفتهاند:
موسیقى علم به احوالِ نغمات است و روح از آن لذت مىبرد. کارشناسان، آن را هنر بیانِ احساسات، به وسیلهىِ صدا دانستهاند؛ صداهایى با ارتعاشاتِ منظّم، همآهنگ و متناسب.(۴)
آقاى آذرى صاحب «جواهر الاسدار» موسیقى را مرکب از دو کلمهىِ «مو» و «سقى» مىداند و مىگوید:
«مو» در لغت سریانى یعنى «هوا» و «سقى» به معنى «گره» است؛ یعنى موسیقىدان به واسطهىِ ظرافت کار گویى هوا را گره مىزند.(۵)
عبدالحمید لازقى در رسالهىِ زین اللحان فى علم تألیف والاوزان مىنویسد:
موسیقى مرکب از «موسى» و «قى» است «موسى» در لغت یونانى نغمه و سرود و «قى» به معناى موزون و دلپسند است.
۲. ۲. غنا
به منظور روشن شدن معناى غنا نخست باید ملاکى براى تعریف آن به دست داد و پس از آن تعریفهاىِ عرضه شده را بر آن محک زد.
۲. ۲. ۱. ملاک تعریف غنا
باید تحقیق کنیم: آیا مرادِ روایات از لفظ «غنا» معناى لغوىِ آن است یا نه و اگر جواب منفى است، چه معنایى، مراد است. حقیقت آن است که درکِ مرادِ شارع از «غنا»، و سنجش معناى آن با مفهومِ لغوى بدونِ بررسىهاى تاریخى، عقلى و لغوى، میسّر نیست. در این راه، ابتدا باید معانى مختلف، فهرست شود و سپس با تحلیلى درست و واقعبینانه، نسبتِ آن معانى با معانى مُجْمِلِ آیات و روایات سنجیده شود.
تحقیقِ تاریخى در احتمالاتِ معناىِ عرفىِ «غنا» در زمان صدور احادیث نیز در این زمینه راهگشا خواهد بود؛ چرا که مىتوان آن را «قرینهىِ حالیّهاى» براى تطابق یا عدم تطابقِ معناى شرعى غنا یا معناى لغوىِ آن دانست؛ هم چنین آن مىتواند ما را در تحدیدِ هر چه بیشترِ معناى مراد یارى کند و بسیارى از معانى محتمل را طرد نماید.
با استفاده از این توضیحات در مىیابیم که ملاکِ درست، در فهمِ معناىِ مراد«غنا» ترکیبى است از تحلیلهاى نقلى، تاریخى، لغوى و عقلى، و به عبارت دیگر، ملاکِ تعریف شرعىِ غنا عبارت است از:
آراء متخصّصانِ این مبحث (یعنى لغویان و فقها) و سنجشِ آن با معناىِ مجمل مراد از روایات با استفاده از قراین تاریخى و عقلى.
۲. ۲. ۲. مفهومِ لغوىِ غنا
به طور کلّى، کلامِ لغویان در بیانِ معناى غنا در چند محور اساسى خلاصه مىگردد:
الف. صوت شادىآفرین: ابن منظور، غنا را به صداى شادىآفرین معنا نمودهاست.(۶)
ب. صوت طَرَب آور: بسیارى، معناى غنا را مقیّد به قیدِ «طرب» دانستهاند:
– فیروز آبادى در معناى غنا چنین مىگوید:
الغِناء ککِساء من الصوت ما طرب به؛(۷) غنا همچون کِساء[در اعراب]، صوتى است که حالتِ «طرب» به وسیلهىِ آن ایجاد مىشود.
– دهخدا نیز در معناى غنا چنین مىنویسد: آوزا خوش که طرب انگیزد.(۸)
ج. کشش و بلندى صوت: شیخ انصارى از برخى از لغویان نقل مىکند:
الغناء هو مدّالصّوت؛(۹) غنا، کشیدنِ صوت است.
– ابن اثیر نیز همین معنا را از غنا مىپسندد و مىگوید:
کل من رفع صوته و والاه فصوته عندالعرب غناء؛(۱۰) هر کس که صدایش را بلند کرده و آن را بِکِشَد [و ادامه دهد] نزد عرب غنا است.
مقصود ابناثیر از این سخن، آن است که صداى حاصل را غنا مىنامند؛ نه خواننده را.
– ابن منظور نیز در بخش دیگرى از توضیح غنا مىنویسد:
هر که صوتش را بلند مىکند، عرب به آن [صوت] غنا گوید.(۱۱)
د. صوتِ مُرَجَّعْ (ترجیحدار): بسیارى از فقها و لغویان، قیدِ ترجیع را در معناى غنا ذکر نمودهاند:
– کتاب قاموس در معناى غنا، قیدِ «رجع» را که به معناى ترجیع و غلتاندن صداست، ذکر مىکند.(۱۲)
– فخرالدین طریحى نیز در قسمتى از تعریف غنا مىگوید:
الغناء ککساء الصوت المشتمل على الترجیع؛(۱۳) غنِاء همچون کَساء[در حرکت]، صوتِ در بردارندهىِ ترجیع است.
ه. سماع: برخى نیز «سماع» و «غنا» را به یک مفهوم گرفته و بدینگونه تعریف کردهاند:
والغناء بالکسر من السماع؛(۱۴) المسمعه: المغنیه.(۱۵)
همانگونه که گذشت، میان اهل لغت، بر سر مفهوم غنا، اختلافات فراوانى دیده مىشود. گروهى از آنها، یکى از معانى مذکور را برگزیده و در تعریفِ غنا، ذکر نموده و برخى دیگر، بیش از یک معنا را دربارهىِ غنا، یاد کردهاند:
– در کتاب «قاموس» براى معناى غنا آمده است:
الغناء من الصوت ماد و حسن و مرجّع؛(۱۶) غنا از جنس صوت است؛ صوتى کشیده، زیبا و برگردانده(مرجّع).
در این تعریف دو مورد «کشش» و «ترجیع» در مفهومِ غنا، یاد شده است.
– فخرالدین طریحى نیز دو قیدِ ترجیع و مطرب بودن را در مفهومِ غنا، بهکار مىبرد؛ اعمّ از آن که در شعر و قرآن و جز آن باشد:
الغناء ککساء الصوت المشتمل على الترجیع المطرب او ما یسمى بالعرف غناء و ان لم یطرب، سواء کان فی الشعر او قرآن او غیرهما.(۱۷)
غنا مانند کِساء (در وزن)، صدایى است مشتمل بر ترجیع طربآور یا چیزى است که در عرف غنا نامیده شود؛ اگر چه طربآور نباشد؛ خواه در شعر باشد یا قرآن یا غیر این دو.
از اقوالِ اهلِ لغت به نکاتى ارزنده، پى مىبریم:
الف. غنا در نظر اهلِ لغت، از جنسِ «صوت» شمرده مىشود؛ نه کلام. همهىِ لغویان در بیانِ جنسِ تعریفِ غنا، لفظِ صوت را به کار بردهاند و برخى نیز، بدان تصریح نمودهاند:
– صاحب مصباح المنیر، چنین مىگوید:
انّ الغناء الصوت؛(۱۸) غنا، صوت است.
– در کتاب مقاییس اللغه نیز این امر، به صراحت بیان شده است:
الغناء من الصوت؛(۱۹) غنا از [جنسِ] صوت است.
ب. تعاریفِ لغویان از غنا، اغلب، ناتمام و مبهم است. شاید ریشهىِ آن در این باشد که بدون شنیدنِ مستقیم یک صدا، نمىتوان چیستى و چگونگى آن را با الفاظ به درستى درک کرد.
همین امر، باعثِ ابهام و تشتّتِ معانىِ یاد شده براى «غنا» گشته است. مثلاً برخى، غنا را به «صوت» معنا نمودهاند؛ امّا واضح است که هر صوتى را غنا نگویند. برخى دیگر، کشیدن صوت یا نازک کردن آن را غنا مىدانند؛ اما هر کشش صدایى را حتّى از نظر لغوى و در میان اعراب نیز، غنا ننامند. تعاریف دیگر نیز اغلب داراى چنین نقایصى است.
ج. با وجودِ اختلافِ آراى لغویان، مىتوان یک معناى مورد اتّفاق را از فحواى کلام آنان بهدست آورد و آن عبارت است از: «آوازِ خوشِ شادى آفرین».
ص۱۳۹۸ این معنا، در پارهاى از کتب لغت، همچون «اقرب الموارد»، «لسان العرب» و «منتهى الادب» و… مورد تصریح قرار گرفته و در برخى دیگر به آن اشاره شدهاست. براى مثال، کُتُب «قاموس المحیط»، «مجمع البحرین»، «صحاح» و «مستند الشیعه»، «مطرب بودن» را جزئى از معناى غنا قرار داده و بدین نحو، «شادى آفرین بودن» را که قسمتى از لوازم تحقّقِ معناى مطرب است، براى غنا یاد مىکنند.
بنابراین با یقین مىتوان گفت:
معناى لغوىِ غنا عبارت است از صوت شادى آفرین
د. با این تعریف در مىیابیم که معناى شرعىِ غنا مساوىِ معناىِ لغوىِ آن نیست؛ چرا که هر «صوت شادى آفرین»، غناى مورد نظر شرع نیست، وگرنه باید هرگونه صوتِ نشاط آور، حتّى در قرائت قرآن و اذان نیز، از سوى شرع، حرام و ممنوع گردد؛ در حالى که چنین نیست و حتّى احادیثى در استحباب یا جوازِ آن وارد گردیده است. افزون بر این که اگر هر صوت شادى آفرین حرام باشد، تخصیص اکثر لازم مىآید که مستهجن است؛ چون صداى قرآن و کلیهىِ نواهاى دلنشین غیرلهوى و نوحهسرایىها و مولودىخوانىهاى غیرمناسب با مجالس لهو و لعب و سرودهاى غیرمناسب با محافل گناه از کلام خارج مىگردد.
آیهاللّه خویى رحمهالله در این خصوص مىگوید:
غنا، در معناى لغوى از غناى حرام [موردِ نظرِ شرع] عامتر است و تمامى اصوات خوش را شامل مىشود؛ لذا در برخى از احادیث به تغنّى در قرآن، امر شده است.(۲۰)
نظرات شما عزیزان: