سلمان زد و فرمود: «آنان، هموطنان اين مرد هستند، يعنى ايرانيان».
5. امام صادقعليه السلام - به يعقوب بن قيس: اى پسر قيس! «واگر روى برتابيد، (خدا )جاى شما را به مردمى غير از شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود»، مقصودش فرزندانِ آزاد شدگان (ايرانى )است.
6. سنن الترمذي - به نقل از ابو هريره -: گروهى از ياران پيامبر خدا گفتند: اين قومى كه خداوند فرموده در صورت روى گرداندن ما، به جايمان خواهند آمد و چون ما نخواهند بود، كياناند؟
راوى مىگويد: سلمان در كنار پيامبرصلى الله عليه وآله بود. ايشان بر پاى او زد و فرمود: «اين و قومش. سوگند به آنكه جانم به دست اوست، اگر ايمان از ستاره ثريّا هم آويخته بود، مردانى از فارس به آن دست مىيافتند».
7. امام باقرعليه السلام: روزى پيامبر خدا در حالى كه گروهى از ياران در نزدش بودند، دوبار فرمود: «خدايا! مرا به ديدار برادرانم برسان». فردى از يارانش گفت: اى پيامبر خدا! آيا ما برادرانت نيستيم؟ فرمود: «خير. شما ياران منيد و برادران من، مردمانىاند در آخرالزمان كه مرا نديدهاند؛ امّا ايمان آوردهاند... براى هر كدامشان پايدارى در دين، از با دست خُرد كردن خار مغيلان در شب تيره، سختتر است يا همچون كسى است كه اخگر شورهگز را در كف
نگه دارد. اينان، چراغهاى تابان در دل تاريكىاند. خداوند، آنان را از هر فتنه غبارآلود و شبگون، نجات مىبخشد».
8. امام صادقعليه السلام: پيامبر خدا فرمود: «پس از شما مردمى خواهند آمد كه مردى از آنان، پاداش پنجاه نفر از شما را دارد». گفتند: اى پيامبر خدا! ما در بدر و اُحد و حنين با شما بوديم و قرآن در ميان ما نازل شد! فرمود: «اگر آنچه بر سر ايشان مىآيد، به سر شما بيايد، مانند آنان صبر و شكيبايى نمىكنيد».
1 / 2 - پيشوايان بسيج
9. امام علىعليه السلام - در تبيين ويژگىهاى پيامبران -: آنان گروهى مستضعف بودند كه خداوند، آنان را با گرسنگى آزموده بود و به سختى گرفتارشان ساخته و با ترس و بيمها آزمايششان كرده بود و از ناملايمات و ناراحتىها پاكشان گردانيده بود. پس خشنودى و خشمِ خدا را به (داشتن يا نداشتن) مال و فرزند مپنداريد، كه اين از سرِ جهل به موارد آزمايش هنگام بىنيازى و قدرت است و از اين رو، خداوندِ پاك و بزرگ فرموده است: «آيا گمان مىكنند كه مال و فرزندانى كه به آنها مىبخشيم، (از آن روست كه) در نيكويى به ايشان، بىدرنگ و پُرشتابيم؟ (نه،) امّا نمىفهمند».
خداوند سبحان، بندگانِ خود را كه خودپسند و مستكبرند، به دوستانش كه در نظر آنان مستضعف و خوار و زبوناند، مىآزمايد. آنجا كه موسى بن عمران و برادرش هارونعليهما السلام، بر فرعون وارد شدند، درحالى كه هر دو لباس پشمين بر تن و عصاى چوبين در دست داشتند و با او شرط كردند كه اگر تسليم دين حق شود، پادشاهىاش برجا و عزّتش بادوام باشد؛ امّا او گفت: «از اين دو نفر تعجّب نمىكنيد كه با من شرط مىكنند كه سرورىام به جا بماند و پادشاهىام برقرار باشد، با آنكه آنان را با اين حال پريشان و زبون مىبينيد! پس چرا دستبندهاى طلا به دست آنها آويخته نيست؟»، به دليل آنكه فرعون، طلا و جمعآورى آن را مهم مىدانست و لباسِ پشمين و پوشيدن آن را پستى و حقارت مىپنداشت!
اگر خداوندِ سبحان مىخواست، هنگام بعثتِ پيامبرانش درهاىِ گنجهاىِ طلا و معادن زر ناب و باغهايى را كه از هر نوع درخت در آن كاشته شده، بر آنان مىگشود، و مرغهاىِ آسمان و جانورانِ زمين را همراه آنان مىساخت. و اگر چنين مىكرد، آزمايش از ميان مىرفت و پاداش، نادرست مىشد و اَخبار الهى (وعده وعيدها) بىفايده مىشد و براى پذيرندگان دعوت پيامبران، مُزد آزمايششدگان لازم نمىآمد؛ و گرويدگان به انبيا، شايسته ثواب نيكوكاران نبودند و نامها با معانى آنها تطبيق نمىكرد. امّا خداوند سبحان، پيامبرانش را در اراده و تصميمات خودشان توانا گردانيد، و در آنچه ديدهها از ظاهر آنان مىبينند، خوار نماياند، با قناعتى كه دلها و چشمها را از بىنيازى پُر مىدارد و فقر و ضعفِ ظاهرىاى كه چشمها و گوشها را بسيار بيازارد.
و اگر پيامبران داراى چنان نيرويى بودند كه كسى خيالِ مخالفت با آنان را نمىكرد و قدرت و عزّتى داشتند كه هرگز، ستمى نمىكشيدند و سلطنتى داشتند كه همه به سويشان گردن مىكشيدند و مردم به قصد ديدارشان بار سفر مىبستند، بر مردم آسانتر بود كه از قدرت آنان، عبرت پذيرند و راه گردنكشى در پيش نگيرند؛ ليكن در چنين حالى ايمانشان يا از بيم جان بود و يا اميد (به دست آوردن نان و چنان ايمان و كار نيكويى خالص نمىنمود)، بلكه نيمى از ترس و نيمى به رغبت بود. امّا خداوند سبحان، چنين خواسته است كه پيروى از پيامبرانِ او و تصديق كتابهاى او، و فروتنى در راه او، و تسليم در مقابل امر او، و گردن نهادن به طاعتِ او، امورى مخصوص به او باشد كه از غيرِ آنها چيزى با آن امورْ آميخته نشود؛ و هرچه آزمايش و امتحان بزرگتر باشد، ثواب و پاداش آن نيز بيشتر است.
1 / 3 - دوستان خدا
آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا، نه بيمى (در عالم آخرت) بر آنان مىرود و نه اندوهى خواهند داشت.
10. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله - در پاسخ به سؤال درباره سخن خداى تعالى: «آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا، نه بيمى (در عالم آخرت )بر آنان مىرود و نه اندوهى خواهند داشت» -: آنان، كسانىاند كه در راه خدا به يكديگر محبّت مىورزند.
11. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: دوستان خدا، خاموشى مىگزينند و خاموشى آنها ذكر خداست، و مىنگرند و نگاهشان عبرت است، و سخن مىگويند و سخنانشان حكمت است، و راه مىروند و راهرفتنشان در ميان مردم، مايه بركت است. اگر نه اين بود كه اجلهايشان نوشته شده است، از ترس عذاب و شوق به ثواب، (لحظهاى )جانهايشان در كالبدهايشان قرار نمىگرفت.
12. امام على عليه السلام - چون آيه «آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا نه بيمى بر آنان مىرود و ...» را خواند -: «مىدانيد دوستان خدا چه كسانىاند». گفتند: چه كسانىاند، اى اميرمؤمنان؟ فرمود: «آنان، ما و پيروانمان هستيم. پس، هر كه بعد از ما از ما پيروى كند، خوشا به حال ما و خوشتر به حال آنان!».
گفتند: اى امير مؤمنان! چرا خوشا به حال ما و خوشتر به حال آنان؟ مگر نه اين است كه ما و آنان، هر دو در يك راهيم؟!
فرمود: «نه؛ زيرا آنان، بارى را به دوش مىكشند كه شما نكشيدهايد و چيزهايى را تحمّل مىكنند كه شما تحمّل نكردهايد».
13. امام على عليه السلام - در پاسخ به سؤال از اينكه منظور از دوستان خدا در سخن خداى تعالى: «آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا، نه بيمى (در عالم آخرت )بر آنان مىرود و نه اندوهى خواهند داشت» -: آنان، مردمىاند كه در عبادت خداوند متعال، اخلاص مىورزند و چون مردمْ ظاهر دنيا را مىبينند، آنان، باطن دنيا را مشاهده مىكنند و از اين رو، آينده آن را شناختند، در حالى كه ديگر مردم، فريفته امروز آناند. پس، از دنيا آنچه را كه مىدانند بهزودى آنان را ترك مىكند، ترك كردند و آنچه از آن را كه مىدانند بهزودى آنان را مىميرانَد، ميراندند.
14. امام صادق عليه السلام: دوستان خدا، از همان زمانى كه خداوند، آدمعليه السلام را آفريد، همواره در ضعف و اقليّت بودهاند.
15. امام صادق عليه السلام: اى ابوبصير! خوشا به حال پيروان قائم ما كه در زمان غيبت او منتظر ظهورش هستند و در زمان ظهورش فرمانبردار اويند. آنان، دوستان خدايند كه نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مىشوند.
1 / 4 - اصلىترين ياوران امت
16. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: همانا خداوند، اين امّت را به سبب ناتوانانِ آنها و دعا و اخلاص و نمازشان يارى كرد.
17. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: مرا در ميان ضعيفان بجوييد؛ زيرا كه شما به بركت ضعيفانتان روزى داده و يارى مىشويد.
18. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: نخستين كسانى از خلق خدا كه وارد بهشت مىشوند، تهيدستان و مهاجراناند؛ كسانى كه مرزها با آنان محفوظ مىماند و حوادث ناگوار به وسيله آنان برطرف مىگردد و فردى از ايشان مىميرد، در حالى كه نيازها (و آروزهاى) او در سينهاش مانده و توانايى برآوردنش را ندارد. پس خداوند متعال به كسانى از فرشتگانش كه بخواهد، مىفرمايد: نزد آنها برويد و به آنان تحيّت (و خوشامد) گوييد. فرشتگان مىگويند: ما ساكنان آسمان تو و برگزيدگان از خلق تو هستيم. آيا ما را فرمان مىدهى كه نزدشان رويم و بر آنان سلام گوييم؟! خداوند (خواهد )گفت: آنها بندگانى بودند كه مرا مىپرستيدند و شريكى براى من نمىگرفتند، و مرزها با آنان حفظ مىشد، و حوادث ناگوار به وسيله آنان برطرف مىگشت، و فردى از آنان مىمُرد، در حالى كه نياز (ها و آرزوهاى) او در سينهاش مانده بود و توان برآوردنش را نداشت. پس فرشتگان نزدشان مىآيند و از هر درى (از درهاى بهشت) بر آنان داخل مىگردند، و (مىگويند): سلام بر شما باد به خاطر شكيبايى شما، و چه خوش است پاداش سرا(ى جاويد)!
19. مسند ابن حنبل - به نقل از عمرو -: هنگام طلوع خورشيد نزد پيامبر خدا بوديم. فرمود: «به زودى از امّت من در روز قيامت مردمى خواهند آمد كه نورشان همانند پرتو خورشيد است». گفتيم: آنان چه كسانىاند، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «تهيدستان مهاجر، كسانى كه حوادث ناگوار ( و جنگ) به وسيله آنان برطرف مىشود؛ فردى از آنان مىميرد، در حالى كه نياز (ها و آرزوهاى) او در سينهاش مانده است (و) از كرانههاى زمين محشور مىگردند».
20. كنزالعمّال - به نقل از اميّة بن خالد (درباره پيامبرصلى الله عليه وآله) -: آن حضرت به كمك مسلمانان پابرهنه و بينوا، فتح مىكرد و يارى مىخواست.
21. حلية الأولياء - به نقل از حسن -: پيامبر خدا نزد اهل صفّه آمد و فرمود: «شب را چگونه به روز آورديد؟». گفتند: به خوبى. پيامبر خدا فرمود: «شما امروز بهتريد يا آنگاه كه براى يكى از شما كاسه بزرگى (لبريز از غذا )آورده و كاسه ديگرىبُردهشود و خانههايتانرا آنچنانكه كعبه را مىپوشانند، بپوشانيد؟». گفتند: اى پيامبر خدا! آيا در حالى كه بر دين خود هستيم، به آن (نعمتها )دست خواهيم يافت؟
فرمود: «آرى».
گفتند: پس آن روز براى ما بهتر است. صدقه مىدهيم و بنده آزاد مىكنيم.
پيامبر خدا فرمود: «نه، بلكه امروزْ وضعتان بهتر است؛ زيرا اگر به آن (نعمتها )برسيد، به يكديگر حسادت خواهيد كرد، از يكديگر خواهيد بُريد و كينه يكديگر را در دل خواهيد پرورد».
1 / 5 - زمينه سازان حكومت جهانى اسلام
ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان مردم و وارثان (حكومت جهان) گردانيم.
22. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: مردمى از مشرق قيام مىكنند و زمينه حاكميت مهدى را فراهم مىآورند.
23. امام عليعليه السلام: دنيا پس از سركشى با ما مهربان شود، همچون مهربان شدن ماده شترِ بدخو به فرزندش. سپس اين آيه را خواند: «ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان مردم و وارثان (حكومت جهان )گردانيم».
24. امام زين العابدينعليه السلام: سوگند به آنكه محمّد را به حقيقت، مژده دهنده و بيمدهنده برانگيخت، نيكان از ميان ما، اهل بيت و پيروان آنها، مانند موسى و پيروانش، و دشمنان ما و پيروان آنها، مانند فرعون و پيروانش هستند.
25. امام باقر عليه السلام: گويا مردمانى را مىبينم كه در خاور زمين، قيام كردهاند و حق را مىطلبند؛ امّا به آنان نمىدهند. دوباره مىطلبند، باز به آنان داده نمىشود. چون چنين ديدند، شمشيرهاى (سلاحهاى) خود را بر شانههايشان مىنهند. در اين هنگام، خواستهشان داده مىشود؛ امّا آنها نمىپذيرند تا آنكه بر مىخيزند، (حكومت تشكيل مىدهند) و (پرچم )آن را جز به مولاى شما تسليم نمىكنند. كشتگان آنان، شهيدند. بدانيد كه اگر من آن زمان را دريابم، خود را براى (يارى )صاحب اين امر ابقا خواهم كرد.
26. امام صادقعليه السلام: به راستى صاحب اين امر (امام زمانعليه السلام)، يارانش براى او نگهدارى شدهاند. اگر همه مردم نيز از بين بروند، خداوند يارانش را به او مىرساند، و آنان همان كسانى هستند كه خداى Uفرموده: «و اگر اينان بدان (به اسلام) كفر ورزند، بى گمان، گروهى (ديگر) را بر آن گماريم كه كافر نباشند» و آنان همان كسانى هستند كه خداوند درباره آنان فرموده: «خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست مىدارد و آنان (نيز )او را دوست دارند. (اينان) با مؤمنان، مهربان و فروتناند و با كافران سختگيرند».
1 / 6 - بسيجيان گمنام
27. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: محبوبترين بندگان نزد خداى تعالى، پرهيزگاران گمناماند؛ همانان كه هرگاه غايب باشند، جوياى حالشان نمىشوند و وقتى حضور دارند، ناشناختهاند . آنان، پيشوايان هدايتاند و چراغهاى دانش.
28. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: بسا يك لا قباى ژندهپوشى كه كسى به او اعتنايى نكند؛ امّا اگر خدا را سوگند دهد، خداوند سوگندش را بپذيرد (و دعا يا نفرينش را مستجاب كند).
29. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: آيا اهل بهشت را به شما نشناسانم؟! هر ناتوان مستضعفى كه اگر به خدا سوگند خورد، خداوند سوگندش را تصديق مىكند. آيا اهل دوزخ را به شما معرّفى نكنم؟! هر درشتخوى مالدار خسيس فخرفروشِ گردنفرازى است.
30. امام علىعليه السلام: خوشا به حال هر بنده بىنام و نشانى كه مردم را مىشناسد و مردم او را نمىشناسند. خداوند، او را به خشنودى (از خدا)، مىشناسد. اينان، چراغهاى هدايتاند. خداوند، هر گونه فتنه تاريكى را از آنان مىزدايد، به زودى، آنان را غرق رحمتى از رحمتهاى خود مىكند. نه سخنپراكن و فاش كننده اسرارند، و نه نافرهيخته و رياكار.
31. امام على عليه السلام - در توصيف آخر الزمان: زمانى مىرسد كه هيچ كس در آن زمان نجات نمىيابد، مگر هر مؤمن بىنام و نشانى. اگر حاضر باشد، ناشناخته است و اگر غايب باشد، جستجو نمىشود. اين افراد، چراغهاى هدايتاند ونشانههايى روشن براى شبروان.
32. امام صادقعليه السلام: اگر مىتوانيد ناشناس بمانيد، چنين كنيد؛ و باكى بر تو نيست اگر مردمْ تو را ستايش نكنند و حتّى در ميان مردم، نكوهيده باشى، اگر نزد خداوند - تبارك و تعالى -، ستوده باشى.
نظرات شما عزیزان: