شعر تنهاترین امام (درباره شهادت امام حسن علیه السلام)
اي لاله اي که داغ دلت از مدينه بود
داغي پس از تو چون تو که را زخم سينه بود
ميراث دار غربت و مظلوميت حسن
تنهاترين امام، غريب مدينه بود
يا فاطمه حسين تو شد کشتي نجات
اما حسن چراغ ره اين سفينه بود
با صبر خويش پردهي نيرنگ را دريد
صلحش قيام کرب و بلا را رهينه بود
در پيش سيل زخم زبان خودي و غير
چون جد خويش کوه و وقار و سکينه بود
در شهر خود غريب و به منزل غريبتر
با سنگ خود شکسته ترين آبگينه بود
حتي علي که اول مظلوم عالم است
در خانه ميهمان صفاي بهينه بود
دردا عزيز فاطمه مظلوم مجتبي
در غربت و غريبي و غم بيقرينه بود
عمري کريم آل نبي را کرم به خلق
ديدي چگونه پاسخ اهل مدينه بود
ديگر چه جاي تير جفا داشت اي دريغ
قلبي که پاره پاره خود از زهر کينه بود
آن تن که گشت بعد شهادت نشان تير
جايش گهي به دوش نبي که به سينه بود
جانها فداي قبر خرابش که در بقيع
بر اهل بيت گنج (اميد) و دفينه بود
شاعر:حاج محمد موحديان (اميد)
نظرات شما عزیزان: