فضای فیزیکی روانی و آموزشی مدرسه از جمله مسایلی است که می تواند بازتاب مهم و قابل توجهی بر ساختار رشد و تکامل ذهنی و فکری و نیز خلاقیت و سلامت روان دانش آموزان داشته باشد و به عنوان زیربنایی از بنیادهای حرکت اجتماعی فردای دانش آموزان مورد نظر قرار گیرد.
نوع بینش ها، اطلاعات، عقاید و آرزوهای محیط درس و مدرسه و مربیان و مسئولان سازنده ایمان کودک است. درمحیط مدرسه باید عوامل اخلاقی نظیر پاکدلی، پاکبازی، صداقت و راستگویی، گذشت و فداکاری، استقامت و شکیبایی، انصاف و عدالت حکمفرما باشد، تا شخصیت و عالم درون کودکی با این عوامل حسنه عجین شود و به صورت خوی و عادت در وجود او بروز نماید.
الگوپذیری کودک از مسئولین و معلمان مدرسه
نقش معلم در سازندگی یا ویرانی بنای اخلاقی کودکان بسیار دارای اهمیت است. معلم از یک نظر قهرمان کودک است و مورد قبول شاگرد. براین اساس همه افعال و اقوالش برای طفل حجت است. او رهبر علمی کودک است و باید الگوی اخلاق، نظافت، حسن برخورد و راه و رسم درست او باشد.
نفوذ معنوی معلم در بین شاگردان به قدری ریشه دارد که با اعمال و رفتار خود به الگو و سرمشق برای کودکان تبدیل می شود. کودکان و نوجوانان از تک تک اشارات و حرکات و نحوه گفتار و مثال ها و واژه هایی که معلم به کار می برد، تأثیر می پذیرد.
کودک از روش کار مسئولان مدرسه، نحوه اعمال انضباط آنان، برخورد آنان با شاگردان، تشویق ها و تنبیه ها و قدرت جاذبه و دافعه آنان تأثیر می پذیرد. معلم یا مربی وظیفه داردکه از لحاظ رفتار همراه با مهر و محبت و نحوه تربیت شایسته، نقش یک ولی را ایفا نماید.
معاشرت کودک با همسالان خود در محیط مدرسه
دانش آموزان در مدرسه به طور مستقل و بدون واسطه مداخلات احساسی والدین به کسب تجربه و مهارت و آموزش می پردازند و بیشتر در کنار هم سالان خود در جهت تکامل قرار می گیرند.
مهارت برقراری ارتباط با دیگران در جریان بازی و مسابقات ورزشی یا دیگر حرکات دسته جمعی از جمله دستاوردهای مدرسه برای آنها خواهد بود و به عبارت خلاصه تر در سنین ۶ تا ۱۲ سالگی دانش آموز باید روش جهت یابی مثبتی در زمینه های شناخت توان فکری و جسمی خودش، جامعه اش، وضع اقتصاد خانواده اش و ... را به دست آورد.
همچنین در مواردی که خانواده آشفته و نابسامان است و کودک احساس می کند که خانواده برای او پناهگاه قابل اعتمادی نیست، به دوستان پناه میبرد و ازآنان کمک می طلبد. بنابراین مدرسه زمینهای برای فراهم کردن جمع دوستانه و معاشرت کودکان با یکدیگر است.
ارتباط موثر خانواده و نهاد آموزشی مدرسه
باتوجه به میزان حضور بچه ها در مدرسه، عوامل و دست اندرکاران آن ازجمله معلم بر تأثیرپذیری کودک نقش بسزایی دارند. از آن جایی که بچه ها بیشتر وقت خود را در دوران تحصیل در مدرسه سپری می کنند، نقش تربیتی خانه و خانواده در این مدت کم می شود، اما نکته حائز اهمیت در این میان رابطه والدین بامدرسه است که هرچه این ارتباط بیشتر و محکم تر باشد، تربیت دانش آموزان بهتر و اصولی تر می گردد.
برای تربیت و سازندگی کودک وحدت خانواده و نهاد آموزشی مدرسه کودک لازم و ضروری است، چرا که وابستگی کودک به مادر و خانواده از یک سو و آشنایی و وابستگی از سوی دیگر ضرورت دارد تا وحدت بین این دو نهاد پدید آید. از علل ویرانی کودک عدم توجه، و عدم وجود ارتباط بین خانه و دستگاه آموزش است. وجود اتحاد کامل بین این دو نهاد می تواند، سببی برای ایجاد استحکام تربیت و آرامش کودک باشد. این خطا و اشتباه است که والدین بار سنگین تربیت را بردوش مدرسه قرار دهند و یا مدرسه به گمان اینکه والدین کاملاً به وظیفه خود آشنا هستند، ازکار سازندگی دست بردارند.
نظرات شما عزیزان: