حریف مدح تو علامه ی امینی نیست
هر آنکه گم شده مولا! به راه محتاج است
چنان که شام سیاهی، به ماه محتاج است
به ذکر نادعلی من همیشه محتاجم
همیشه سینه ی زخمی به آه محتاج است
ز باز کردن چشم تو صبح معنا شد
که تیره ی دل شب بر پگاه محتاج است
گرفته دست فلک گوشه ی عبای تو را
چو کودکی که به یک سرپناه محتاج است
مرا به یک ثمن بخس هم شده تو بخر
که شاه هم به غلام سیاه محتاج است
ببخش! پادشه بی نیاز یعنی تو
رکوع و بخشش بین نماز یعنی تو
ملک ز خاک نجف دُرّ ناب حاضر کن
ذبیح بر قدم بوتراب حاضر کن
دخیل باده ی ساقی نما دو دست مرا
برای مستی دائم شراب حاضر کن
برای دیدن چشمش چقدر دلتنگم
برام عکسی از او بین قاب حاضر کن
دوباره سوی نجف میروم خدا را شکر
برای بدرقه یک کاسه آب حاضر کن
شدیم میثم تمار، حضرت مولا!
برای این سر ما هم طناب حاضر کن
که سر فِدای لب تیغ و رزم صفینش
و عالمی به فدای تراب نعلینش…
شاعر : محسن حنیفی
پایگاه اطلاع رسانی هیأت رزمندگان اسلام
نظرات شما عزیزان: