آیا درست ازدواج کرده ایم؟
گاهی زندگی درست به همان شکل که می خواهیم پیش نمی رود و زن و شوهری که روزی مسئولیت یک زندگی را تقبل کرده بودند، عهد شکنی می کنند. آن طور که گویی هنوز هم در حال و هوای دوران مجردی سیر می کنند. در چنین مواقعی باید از خود پرسید که آیا در انتخابمان درست عمل کرده ایم؟
جک لندن گفته است، " درست ترین عملکرد انسان زندگی کردن است، نه وجود داشتن." هرگز نباید اجازه دهیم زندگی هر طور که می خواهد پیش برود، ما هستیم که به زندگی ریتم و روال می دهیم.
اگر جواب مثبت بود به احتمال زیاد شرایط نا به سامان پایدار نیست و با رعایت یکسری اصول بر طرف می شود. ولی اگر بعد از پاسخ به این سوال دچار تردید شدیم، به طور حتم اقدامات قبل از ازدواج را درست انجام نداده ایم و طرف مقابل خود را به خوبی نشناخته ایم.
محمد تکلو ، از دیدگاه روانشناسی می گوید: یک ازدواج خوب و صحیح نباید تحت تاثیر فشار های فردی، اجتماعی، خانوادگی صورت بگیرد. در واقع شخصی که ترس دیر شدن ازدواجش را دارد یا بر اساس مقایسه خود با هم سالان و دوستانش که ازدواج کرده اند تصمیم به آغاز زندگی مشترک می گیرد، به یکی از عوامل ازدواج های نادرست تن داده است. هر فردی زندگی خودش را دارد و شرایط زندگی افراد متفاوت است. مطمئن باشید در آینده ای نه چندان دور این چشم و هم چشمی ها زمینه ساز اختلافات زناشویی می شود و در دراز مدت عوارض و پیامد های منفی به جا می گذارد.
خلوت کردن و بازگشتن به دوران مجردی
دختر و پسر باید برای داشتن یک زندگی سالم و خوب، قبل از ازدواج یعنی در دوران نامزدی به دور از احساسات و با عقل، یکدیگر را ارزیابی کنند و بعد نیز زندگی خود را با عشق شروع کنند. در حقیقت هر چقدر هم میان زن و شوهر صمیمیت و عشق و علاقه وجود داشته باشد، باز هم در بعضی مواقع نیاز دارند تا با خودشان خلوتی داشته باشند.
مریم، 25 ساله، می گوید: حدود 4 سال از ازدواج من و همسرم می گذرد. اوایل زندگی آرام و گرمی داشتیم به طوری که بیشتر اوقاتمان را با هم سپری می کردیم. و از این بابت نیز احساس رضایت داشتیم. تصمیم گرفتم سفر یک روزه ای را با دوستان دوران دانشجویی ام داشته باشم اما با مخالفت همسرم رو به رو شدم.
تکلو می گوید: یک زندگی یکنواخت و بدون هدف و جهت و تنوع انسان را از پا در می آورد. اگر در زندگی یکی از طرفین به شدت کنترل گر بود، باید بداند که کنترل کردن کار بسیار بیهوده ای است و اگر فردی بخواهد کار خطایی را به دور از چشم شما انجام دهد، به هر نحوی این کار را می کند. باید بررسی شود تا اگر مشکلی است آن مشکل حل شود. انسان ها هر چند وقت یک بار نیاز به خلوت کردن با خود دارند، منتهی این خلوت ها باید مرز داشته باشد و در چارچوب خاصی باشد.
به طور مثال شخصی که می خواهد بخشی از اوقات خود را با دوستانش سپری کند باید به سلامت روانی مکان و فضا اطمینان پیدا کند تا با شان و منزلت یک فرد متاهل سازگار باشد. اگر این دوستان که قرار است با آن ها وقت بگذرانیم متاهل باشند خیلی بهتر است و اگر هم مجرد بودند در صورتی که شرایط عادی و مورد قبول باشد مانعی ندارد. ملاک اصلی یک رابطه اطمینان و اعتماد است. زنی که به شوهرش اعتماد داشته باشد و یا شوهری که به همسر خود اطمینان دهد و او را در جریان هر موضوعی قرار دهد در مواجه با چنین شرایطی مشکلی ندارند.
دلیل بی وفایی و عهد شکنی
زندگی زن و شوهری که روزی بسیار دلچسب و دوست داشتنی بوده است به بن بست می خورد و آن ها فقط به یک هم خانه برای هم تبدیل می شوند. در این بین تعهدات بسته شده چه می شود؟ به طور حتم یا مشکلی از پیش بوده است که ما نمیدانستیم و یا مشکل به وجود آمده است که باید مقابلش ایستاد.
امید، 38 ساله، می گوید: من همسرم را به شدت دوست داشتم و در اصل ازدواجمان با عشق شروع شد. عشق میان من و همسرم همچنان پا بر جا است ولی کمی کم رنگ تر از قبل شده است.
صبح ها تا عصر در محل کار هستم و عصر تا شب را در اضافه کاری برای رفاه خانواده به سر می برم. همسرم نیز مشغولات خود را دارد و ما همدیگر را کمتر می بینیم. این روزها زندگی مان به هیچ وجه مشترک نیست و هر کس سرش در لاک خودش است. با این که رابطه عاطفی خوبی داریم ولی هر کدام مشغول به کار های خودمان هستیم. احساس می کنم کسی این بین اشتباه کرده است که زندگی مان مثل دوران مجردی شده است.
تکلو می گوید: در این جا مرد های خود شیفته را مثال می زنیم، آن ها به طور ذاتی انسان های متعهدی نیستند و اختلافات روانی آن ها نیز درست شدنی نمی باشد مگر آن که تحت درمان های جدی قرار بگیرند. در کل یک زندگی زناشویی که به بی وفایی زن و مرد کشیده می شود دلایل عمده ای دارد. بعضی ها مفهوم عشق را نمی دانند و بی دلیل یک فرد را دوست دارند. از این طریق وارد یک زندگی شدن اشتباه محض است، چون ما را در تصمیم گیری گمراه می کند. ندانستن شناخت کافی از طرف مقابل در دوران پیش از ازدواج حدود 80 درصد از این مشکلات را در بر می گیرد. در درجه اول باید فاکتور هایی مثل ثبات روانی، دروغگویی، متعهد بودن یا نبودن یک فرد را بسنجیم. ملال و خستگی که می تواند ناشی از افسردگی، نزاع در زندگی و ... باشد فرد را وادار می کند که از همسرش دوری کند و اوقات خود را به شکل دیگری سپری کند.
زندگی مشترک را احیا کنید
جک لندن گفته است، " درست ترین عملکرد انسان زندگی کردن است، نه وجود داشتن." هرگز نباید اجازه دهیم زندگی هر طور که می خواهد پیش برود، ما هستیم که به زندگی ریتم و روال می دهیم. برای آن که رابطه زناشویی سرد نشود و یا به اصطلاح به
دوران مجردی خود باز نگردد، سعی کنید مثل روز های اول ازدواج، رابطه تان را گرم نگه دارید. به طور مثال تیپ زدن، پوشیدن لباس های متنوع یا دادن پیام های عاشقانه و از این دست کار ها که امروز آن را لوس بازی خطاب می کنید. برای این که یک رابطه گرمای خود را حفظ کند به همین کنار هم بودن ها و لوس بازی ها نیاز دارد.
تکلو می گوید: هیجان و سرگرمی، برآورده کردن نیاز های طرفین در زندگی زناشویی مثل سفر رفتن، خرید کردن، حتی صحبت کردن با یکدیگر می تواند از عواملی باشد که نبودشان منجر به تضعیف رابطه می شود. در پایان سبب می شود تا هر کدام از همسران برای خودشان زندگی کنند و به نحوی دیگر نیاز خود را بر طرف سازند.
همچنین غرق شدن در مشغله های روزمره می تواند یکی دیگر از این عوامل باشد. باید در زندگی زناشویی بین کار و زندگی حد تعادل را رعایت کرد و نگذاشت پرکاری باعث دوری و فاصله میان ما و همسرمان شود، که همین دوری یک روز باعث تبدیل تاهل به تجرد می شود.
دوباره ازدواج کنید
این را یه یاد داشته باشید یکنواخت شدن زندگی باعث سردی روابط زوجین می شود، سرد شدن روابط نیز دوری و فاصله را به بار می اورد و سرانجام این فاصله ها باعث می شود که برای عوض کردن حال و هوای زندگی تان به سمت شخصی غیر از همسر بروید. باید از ابتدا با یکنواخت شدن زندگی مقابله کنیم و نگذاریم هرکسی به طور مجزا برای خودش زندگی کند. زن و مرد در زندگی زناشویی با هم زندگی می کنند پس تمام کار هایشان نیز باید به هم گره بخورد. به عنوان مثال با احترام گذاشتن و یک تشکر ساده می توانید همسرتان را متوجه خود کنید. برای کار های ریز و کوچک از او تشکر کنید، مثل خرید کردن، کمک در انجام کار های منزل، بعد از غذا خوردن همانند روز های اول ازدواج از دستپخت او تعریف و تشکر کنید، گویی بار اول است که غذایش به این خوشمزگی شده است. فردی که زندگی خود را دوست داشته باشد برای جلوگیری از لطمه های وارده به رابطه اش هیچ تلاشی را دریغ نمی کند. آیا زندگی تان برای شما با ارزش نیست؟
منبع : باشگاه خبرنگاران
نظرات شما عزیزان: