معالجه كج خلقى
و معالجه اين صفت ذميمه نيز مانند ساير صفات آن است كه: انسان مفاسد دنيايي و آخرتي آن را به ياد آورد و ملاحظه كند كه اين صفت، خالق و خلايق را با او دشمن مىكند، پس مهياى اين گردد كه اين را از خود دفع نمايد. بعد از آن در وقت هر سخنى و حركتى در فكر باشد كه كج خلقى از او سر نزند و خود را محافظت كند و به حسن خلق بدارد تا حسن خلق ملكه او گردد و از براى او معتاد شود.
چنانچه مذكور شد ضد اين صفت مهلكه حسن خلق است كه از شريفترين صفات و فضائل ملكات است و عقل و نقل دلالت بر مدح و خوبى آن مىكنند. پيغمبر خدا - صلّى اللّه عليه و آله - فرمودند كه: «در كفه ميزان اعمال در روز قيامت، چيزى بهتر از حسن خلق نيست». و روزى به عموزاده هاي خود فرمودند كه: «اى فرزندان عبد المطلب اگر وسعت آن را نداريد كه مردم را به اموال خود توانايي دهيد پس با ايشان به گشاده رويى ملاقات كنيد». و نيز آن حضرت فرمودند كه: «خدا دين اسلام را خالص از براى خود گردانيد. و صلاحيت ندارد از براى اين دين مگر سخاوت و حسن خلق. پس دين خود را به اين دو زينت دهيد». و به آن جناب عرض كردند كه: «ايمان كدام يك از مؤمنين افضل است؟ فرمودند:
هر كدام كه خوش خلقترند». و باز فرمودند كه: «دوستترين شما در نزد من و نزديكترين شما در روز قيامت به من، خوش خلقترين شماست». و نيز فرمودند كه: «حسن خلق، گناه را مىگدازد هم چنانكه خورشيد يخ را مىگدازد». و از آن بزرگوار مروى است كه: «بندهاى مىشود كم عبادت باشد، ولى به واسطه حسن خلق در آخرت به درجات عظيم و اشرف منازل برسد». و به ام حبيبه - كه زوجه آن حضرت بود - فرمودند كه: «آدم خوش خلق، خوبى دنيا و آخرت را گرفت». و مروى است از آن حضرت كه فرمودند: «حسن خلق، صاحبش را مىرساند به درجه كسى كه روزها روزه و شبها به عبادت مشغول باشد». و نيز آن حضرت فرمودند كه: «نيكان شما خوش خلقاناند، كه مردم به دور و كنار آنها جمع مىشوند، و به آنها نزديك مىشوند، و با ايشان الفت و انس مىگيرند، و
ايشان نيز با مردم انس مىگيرند». و از حضرت امام محمد باقر - عليه السّلام - مروى است كه: «مردى به خدمت حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - آمد و عرض كرد كه: يا رسول اللّه مرا وصيتى كن.
حضرت او را به چند چيز توصيه فرمودند و از جمله آنها اين بود كه: با برادر مؤمن با گشاده رويى ملاقات كن». و حضرت امام همام جعفر بن محمد الصادق - عليه السّلام - فرمودند كه: «نيكى و خوش خلقى، ولايات را آباد مىگرداند و عمرها را زياد مىكند». و فرمودند كه: «به درستى كه خداى - تعالى - بنده را به حسن خلق ثواب كسى مىدهد كه صبح و شام مشغول جهاد در راه خدا بوده باشد». و نيز از آن حضرت مروى است كه: «نيكى و احسان كردن با مردم و خوشروئى با ايشان، باعث دوستى مردم مىشوند، و آدمى را از اين جهت داخل بهشت مىنمايند. و بخل و عبوس، صاحب خود را از خدا دور مىكنند و داخل آتش مىكنند». و كسى كه در اين اخبار، و ساير اخبارى كه در اين خصوص وارد شده است تأمّل كند و به وجدان خود و تجربيات رجوع كند، و احوال كج خلقان و خوش خلقان را تتبّع كند مىيابد كه: هر بد خلقى از خدا و رحمت او دور، و مردم از او متنفر مىگردند، و با او دشمناند: و به اين سبب از بذل و عطاى ديگران هم محروم است. و هر خوش خلقى را خدا و خلق دوست دارند و هميشه محل فيض و رحمت خدا، و مرجع بندگان خداست.
مؤمنان از او استفاده مي کنند و خير او به ايشان مىرسد. و مقاصد و خواسته هاي بندگان خدا بوسيله او بر آورده مىشود. و از اين جهت خدا هيچ پيغمبرى را بر نينگيخت مگر اينكه اين صفت در او كامل و تام بود. بلكه صفت خوش خلقى افضل صفات پيغمبران، و اشرف اخلاق برگزيدگان است.
و از اين جهت خداوند عالم به جهت اظهار نعمت خود از براى حبيب خودش در مقام ثنا و مدح او فرمود:
« وَ انَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ». [1] و از كثرت شرافت اين صفت فاضله، سرور پيغمبران و سيد انس و جان در اين صفت به غايت رسيده بودند، و در نهايت آن جا گرفته بودند.
حتى اينكه وارد شده است كه: «روزى آن سرور در مسجد با جماعتى از اصحاب نشسته بودند و مشغول تكلّم بودند، كنيزكى از شخصى از انصار داخل شد و خود را به آن حضرت رسانيد، پنهانى گوشه جامه آن كوه حلم و وقار را گرفت. چون آن حضرت مطّلع شد برخاست و گمان كرد كه او با حضرت کاري دارد. چون آن حضرت بر خاست كنيزك هيچ سخنى نگفت و حضرت نيز با او سخنى نفرمودند و در جاى مبارك خود نشستند. باز كنيزك آمده گوشه جامه حضرت را برداشت و آن بزرگوار برخاست. تا سه دفعه آن كنيزك چنين عملى را انجام داد و آن حضرت برخاست. و در دفعه چهارم كه حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - بر خاستند آن كنيزك از عقب آن حضرت قدرى از جامه آن حضرت را جدا كرده، برداشت و روانه شد. مردمان گفتند:
اى کنيز اين چه عملى بود كه كردى؟ حضرت را سه دفعه بر از جايش بلند کردي و سخن نگفتى مطلب تو چه بود؟ كنيزك گفت: در خانه ما شخص مريضى بود، اهل خانه مرا فرستادند كه پارهاى از جامه حضرت را ببرم كه آن را به مريض بندند تا شفا يابد، پس هر مرتبه كه خواستم قدرى از جامه حضرت را بگيرم چنين تصور فرمودند كه مرا با ايشان کاري است، من حيا كردم و بر من گران بود كه از آن حضرت خواهش كنم قدرى جامه خود را به من دهند».
برخي روايات درباره بداخلاقي و کج خلقي
قال الصادق -عليه السلام-: اِنَّ سوءَ الخُلقِ لَيُفسِدٌ العملَ كما يُفسِدُ الخلُّ العسلَ
همانا بد اخلاقي فاسد ميكند عمل را همچنان كه سركه عسل را فاسد ميكند.
قال رسول الله -صلي الله عليه و آله -: خصلتان لايَجتمعان في مؤمنٍ البُخلُ و سوءُ الخلق
دو خصلت است كه در مؤمن جمع نميشود (يافت نميشوند) بُخل و بد اخلاقي.
قال رسول الله -صلي الله عليه و آله -: اِنّ العبدَ لَيَبلُغُ مِن سوءِ خُلقه اسفَلَ دركِ جهنّمَ
همانا بنده به خاطر بد اخلاقي به پايينترين طبقه جهنم راه پيدا ميكند.
قال عليٌّ -عليه السلام-: مَن ساءَ خُلقُه ضاقَ رزقُه
كسي كه بد اخلاق باشد روزياش كم ميشود.
قال عليٌّ -عليه السلام-: سوءُ الخُلقِ يوحِشُ النفسَ و يَرفعُ الاُنسَ
سوء خلق باعث وحشت نفس و از بين بردن انس و الفت با ديگران است.
قال عليٌّ -عليه السلام-: سوءُ الخلقِ نَكدُ العيشِ و عذابُ النفسِ
سوء خلق باعث سختي در معيشت و زندگي انسان بوده و سبب عذاب هميشگي اوست.
ميزان الحكمه، ج3، ص 152
[1] . يعنى: «و در حقيقت تو بر نيكو خلقى عظيم (و آئين و شرعى بزرگ) آراستهاى». قلم، (سوره 68)، آيه 4.
نظرات شما عزیزان: