اصول مبنایی در جهاد
الف- حق گزینی
از آن جا که اسلام، به تعبیر قرآن، تنها مکتب جهانی و جاودانی است که مسئولیت هدایت تمامی انسان ها را تا پایان جهان به عهده دارد (ر.ک. به: اعراف، 158؛ احزاب، 40 و سبأ 28)، برای آن که دعوت اش به بار بنشیند و به اهداف از پیش تعیین شده ی خود دست یابد، باید شیوه و روشی را برگزیند که با عقل و منطق انسانی سازگاری داشته باشد و آن چیزی جر حق گرایی نیست.
علامه طباطبایی با طرح این سوال که «آیا اسلام با شدت علاقه ای که به پیروزی حق دارد، جایز است که به منظور رسیدن به این اهداف عالی از هر وسیله ی ممکنی استفاده کند، گرچه برخلاف حق باشد؟»؛ بعد از بیان مطالبی به این نتیجه رسید که:
... کسی که در دعوت حق، هدفی جز حق ندارد، اگر بنا باشد که از مجرای باطل به سوی حق سیر کند، طبعاً بدین وسیله باطل را امضا کرده است، و به این ترتیب دعوت او دعوتی باطل می شود، نه دعوتی حق (طباطبایی، 1376، ج12، 264).
در حالی که خداوند می خواهد انسان ها را به حق، آشکارا راهنمایی کند «قُل جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِلُ إِنَّ الباطِلَ کانَ زَهُوقاً» (اسراء، 81).
در سوره ی مبارکه ی یونس، خدای سبحان خود به طرح این سوال پرداخته است، آن جا که می فرماید: «أَفَمَن یَهدِی إِلَی الحَقِّ اَحَقُّ أَن یُتَّبِعَ اَمَّن لا یَهِدِّی» (یونس، 35)؛
آیا آن که به حق رهنمون می گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آن که راه نمی یابد، مگر آن که راه برده شود؟
نظرات شما عزیزان: