«اكثر فلاسفه و پیروان طریقه مشّاء، فقط قایل به معاد روحانی میباشند؛ زیرا به نظر آنان ماده و صورت بدن پس ازمرگ نابود شده، و دیگر اعاده نخواهد شد. و از طرفی، نفس جوهری است باقی و فناناپذیر كه پس از مرگِ بدن، علاقه او از عالم طبیعت قطع گردیده و به عالم مجردات میپیوندد.»
ولی آنان كه در عین اعتقاد به تجرد نفس از ماده و بقای آن پس از مرگ، اعاده بدن را به صورت پیشین و تعلق نفوس را به آنها پذیرفتهاند، و بر این عقیدهاند كه در سرای دیگر علاوه بر لذایذ و آلام حسی و بدنی، آلام و لذایذ روحی و عقلی نیز وجود دارد، به هر دو معاد جسمانی و روحانی معتقد میباشند. صدرالمتألهین(ره) در اینباره گفته است:
«بزرگان، حكیمان و عارفان و گروهی از متكلمان ـ مانند غزالی، كعبی، حلیمی، راغب اصفهانی، قاضی ابویزید دبوسی ـ و بسیاری از دانشمندان و اساتید امامیه اثنا عشریه ـ مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، علامه مجلسی و دیگران ـ قایل به معاد جسمانی و روحانی میباشند؛ زیرا آنان نفس را مجرد از ماده میدانند كه بار دیگر تعلق به بدن پیدا میكند.»[1]
عقل و معاد روحانی
براهین چهارگانهای كه بر لزوم قیامت و معاد اقامه گردید، معاد روحانی را نیز اثبات میكنند؛ زیرا تحقق چنین معادی هم مقتضای حكمت، رحمت و عدل الهی است، و هم مورد وعده و خبر الهی است.
اینكه معاد روحانی مورد وعده و خبر الهی است در آینده بیان خواهد شد، اما اینكه معاد روحانی مقتضای عدل، حكمت و رحمت خداوند است، بیان آن این است كه: چون عدهای از انسانها در مراتب عالی از كمال علمی و عملی قرار دارند، تا آنجا كه لذایذ و آلام حسی و بدنی در نظر آنان ارزش چندانی ندارد و جز به رضای دوست و لقای محبوب نمیاندیشند، بدون شك شایستگی پاداشی متناسب با كمالات خود را دارند. در اینصورت، اكتفا نمودن به پاداشهای حسی و بدنی (معاد جسمانی) موجب بطلان این شایستگی و تضییع حق آنان است. و این با رحمت و حكمت و عدل الهی منافات دارد.
حكیم سبزواری(ره) برهان یاد شده را اینگونه تقریر كرده است:
«إنَّ الْخَلْقَ طَبَقاتٌ، فَالمُجَازاتْ مُتَفَاوِتَهٌ فَلِكُلً مَنْها مَحْبُوبٌ و مَرْغُوبٌ و جَزَاءٌ یَلِیقُ بِحَالِهَا، وَ لِلَّذائِذِ الْحِسیَّهِ وَ المَبْتَهَجاتِ الصُّوریَّهِ لِلكلِ فِی الْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ كَالظِّلِ غَیْرُ المُلتفِتِ إلَیْهِ بِالذّاتِ».[2]
تفاوت انسانها از نظر مراتب كمال كه در حقیقت به تفاوت مراتب عبودیت و بندگی در برابر خداوند باز میگردد، در منابع دینی نیز تصریح شده است. قرآن از افرادی به عنوان «مُخلصون» یاد كرده و یادآور میشود كه آنان به هیچ وجه تحت تأثیر اغوای شیطان قرار نگرفته[3] و هیچگونه لغزش و خطایی در عقیده آنان راه ندارد[4] و حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ را از جمله مخلصان میداند[5] آنگاه مقامات ویژه آنان را در قیامت بیان میكند.[6]
نیز از گروهی از انسانها در قیامت به عنوان «اصحاب اَعراف» یاد كرده و برای آنان اوصاف و مقامات ویژهای را بیان مینماید.[7]
همچنین صاحبان «نفس مطمئنه» را به بهشتی ویژه بشارت میدهد و میفرماید:
«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ اِرْجِعِی إِلى رَبِّكِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی».[8] در هرحال، آنان كه خدا را فقط به انگیزه محبت[9] او پرستش كردهاند، نه به سودای بهشت یا خوف از دوزخ، بدون شك شایستگی پاداشی فراتر از بهشتِ دیگران را دارند.
عقل و معاد جسمانی
براهین عقلی كه بر اثبات لزوم معاد و جهان آخرت اقامه گردید، دو گونهاند:
1. برخی از آنها عقلی صرف میباشند، یعنی، هر دو مقدمه آنها عقلی است، مانند برهانهای اول تا سوم 2. برخی از آنها عقلی محض نبوده و یكی از مقدمات آنها نقلی و شرعی است، مانند برهانهای چهارم و پنجم كه صغرای آن (موعود بودن قیامت) نقلی است، هر چند كبرای آن (لزوم وفا نمودن به وعده) از بدیهیات عقل میباشد.
با توجه به مطلب یاد شده، یادآور میشویم كه از براهین قسم اول (عقلی محض) معاد جسمانی به دست نمیآید، لیكن از براهین قسم دوم میتوان معاد جسمانی را نیز اثبات كرد؛ زیرا بخشی از پاداشهای اخروی جزئی و حسی است و تحقق آنها متوقف بر معاد جسمانی میباشد.
محقق لاهیجی(ره) در اینباره چنین گفته است:
«باید دانست كه آن چه گفتیم در وجوب معاد دلالت كند بر وجوب معاد جسمانی، بنابر آنكه ثواب و عقاب موعود، ثواب و عقاب جسمانی است، و ایصال ثواب و عقاب جسمانی لامحاله موقوف است به اعاده بدن، به سبب آنكه بیواسطه بدن، قبول ذلت و الم جسمانی نتوان كرد».[10]
از آنجا كه این برهان عقلی محض نبوده و مبتنی بر یك اصل نقلی و مستفاد از وحی میباشد، كسانی چون ابن سینا گفتهاند: «اثبات معاد جسمانی جز از طریق وحی و شریعت قابل اثبات نیست؛ ولی از آنجا كه اصل شریعت به دلیل عقلی اثبات شده است، اثبات معاد جسمانی بر پایه وحی و شریعت، صحیح و استوار بوده و هیچگونه مناقشه عقلی ندارد».[11]
معاد جسمانی و روحانی از دیدگاه قرآن
از مطالعه آیات قرآن به روشنی به دست میآید كه معاد هم جسمانی است و هم روحانی، یعنی علاوه بر اینكه ارواح در قیامت محشور خواهند شد، بدنها نیز بار دیگر صورت و شكل پیشین خود را بازیافته و مورد تعلق ارواح قرار میگیرند، و نیز پاداشها و كیفرها منحصر در لذایذ و آلام حسی و بدنی نبوده، بلكه یك رشته لذایذ غیر حسی و غیر بدنی نیز تحقق دارد: اینك نمونههایی از آیات قرآنی را در دو زمینه معاد روحانی و معاد جسمانی، یادآور میشویم:
الف. قرآن و معاد روحانی
در این رابطه دو دسته از آیات قابل بررسی است:
1. آیات مربوط به بقای نفس پس از مرگ.
2. آیات مربوط به آلام و لذایذ غیر بدنی.
آیاتی كه بر بقای نفس پس از بدن دلالت دارند، بسیارند. برخی از آنهارا یادآور میشویم:
1. «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها».[12]
خداوند جانها را به هنگام مرگ به طور كامل میگیرد.
مقصود از كلمه «اَنْفُس» در این آیه شریفه همان ارواح است كه به بدنها تعلق داشته و مدبر آنها میباشند. بنابراین، از این آیه استفاده میشود كه اولاً: نفس واقعیتی مستقل از بدن دارد. ثانیاً: با مرگ بدن و متوقف شدن حیات جسمانی انسان، نفس او همچنان باقی میباشد. و چون حیات انسان در گروِ نفس او است بنابراین، حیات اُخروی او بدون نفس و روح او نخواهد بود.
2. «قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ».[13]
ـ بگو فرشته مرگ، كه گرفتن جانهای شما به او واگذار شده است، جانهای شما را به طور كامل میگیرد.
این آیه شریفه پاسخ كسانی است كه واقعیت انسان را همین كالبد حسی او میپنداشتند، و با توجه به اینكه بدن پس از مرگ متلاشی شده و ذرات آن در سطح زمین پراكنده و ناپدید میگردند، معاد را امری باور نكردنی میانگاشتند.
قرآن كریم سخن آنان را اینگونه بازگو نموده است:
«وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ».[14]
آیا هنگامی كه ما در بین زمین پراكنده و ناپدید شدیم، زندگی جدیدی خواهیم داشت.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مبدأ و معاد، ص 273؛ اسفار، ج 9، ص 165؛ و نیز ر.ك: تفتازانی، شرح مقاصد، انتشارات رضی، ج 4، ص 88 و لاهیجی، گوهر مراد، ص 620ـ621.
[2] . شرح منظومه، مبحث معاد، فریده دوم.
[3] . ص/ 83.
[4] . صافات/ 160.
[5] . یوسف/ 24.
[6] . صافات/ 40ـ128.
[7] . وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِیماهُمْ... ـ اعراف/ 48 ـ در بحثهای آینده به تفصیل در اینباره بحث خواهیم كرد.
[8] . فجر/ 30ـ27.
[9] . در روایات از این نوع عبادت، به عبادت آزادگان و به عنوان برترین عبادت یاد شده است. ر.ك: المیزان، ج 1، ص 37.
[10] . سرمایه ایمان، ص 160.
[11] . الشفاء، الالهیات، مقاله 9، فصل 7.
[12] . التوفی، فیض الشیء الأیفاء و الاتمام؛ زمر/ 42.
[13] . سجده/ 11.
[14] . سجده/ 10.
نظرات شما عزیزان: