40 - تکلم اژدها با علی ( ع )
امام صادق ( ع ) فرمودند : امیرالمؤ منین ( ع ) در روز جمعه بر بالای منبر در مسجد کوفه خطبه می خواند که صدای دویدن مردم را شنید که بعضی ، بعضی را پایمال می کردند . حضرت به ایشان فرمود : شما را چه شده ؟
گفتند : یا امیرالمؤ منین ، ماری بسیار بزرگ داخل مسجد شده که ما از آن هراسانیم و می خواهیم آن را به قتل برسانیم .
حضرت فرمود : احدی از شما به آن نزدیک نشود و راه را برای او باز کنید که او فرستاده ای است و برای حاجتی آمده .
راه را برایش گشودند او نیز از میان صف
ها گذشت و از منبر بالا رفت ، دهانش را بر گوش امیرالمؤ منین ( ع ) نهاد و در گوش آن حضرت صدایی کرد و امیرالمؤ منین ( ع ) گردن خود را کشیده و سرش را تکان می داد . سپس امیرالمؤ منین ( ع ) مانند صدای او صدایی برآورد و مار از منبر به پایین آمد و در میان جمعیت فرو رفت . مردم هر چه توجه کردند ، دیگر او را ندیدند . عرض کردند : یا امیرالمؤ منین ، این مار بزرگ که بود ؟
حضرت فرمود : این ، درجان بن مالک ، جانشین من در میان جن های مسلمان است ، آنها در موضوعاتی اختلاف کرده بودند؛ لذا او را به نزد من فرستادند و او نزد من آمد و از مسایلی پرسش نمود و من جواب مسایلش را دادم ، سپس بازگشت . ( 46
نظرات شما عزیزان: