انسان ، تنها در پرتو تربیت صحیح است که به عنوان موجودی هدفمند و اندیشه ورز به اهداف و آرمانهای خود دست یازیده و قلّه رفیع سعادتِ مطلوب خویش را فتح مینماید ؛ و در این میان عشق ، و نشانه های مربوط به آن از چنان اهمیتی برخوردار است که بدون آن ذخایر و گنجینه های نهفته ی آدمی ظاهر و آشکار نمی شود .
اگر بخواهیم تعلیم و تربیتی صورت بگیرد و استعدادی در جهت مطلوب به فعلیت برسد ناچار باید از شگرد هایی چون محبت بهره گرفت . چرا که اگر انسان چیزی در سایه محبت فرا بگیرد به هیچ عنوان فراموش نمی کند
مسئله ی تعلیم و تربیت مسئله ی ساده ای نیست که بتوان به راحتی آن را به افراد القا کرد . گاهی وقتها رفتار ناشیانه ی ما معلمین باعث ایجاد خراش ساده و کوچک در روح لطیف دانش آموزان می شود که به این سادگی بر طرف نمی شود و اگر از ابزاری مانند محبت کمک گرفته نشود شاید همان خراش کوچک به زخمی عمیق مبدل شود که گاه از خانواده و دوستان فرا تر می رود و جامعه را هم در بر می گیرد .
آن وقت دیگر پانسمان ها ی معمولی جواب نمی دهد و باید به عمل جراحی روی آورد که تازه معلوم نیست زخم آن التیام پیدا کند .
اغلب افرادی که به بزهکاری رو می آورند ، افرادی هستند که در زندگی از نعمت محبت محروم بوده اند و از محیط خانواده و آموزشگاه طرد شده و به بیراهه رفته اند . در مدارس کنونی کشورمان هم اگر توجه کنیم می بینیم که ما فقط حافظه ی بچه ها را تقویت می کنیم در حالی که باید بیشتر به فکر تقویت رفتار مثبت در آنها باشیم .
تربیت واقعی و صحیح با یک کلمه که همان " عشق " است آغاز می شود . عشق و نشانه های مربوط به آن از چنان اهمیتی برخوردار است که بدون ذخایر و گنجینه های نهفته ی آدمی ظاهر و آشکار نمی شود . " محبت " و " مهرورزی " در زندگی همه ی ما به خصوص کودکان و نوجوانان نقش اساسی دارد .
محبت ، قانونی است که سلامت و سعادت و شادمانی و هماهنگی و همه گونه کامیابی را برای آدمی به ارمغان می آورد ؛ به شرط آنکه بدانیم چگونه و به چه اندازه از این اکسیر حیات استفاده شود ؛ تا از افراط و تفریط که هر یک عوارض نامطلوبی درتربیت دارند ؛ پیش گیری شود .
اگر کسی احساس کند که دردل و قلب دیگری جای دارد ، به راحتی نمی تواند از او دل بکند و آنچه بیش از همه انسانها را به یکدیگر پیوند می زند همین جایگاه ها است . پیوندی قوی تر از محبت نمی تواند انسانها را به یکدیگر نزدیک سازد . پیوند ناشی از محبت ، پیوندی است که به سادگی گسسته نمی شود .
هر چه پیوند عاطفی بین مربی و متربی محکم تر باشد ، صداقت و یکرنگی و صفای بیشتری بین آنها رواج خواهد یافت و نادرستی و ناراستی و تقلب کمتری دربین آنها مشاهده خواهد شد .معلم واقعی کسی است که محبت فراگیران را به صورت عمیق در دل داشته باشد و آنان را همچون فرزندان خود دوست بدارد . بسیاری از رفتارهای ناهنجار فراگیران را که معلول شرایط نامساعد خانواده و یا اطرافیان اوست با محبت و صبر و حوصله می توان درمان کرد .
معلم باید با صبر و حوصله به سراغ او رود و بی آنکه محبت او شکل ترحم به خود بگیرد می تواند قلب او را تسخیر کرده و با نیروی معجزه آسای مهر و محبت بیماری روحی و روانی او را درمان کند . در دنیا هیچ چیز جز محبت ، راه هموار نمی کند . مگر می شود بدون آنکه دوست داشت ،آموزش دادو تربیت کرد ؟
حضرت علی (ع) عازم یمن بود که پیامبر بزرگوار به او فرمودند :
" اگر به وسیله ی تو خداوند فردی را هدایت کند ، ارزش این کار از کره ی خاکی که آفتاب برآن می تابد ، بیشتر است ."
همچنین شکسپیر میگوید :
"معتقدم که سرنوشت انسان را تنها محبت معلوم میکند و بس ."
من به این گفته اعتقاد دارم ؛ چرا که با محبت کردن به دانش آموز می توان عزت نفس را در او بالا برد ، و او را واقع بین و خوشبین بار آورد و این عزت نفس برای او مانند زرهی است که وی را در مقابل چالش های زندگی محافظت می کند . و این معلمان و مدیران و ... هستند که باید این مهم را انجام دهند چرا که بیشترین دقایق زندگی بچه ها در مدرسه سپری می شود .
مسئله ی تعلیم و تربیت مسئله ی ساده ای نیست که بتوان به راحتی آن را به افراد القا کرد . گاهی وقتها رفتار ناشیانه ی ما معلمین باعث ایجاد خراش ساده و کوچک در روح لطیف دانش آموزان می شود که به این سادگی بر طرف نمی شود و اگر از ابزاری مانند محبت کمک گرفته نشود شاید همان خراش کوچک به زخمی عمیق مبدل شود که گاه از خانواده و دوستان فرا تر می رود و جامعه را هم در بر می گیرد .
آن وقت دیگر پانسمان ها ی معمولی جواب نمی دهد و باید به عمل جراحی روی آورد که تازه معلوم نیست زخم آن التیام پیدا کند .
اغلب افرادی که به بزهکاری رو می آورند ، افرادی هستند که در زندگی از نعمت محبت محروم بوده اند و از محیط خانواده و آموزشگاه طرد شده و به بیراهه رفته اند . در مدارس کنونی کشورمان هم اگر توجه کنیم می بینیم که ما فقط حافظه ی بچه ها را تقویت می کنیم در حالی که باید بیشتر به فکر تقویت رفتار مثبت در آنها باشیم .
تربیت واقعی و صحیح با یک کلمه که همان " عشق " است آغاز می شود . عشق و نشانه های مربوط به آن از چنان اهمیتی برخوردار است که بدون ذخایر و گنجینه های نهفته ی آدمی ظاهر و آشکار نمی شود . " محبت " و " مهرورزی " در زندگی همه ی ما به خصوص کودکان و نوجوانان نقش اساسی دارد .
محبت ، قانونی است که سلامت و سعادت و شادمانی و هماهنگی و همه گونه کامیابی را برای آدمی به ارمغان می آورد ؛ به شرط آنکه بدانیم چگونه و به چه اندازه از این اکسیر حیات استفاده شود ؛ تا از افراط و تفریط که هر یک عوارض نامطلوبی درتربیت دارند ؛ پیش گیری شود .
اگر کسی احساس کند که دردل و قلب دیگری جای دارد ، به راحتی نمی تواند از او دل بکند و آنچه بیش از همه انسانها را به یکدیگر پیوند می زند همین جایگاه ها است . پیوندی قوی تر از محبت نمی تواند انسانها را به یکدیگر نزدیک سازد . پیوند ناشی از محبت ، پیوندی است که به سادگی گسسته نمی شود .
هر چه پیوند عاطفی بین مربی و متربی محکم تر باشد ، صداقت و یکرنگی و صفای بیشتری بین آنها رواج خواهد یافت و نادرستی و ناراستی و تقلب کمتری دربین آنها مشاهده خواهد شد .معلم واقعی کسی است که محبت فراگیران را به صورت عمیق در دل داشته باشد و آنان را همچون فرزندان خود دوست بدارد . بسیاری از رفتارهای ناهنجار فراگیران را که معلول شرایط نامساعد خانواده و یا اطرافیان اوست با محبت و صبر و حوصله می توان درمان کرد .
معلم باید با صبر و حوصله به سراغ او رود و بی آنکه محبت او شکل ترحم به خود بگیرد می تواند قلب او را تسخیر کرده و با نیروی معجزه آسای مهر و محبت بیماری روحی و روانی او را درمان کند . در دنیا هیچ چیز جز محبت ، راه هموار نمی کند . مگر می شود بدون آنکه دوست داشت ،آموزش دادو تربیت کرد ؟
حضرت علی (ع) عازم یمن بود که پیامبر بزرگوار به او فرمودند :
" اگر به وسیله ی تو خداوند فردی را هدایت کند ، ارزش این کار از کره ی خاکی که آفتاب برآن می تابد ، بیشتر است ."
همچنین شکسپیر میگوید :
"معتقدم که سرنوشت انسان را تنها محبت معلوم میکند و بس ."
من به این گفته اعتقاد دارم ؛ چرا که با محبت کردن به دانش آموز می توان عزت نفس را در او بالا برد ، و او را واقع بین و خوشبین بار آورد و این عزت نفس برای او مانند زرهی است که وی را در مقابل چالش های زندگی محافظت می کند . و این معلمان و مدیران و ... هستند که باید این مهم را انجام دهند چرا که بیشترین دقایق زندگی بچه ها در مدرسه سپری می شود .
گرچه راهیست پر از بیم ز ما تا برِ دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
نظرات شما عزیزان: