نیرو و قدرت فوق العاده:
یکی از ویژگی ممتاز دوره جوانی « نیرو و قدرت فوق العاده » میباشد. جوان در دورانی به سر میبرد که پر است از توانمندی و قدرت و انگیزه. دو دوره ضعف، کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و اکنون که به حد بلوغ جسمی و فکری رسیده، توانمندیهای بالقوه بسیاری دارد. آیه شریفه « اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَ شَیْبَة ... »(4) به توانمندی و نیروی سرشار جوانی اشاره دارد؛ مفسرین میفرمایند: در آغاز خلقت، آدمی آنچنان ضعیف و ناتوان است که حتی قدرت ندارد مگسی را از خود دور کند، یا آب دهان خویش را نگه دارد و حتی قدرت و توانایی راه رفتن و غذا خوردن هم ندارد. اینها از نظر جسمانی انسان و از نظر فکری به مصداق « لاتعلمون شیئاً »، هیچ چیز نمیداند، لکن به تدریج دارای قدرت و توانمندی میگردد، تا جایی که از نظر جسمی و فکری به کمال میرسد. جوان باید بداند این همه استعداد و توانایی سرمایه ای است گرانبها که به امانت به دست او سپرده شده است و دیری نمیپاید که این نیرو و توانایی رو به ضعف میرود. این دگرگونیها و فراز و نشیبها، بهترین دلیل برای این حقیقت است که نه قوت جوانی در اختیار انسان است و نه ناتوانی دوران پیری. این استعداد و توانایی را خداوند به جوان عنایت کرده تا از آن به بهترین روش استفاده ببرد و از آن در راه خشنودی خداوند متعال بهره برد. این همان است که امیرمؤمنان علی(ع) در کلام نورانیش به آن اشاره کرده و میفرمایند: « عرفتُ اللهَ سبحانه به فسخ العزائم و حَلّ العقودَ و نَقض الهِمم ...؛ من خدا را در فسخ تصمیمهای محکم و گشودن گرهها و نقض اراده های قوی و ناکام ماندن آن شناختم ». (5) امام در این حکمت همه قدرت و نیروی انسان، بلکه همه قدرتهای مخلوقات را از ناحیه خداوند متعال میداند و میفرماید: من از این دگرگونیها فهمیدم که قدرت اصلی از آن خداوند قادر است و ما از خود چیزی نداریم، جز آنچه او به ما میبخشد. نکته لطیف آیه شریفه اینست که ضعف دوم « ضعفاً و شیبةً » که برای انسان پیش میآید، کلمه « شیبه» پیری را نیز اضافه میکند، ولی در مورد ضعف اول نامی از کودکی نمیبرد. این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که ضعف پیری دردناکتر از ضعف دوران کودکی است؛ زیرا اولاً پیری رو به سوی مرگ و فنای دنیوی دارد، برعکس ضعف در کودکی؛ و ثانیاً توقعی که از پیران سالخورده و با تجربه دارند، هرگز از کودکان ندارند؛ در حالی که گاه ضعف و ناتوانی آنها یکسان است و این نکته بسیار عبرت آموز میباشد. این مرحله ای است که قدرتمندان یاغی و سرکش را به زانو درمی آورد و به ضعف و زبونی و بی چارگی میکشاند.(6)
قدرت را در کجا صرف کنیم:
نکته مهمی که در اینجا باید مطرح گردد، این است که نسل جوان تصور میکنند باید قدرت و نیروهای درونی را صرف جسم و ظاهر خود کنند؛ درصورتی که تا حد معقول رسیدن به جسم و بدن لازم و ضروری است، لکن اگر جوانی همه قدرت خود را صرف جسمش نماید، مسلماً قدرتش را هدر داده، ضایع کرده است؛ چرا که این توانایی روزی به خاموشی خواهد رسید. یکی از مسائلی که قدرت جوان، عقلاً و شرعاً، باید در آن صرف شود، مسئله علم آموزی است. در باب آموختن علم در جوانی روایات فراوانی وارد شده است که به برخی از آنها اشاره می نمائیم: پیامبر (ص) میفرمایند: « هر که در جوانی دانش آموزد، علم او همچون نقشی است که بر سنگ حک شود و هر که در بزرگسالی بیاموزد، کارش همچون نوشتن بر روی آب است ».(7) امام باقر (ع) میفرمایند: « اگر جوان شیعه ای را نزد من بیاورند که علم (دین) نمیآموزد، او را تنبیه میکنم ».(8) امام صادق (ع) نیز فرمودند: « دوست ندارم جوان شما را جز در دو حال ببینم: دانشمند یا دانش آموز؛ زیرا اگر چنین نباشد، کوتاهی کرده و چون کوتاهی کند، ضایع گشته و چون ضایع گردد، گنهکار باشد و چون گنهکار باشد، سوگند به آن که محمد (ص) را به حق برانگیخت، در آتش جای میگیرد ».(9) بنابراین، جوانی که خداوند متعال او را مورد عنایت خود قرار داده و توانایی و قدرت بالقوه ای را به او عطا فرموده است، از بهترین روشهایی که او میتواند شکرگزار این عنایت و لطف پروردگار خود باشد، صرف تواناییاش در راه کسب علم و دانش است. جوانی که علم واقعی دارد، ارزش لحظه لحظه عمر خود را خواهد دانست و حاضر نخواهد بود حتی یک آن، وقت خود را هدر داده و صرف امور لغو و بیهوده نماید.
بهترین دانشها:
جوان بخشی از نیرویش را صرف دانش و علم آموختن مینماید. چه دانش و علمی افضل است و جوان را به سعادت و خوشبختی میرساند؟ بهترین دانشها برای فراگیری، دانشی است که امیرالمؤمنین علی(ع) به فرزندش امام حسن (ع) سفارش میکند و میفرماید: « به آموزش کتاب خدا و تأویل آن و نیز به روشهای اسلام و احکام و حلال و حرام آن برای تو آغاز کردم و از این آموزش نسبت به تو به چیز دیگری عدول نمیکنم ». (10) و از امام کاظم (ع) روایت شده است که فرمود: « اگر یکی از جوانان شیعی را ببینم که به تحصیل دانش نمیپردازد، او را با شمشیر خواهم زد ». (13) دانش انسان را به مقام آزادگان میرساند و به وسیله آن حرام از حلال مشخص میشود. آموختن آن در پیشگاه خدا حسنه، خواندن و یاد گرفتن آن تسبیح، جستجوی آن جهاد و آموختن آن به کسی که آن را نمیداند، صدقه است.(12) امام علی(ع) در کلامی شیوا اهمیت علم و دانش را اینگونه معرفی مینمایند: « نمیدانم چرا وقتی در شب برای مردم غذا میآورند، آنان چراغها را روشن میکند تا آنچه در شکمهایشان وارد میشود، ببینند؛ در حالی که به غذای روح توجهی ندارند و چراغهای عقلشان را با علم روشن نمیکنند تا از پیامدهای بی سوادی و گناه در باورها و کردارهایشان سالم بمانند.»(13) یکی از موارد دیگری که جوانان لازم است نیرو و توان خود را در آنجا نیز صرف کنند، مسئله عبادت است. بسیاری از سالخوردگان هستند که آرزو میکنند حتی یک روز به دوران جوانی بر گردند، تا بتوانند به عبادت بپردازند. هیهات، دیگر آن دوران جوانی و آن قوه و قدرت بازگشتنی نیست. اینجاست که اینقدر سفارش میکنیم که جوان از گذشتگان و بزرگان خود عبرت بگیرند حتی اگر یک ساعت هم شده پای صحبت این افراد نشسته و از آرزوهای آنان سئوال کنند. و اما این که عبادت چیست و جوان چگونه باید عبادت نماید؟ عبادت جست و خیزهای فیزیکی نیست، بلکه عبارت است از تصمیم گرفتن به فرمانبرداری از خداوند به وسیله راههایی که میتوان او را فرمان برد.(14)
همراه با دل شکسته ای که به غیر خدا توجه نکند و اگر کسی چنین باشد، دلش نیرومند، نفسش سعادتمند و روحش عالی میشود؛ چنان که در حدیث قدسی آمده است: « ای فرزند آدم، اوقات خود را به عبادت من بگذران تا دلت را از بی نیازی و دستت را از روزی آکنده کنم ».(15)
بنابراین، بهترین جوان کسی است که به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش بگیرد و در دل دوستش بدارد و با اعضای بدنش آن را انجام دهد و در این حالت است که وی باک نخواهد داشت که در دنیا به سختی زندگی کند و یا با آسودگی.(16) و نیز در روایت است: « بهترین عبادت، پیوسته اندیشیدن در قدرت خداوند است ».(17) و در روایت دیگر آمده است: « عبادت نیست مگر با دانستن احکام دین ».(18)
ارزش جوان عابد:
چه زمانی و چگونه جوان میتواند « عابد» باشد؟هر گاه در جوان چند ویژگی ذیل باشد، میتوان او را عابد نامید:
الف: پارسایی؛ که او را از محرمات مانع شود.
ب: سکوتی که او را از سخنان بیهوده باز دارد.
ج: بیمی که هر روز به گریه او از ترس خدا بیفزاید.
د: شرم و حیایی که باعث شود وی در خلوت از خدا حیا نماید.
ارزش جوان عابدی که میتوانسته به هر کاری دست بزند، ولی فهم و درک او اجازه نداده تا جسم و نفس او رها گردد. عبادت که نوعی شکرگزاری منعم است، را وظیفه خود دانسته و ارزش چنین جوانی را جز خداوند کس دیگری نمیداند. پیامبر (ص) میفرمایند: « خداوند متعال به وجود جوان عبادت پیشه بر فرشتگان مینازد و میفرماید: بنگرید این بنده مرا، به خاطر من از شهوت خویش دست کشیده است ».(19) همچنین حضرت عیسی (ع) فرمودند: « همچنان که بیمار به غذا مینگرد و بر اثر شدت درد از آن لذت نمیبرد، دوست دار دنیا از عبادت لذت نمیبرد و با یافتن شیرینی دنیا و دوستی ثروت، شیرینی آن را در نمییابد ». (20) چگونه جوانی که از پیروی هوای نفس و شهوت خودداری نمیکند، از عبادت لذت ببرد؟ عبادت خالصانه آنست که جوان به کسی جز پروردگارش امیدوار نباشد و از چیزی جز گناه نترسد.(21) در ارزش و فضیلت جوان عابد همین بس که رسول خدا(ص) فرمودند:« برتری جوان عابدی که در جوانی خود ره بندگی پیش گرفته، بر پیری که در بزرگسالی به عبادت روی آورده، همچون برتری فرستادگان الهی بر دیگر مردم است ».(22)
شاید این سئوال مطرح گردد که فلسفه عبادت چیست؟ و چرا جوان خدا را باید عبادت کند؟
در پاسخ میتوان گفت که فلسفه عبادت آنست که جوان یاد خدا را فراموش نسازد و اخلاق الهی را رها نکند و از اوامر و نواهی خداوند غفلت نورزد؛ همواره کوشش کند مبادا خودش را از طاعت خدا بی تقصیر بداند، زیرا نمیتوان خدا را آن گونه که شایسته است، پرستش کرد. بهترین عبادت سپاسگزاری از خداوند است؛ چرا که سپاسگزاری عبادت آزادگان است. پس خدا را به گونه ای عبادت کن که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند. هر گاه خدا بنده ای را دوست بدارد با انجام کاری هرچند اندک از او خشنود میشود. و سخن امام سجاد(ع) را عرضه کن که فرمود: « او به خاطر نعمتهایی که به من داده، شایسته این عبادت است».(23) پس ای جوان! قدرتت و نیرویت را خرج علم و عبادت خداوند بنما.(24)
همت و عزم راسخ
ویژگی ممتاز دوران جوانی « همت و عزم راسخ » میباشد. اشتیاق به حرکت و فعالیت جوان را دائماً به تصمیم گیریهای بزرگ و سخت وا میدارد. گاهی میخواهد آن قدر درس بخواند که استاد شود، گاه به کارهای فنی و حرفه ای علاقه نشان میدهد و عزم به یادگیری آن میکند، گاه میخواهد انواع ورزشهای رزمی را تعلیم ببیند و... عزم و تصمیم هر جوانی به همت او بستگی دارد؛ ویژگی بارز دوران جوانی همین تصمیمات و همتهای بلندشان است. لازمه کارهای بزرگ که خداوند دوست دارد، داشتن عزم راسخ و همت عالی است. رسول اکرم (ص) میفرمایند: « خداوند متعال کارهای والا و شریف را دوست دارد و کارهای پست و حقیر را خوش ندارد ».(25) بنابراین، جوانی که همت پست و دنیایی تمام تصمیمش شده و چشمش را کور کرده است، هیچگاه موفق به تصمیم و همت والا نمیگردد. امام علی (ع) میفرمایند: « قدر الرجل علی قدر همّته ...؛ ارزش آدمی به قدر همت اوست».(26) همت عالی آن قدر مسئله مهمی است که اهل بیت (ع) نیز از خداوند متعال مسئلت داشتند. امام سجاد (ع) در دعایشان این گونه از خداوند درخواست مینماید: « بار خدایا، از گواهی و شهادت عادلانهترین آن را از تو مسئلت دارم و از عبادت با نشاطترین آن را، و از همت عالیترین آن را».(27) متأسفانه برخی از جوانان شرافت و افتخار را در تحصیلات کذایی و به روز بودن و افکار غربی و مادیات میدانند، لکن امام باقر (ع) میفرماید: « هیچ شرافتی چون بلند همتی نیست ».(28)
نتایج بلند همتی:
بلند همتی و داشتن عزم راسخ، جوان را به رشد و تکاپو دعوت میکند و اجازه نمیدهد زندگی انسان یکنواخت و راکد بماند. بلند همتی، بزرگی و وقار، غیرت و حیا و شجاعت و عزت نفس به همراه دارد. جوان اگر بداند همه مکارم عالی در بلند همتی و عزم راسخ است، هیچگاه خود را دنبال رو مکاتب و افکار بیگانه قرار نمیدهد و حاضر نیست فکر و وقت با ارزش خود را صرف هر نوع اندیشه و آیینی کند. جوان مسلمان باید اسوه ای شود تا دیگر جوانان از ادیان و مذاهب دیگر او را الگوی خود قرار دهند؛ و الگو و اسوه شدن جز با بلند همتی به دست نمیآید. امیرالمؤمنین علی (ع) در روایات متعددی آثار بلند همتی را بیان میفرمایند، که به چند مورد آنها اشاره میکنیم: « اَلْحِلمُ وَ الْأَناة تُوأَمانِ یَنْتَجِهُما عُلُوِّ الْهِمَّه؛ بردباری و وقار دو همزادند که از بلند همتی زائیده میشوند ».(29) اَلْکَرَمُ سَحَةٌ عُلُوِّ الْهِمَّه؛ کرم داشتن زائیده بلند همتی است ».(30) « اَلْفِعْلُ الْجَمِیلُ یُنْبِیءُ عَنْ عُلُوِّ الْهِمَّه؛ کردار زیبا گویای بلند همتی است ».(31) « شُجاعَهٌ الرَجُلُ علی قَدْرِ هِمَّتِه ؛ شجاعت مرد به اندازه همت اوست ». (32) بنابراین، جوان با بلند همتی که در طبیعت وجود خود نهادینه شده، ارزش خود را پیدا میکند؛ برعکس اگر جوانی سست همت باشد، علاوه بر اینکه فضیلتش را از بین میبرد، انسان را پست میکند و از پی رفتن به مقامات عالی و اهداف بلند مانع میشود. امام صادق(ع) در روایتی شیوا میفرمایند: « سه چیز انسان را از رفتن در پی مقامات عالی و اهداف بلند باز میدارد: ا. کوتاهی همت 2. چاره اندیش نبودن 3. سستی اندیشه ».(33) کوتاهی همت نتایجی در شخصیت و سیره زندگی جوان میگذارد؛ امام علی(ع) فرمودند:
« مَنْ صَغُرَتْ هِمَّتُهُ بَطَلَتْ فَضِیلَتُهُ؛ هر که همتش کوچک باشد، فضیلتش از بین برود ».(34) بیماری دیگری که از کوته همتی و سستی اراده حاصل میشود، حسادت نسبت به دوستان است. جوانی که همت و اراده او متوقف شود و به امور پست بپردازد، به کمها و به زشتیها قانع و راضی میشود. امام علی(ع) فرمودند:« لاهمّةَ لِمَهینٍ؛ انسان پست، همت و اراده ندارد ».(35) و نیز فرمودند:« مِن صِغَرِ الهمّةِ حَسدُ الصّدیقِ علی النِّعمة؛ حسادت بر نعمت دوست، از دون همتی است».(36) گاه همت و اراده بلند، مسیر زندگی جوان را تغییر میدهد. اگر همت، بلند باشد و در مسیر عقل و فطرت قیام کرده باشد، ماندگار است و صاحبش را نیز ماندگار خواهد کرد.
روحیه سالم و امیدوار:
ویژگی ممتاز دوران جوانی، داشتن « روحیه سالم و امیدوار » میباشد. استاد شهید مطهری(ره) میفرماید: اگر درختی از لحاظ ریشه و تنه سالم بوده باشد و آن گاه به واسطه بعضی پیشامدها و در اثر برخی علل و عوامل خارجی، میوهاش از بین برود و یا برگش بریزد و یا شاخهاش قطع شود و ... در عین این که موجب تأسف است، باعث نگرانی نیست؛ چرا؟ زیرا خود درخت اگر سالم باشد، بار دیگر برگ و شکوفه خواهد داد، از نو جوانه میزند و سایه خواهد انداخت. جوان نیز اگر روحیه قوی و سالمی داشته باشد، با شکستها و ضربه های روحی و روانی روحیه خود را نمیبازد، از خود نا امید نمیشود، رابطهاش را قطع نمیکند. این خصلت خوب که در درون جوان هست او را با ناامیدیها و شکستها رو به رو کرده تا او را بسازد، رشد دهد و کامل کند. وجود جوان نیز مانند یک درخت بارده و ثمر بخش است. اگر سالم و بی عیب باشد، خرم و با نشاط است، میوهها و شکوفهها میدهد بر سرها سایه میافکند، رهگذران در سایهاش از رنج آفتاب میآسایند و مانند همان درخت انواع حوادث و پیشامدها ممکن است داشته باشد. جوان گاه در اوایل جوانی سالها برای هدفش همت میکند، زحمت میکشد و رنج میبرد و دسترنجی تهیه مینماید، بعد در اثر حادثه ای آن از بین میرود، سرمای فقر او را بی برگ و نوا میسازد، در عین این که این حوادث موجب تأسف است برای یک روحیه سالم و بانشاط و امیدوار جای نگرانی نیست؛ روحیه سالم و با نشاط و امیدوار مثل بدن سالم و جوان میماند، هر نقص و ناملایمتی را جبران میکند، مصیبت جایی است که خدای ناخواسته جوان در ناحیه روح و قلب و احساسات پژمرده و افسرده باشد، به جهان بدبین باشد، خودش را تک و تنها و بی غمخوار ببیند، دیگر این جوان نه برای خودش و نه برای جامعه مفید خواهد بود، آنچه نان که زندگی او با مرگ چندان تفاوتی نخواهد داشت.(37) در قرآن کریم این تعبیر زیاد آمده که خسران و بدبختی آنجاست که آدمی در ناحیه معنی و روح ببازد، باختن اثرات و ثمرات زندگی، چندان اهمیت ندارد. زندگی اگر باشد، همیشه اثرات و ثمرات دارد، ولی خدای ناخواسته اگر جوان مثلاً امید و رجاء خود را ببازد و از دست بدهد، اهمیت فوق العاده ای دارد. بالاتر از آن هنگامی است که ایمان و معرفت خود را ببازد، زیرا ایمان است که منبع سلامت روح و امید است. جوان با ایمان هیچ گاه خودش را تنها و بی یار و غمخوار نمیبیند؛ همیشه در نماز میگوید: « خدایا تو را میپرستیم و از تو مدد میخواهیم ».(38) انسان مؤمن سخنش این است: « خدایا ما به تو توکل کردیم و به سوی تو بازگشت داریم ».(39) روحیه والای جوان بالاتر است از اینکه خود را به چیزهای پست و ناچیز بفروشد؛ استعدادهای عظیم جوان نشان از قیمت و ارزش او دارد، رشد او زیاد خواهد بود اگر این قیمت را به ارزانی نخواهد بفروشد. دنیا و آن چه در دنیاست ارزش ما را ندارد، ولی غافل از این که ما را به بیش از اینها خریدارند و غافل از این که اینها قیمت یک لحظه ما نیستند. نه اینها، بلکه تمام الماسها و طلاها و نقرهها و تمام زمین و حتی تمام بهشت، قیمت یک لحظه ما نیست. جوان در یک لحظه میتواند بیش از زمین و بیش از بهشت به دست بیاورد، میتواند به رضوان و لقاء الهی برسد که «ورِضْوانُ من اللهِ أَکْبَر». (40) اما در یک عمر به پشیزی قانع شدهایم و خوشحال هم هستیم. درست مثل این که طبیبی که در هر ساعت میتواند ده هزار تومان به دست بیاورد، یک سالش را به صد کیلو ذرت بفروشد؛ زهی تجارت پوچ.« والعصر»؛ به تمام این دورهها سوگند؛ « إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْر»، که انسان با این همه سرمایه، در خسارت مدفون است. چرا؟ چون سرمایههایش رشدی نکرده یا چون روحیه سالم خود را نگاه نداشته و در طلب بزرگیها نرفته و سودی نبرده است. درست است این انسان به ثروت و قدرت و پست رسیده و زیاد شده است، اما خود انسان کم شده و اسیر گشته و اسارتش علامت حقارت اوست. عامل این خسارتها، عصرها و دورهها و محیطها نیست؛ بلکه عامل اصلی خود انسان است. عصرها مقدس اند، به دلیل سوگندی که خدا یاد میکند؛ این سوگند به ما یاد میدهد که عصرها مقصر نیستند و این انسان است که خسارت را میپذیرد. این انسان است که سرمایهاش را به جریان نمیاندازد و از فکر و عقلش استفاده نمیکند.(41)
جوان مؤمن:
جوان مؤمن فرضاً در اثر پیشامدهای روزگار لطماتی ببیند، چندان نگرانی ندارد. در مورد این افراد باید گفت، روحیه این جوانان باید سالم باشد وگرنه حوادث، ارمغان روزگارست. دین و ایمان در عین این که در مسائل زیادی به امید انسان قوت میبخشد، از طرفی نیز جلو یک سلسله آرزوها را میگیرد. آرزو در ذات خود منطق و قاعده ندارد؛ یعنی تابع منطق و قاعده عمل نیست. آرزوهای بی نظم و قاعده همان است که در زبان دین" آمال شیطانی" نامیده شده، همان است که جوان را میفریبد. قرآن کریم در این رابطه میفرماید: « شیطان وعدهها میدهد و آرزوهایی را در مردم میانگیزد، اما آن آرزوها، امیدهای واقعی نیست، فقط غرور است و فریب».(42) این وعده های دروغ با قلب سلیم جوان منافات دارد. این طور نیست که آرزوها بتوانند جوان را به سعادت برسانند. اساس کار جوان قلب پاک است؛ اگر این دو باشند، با استمرار حرکت به هدف خواهد رسید. به هرصورت باید روحیه حفظ و تقویت گردد؛ چون روحیه حکم محرّک را دارد. ایمان و عمل صالح، مؤثرترین عامل برای تقویت روحیه جوان است؛ امید و رجاء که شهید مطهری (ره) فرمودند، ارزشمندترین عامل است برای ایجاد روحیه ای سالم در جوان.
حسن سلامتی و صحت جسم
ویژگی ممتاز دوره جوانی « حسن سلامتی و صحت جسم» میباشد. انسان تا زمانی که در سلامتی و عافیت هست، کار و تلاشش ترک نخواهد شد. کسی که از بدنی سالم برخوردار است، خداوند بهترین نعمت را به او عنایت کرده است. و بهترین دوره سلامتی نیز در نوجوانی و جوانی است. جوان با تنی سالم و جسمی آماده، آمادگی و توانایی انجام هر کاری، اعم از کارهای فردی و اجتماعی، مذهبی و غیر آن را دارد. طبق روایات اسلامی، سلامتی و عافیت نعمتی است که هرگاه از دست برود، قدرش معلوم میگردد. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: « شَیئانِ لایَعرِفُ فَضْلَهُما اِلاّ مَنْ فَقْدِهما، اَلشَّبابُ وَ الْعافِیه؛ دو نعمت است که قدر آن نداند مگر کسی که از دستش دهد؛ جوانی و تندرستی». (43)ایام شادابی جسم و سلامت بدن در دوران جوانی در اوج خودش قرار دارد که اگر قدر دانسته نشود در ایام پیری و ناتوانی ندامت و پشیمانی به بار خواهد آورد. امام صادق (ع) روایت فرموده که در وصیت پیامبر(ص) به علی(ع) بیان شده است:« بادِرُ بِأَربَعِ قَبلِ أَربَع؛ شَبابِکَ قَبلَ هَرَمِکَ وَ صِحَّتُکَ قَبلَ سِقمُک وَ غَناکَ قَبلَ فَقرُکَ َو حَیاتُکَ قَبلَ مَوتِکَ ؛ پیش از چهار چیز به چهار چیز مبادرت کن: ا. جوانی را قبل از پیری 2. سلامتی را قبل از بیماری 3. ثروتمندی را قبل از فقر 4. زندگی را قبل از مردنت. (44)در این روایت شریف، پیامبر(ص) ارزش نعمت سلامتی را قبل از بیماری متذکر میشوند. سلامتی و عافیت مسئله مهمی است که تا انسان آن را از دست میدهد، تازه میفهمد چه نعمت بزرگی را از کف داده است؛ و آن موقع است که حاضر است حتی همه مال و ثروتش را بدهد، ولی سلامتیاش را به دست آورد. جواب این نعمت بزرگ، شکر و سپاسگزاری خداوند متعال است. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: « نخستین چیزی که بر شما در قبال خدای سبحان واجب است، سپاسگزاری از نعمتهای او و فراهم آوردن موجبات خشنودی اوست ».(45) شکر سلامتی جوان هم واجب است و قرآن اشاره دارد:"بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرین".(46) امام صادق (ع) در اهمیت شکر میفرمایند: « اگر نزد خداوند عبادتی برتر از شکرگزاری در همه حال وجود داشت که بندگان مخلصش با آن عبادتش کنند، هر آینه آن کلمه را درباره همه خلقش بکار میبرد، اما چون عبادتی بهتر از آن نبود از میان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ویژه گردانید و فرمود: " وَ قَلِیلُ مِنْ عِبادِیَ الْشُکور" ».(47) حال که خداوند متعال این نعمت ذی قیمت را به جوان عطا کرده است، او باید بدن سالمش را برای رسیدن روح به اوج کمال و سعادت بکار بگیرد. امام کاظم (ع) فرمودند: « إِنََّ أَبْدانَکُم لَیسَ لَها ثَمَنُ اِلاّ الْجَنَّهَ فَلا تَبِعُوها به غیرها ؛ به راستی بهای جسم شما غیر از بهشت نیست، پس به غیر از بهشت آن را نفروشید ».(48) امام سجاد (ع) در دعای خود به هنگام بیماری و اندوه و بلا میفرمایند: « بارخدایا، تو را سپاس بر نعمت تندرستی بدن که همواره از آن برخوردار بودهام و سپاس تو را بر آن بیماری که در جسمم پدید آوردی؛ ای خدای من، نمیدانم که کدامیک از این دو حال برای شکر به درگاهت سزاوارتر است ... بارپروردگارا، از لذت عافیت کامیابم فرما و گوارایی تندرستی را به من بچشان و لطفی کن از بستر مرض به سوی عفو تو راه خلاص یابم ». (49)
جمال و زیبایی:
ویژگی ممتاز دوران جوانی « جمال و زیبایی» میباشد.دوره جوانی دوران شکوفایی جمال است. طراوت، شادابی و جمال ظاهری یکی از مزایای دلپسند و از سرمایه های ارزشمند نسل جوان است. با فرا رسیدن دوران جوانی، نه تنها بدن نیرومند میشود، بلکه فرّ و شکوه جوانی نیز به صاحبش زیبایی میبخشد و او را در نظر مردم عزیز و محبوب میکند.(50) در ایام بلوغ به طور طبیعی دو صفت مطبوع و جذاب در جوانان نورس بروز میکند: یکی شکفته شدن غریزه جنسی و دیگری طراوت و زیبایی ایام شباب. جمال و زیبایی دوران بلوغ مخصوص نوع بشر نیست، بلکه خداوند در نظام آفرینش، بسیاری از حیوانات را نیز از این ویژگی برخوردار فرموده است و غریزه شهوتشان را با زیبایی اندام همراه کرده است.
اهتمام اسلام به مسأله زیبایی:
اسلام نیز در ضمن پرورش کلیه تمایلات فطری بشر، عاطفه جمال دوستی را نیز مورد حمایت قرار داده و استفاده از زیباییهای طبیعی و مصنوعی را توصیه نموده است.
الف: زیبایی طبیعی: اسلام از زیبایی آسمان و ستارگان و از جمال طبیعی بشر سخن گفته و در آیات و روایات بسیاری به موضوع جمال اشاره کرده است. قرآن کریم میفرماید:« أَفَلَمْ یَنظُرُواْ إِلیَ السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَ زَیَّنَّاهَا؛ آیا نمیبینید که آفریدگار جهان چگونه کاخ بلند پایه کیهان را بالای سر مردم بنا کرده و آن را با ستارگان درخشنده زینت داده است».(51)
زیبایی رخسار یکی از عوامل محبوبیت اجتماعی و رمز نفوذ در دیگران است. جوان باید قدر این جمال و زیبائیش را بداند و شکر این نعمت را به جای آورد. امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: « روی زیبای مردم با ایمان، عنایت نیکوی خداوند است به آنان ».(52)
ب: زیبایی مصنوعی( تزیین و خودآرایی): زیبایی مصنوعی و خود آرایی نیز مانند جمال طبیعی مورد عنایت مخصوص قرآن و روایات است. پوشیدن جامه زیبا، مسواک زدن، شانه زدن، معطر بودن و خلاصه خود را آراستن در حال عبادت و در مواقع معاشرت با مردم، از مستحبات مؤکد است. قرآن کریم میفرماید: « یَابَنیِ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکمُْ عِندَ کلُِّ مَسْجِد ».(53)
ج: زیبایی معنوی: زیبایی جامع و کامل این است که سیمای ظاهر و باطن، هر دو زیبا باشد؛ و پرداختن به زیبایی جسم و ظاهر به تنهایی و رها کردن باطن، از حربه های نفس و شیطان است که زیبایی ظاهری را نسبت به زیبایی باطن و درون زینت میدهد.(54) جمال طبیعی و تجمل مصنوعی ظاهر مردم را زیبا میکند و علم به آدمی زیبایی باطنی و معنوی میبخشد. امام حسن عسگری(ع) میفرمایند: « زیبایی صورت جمال ظاهری انسان، و زیبایی عقل و فکر جمال باطنی اوست».(55) در رابطه با این که جمال طبیعی و مصنوعی محترم است، شکی نیست و روایات بسیاری در این باب وجود دارد؛ از جمله پیامبر (ص) فرمودند:« خیر و خوبی را نزد خوشرویان بجوئید؛ زیرا کرده های آنها به زیبایی زیبنده تر است». (56) و نیز امام علی (ع) فرمودند: « زیبایی رخسار مؤمن از حسن عنایت خداوند است ». (57) و این مطلب که خداوند جوان زیبارو را دوست دارد، امتیاز بسیار بالایی است که نسل جوان ما از آن برخوردار است؛ این زیبایی هرچه بیشتر باشد، مراعات و حفاظت از آن بیشتر خواهد بود. پیامبر (ص) فرمودند: « خداوند متعال زیباست و زیبایی را دوست دارد، و دوست دارد اثر نعمت خود را در بندهاش ببیند. او فقر و فقرنمایی را دشمن دارد ».(58) اما مسئله مهم و اصلی در جمال جوانان، جمال و زیبایی درونی و زیبایی در کردار و رفتار آنهاست. چه بسا که جوانی از زیبایی ظاهری برخوردار نباشد، لکن رفتار و کردار و نحوه برخوردش با مردم و نوع سخن گفتن و طرز معاشرتش با دیگران سبب قرار گرفتن مهر او در قلوب دیگران گردد. روایات متعددی از ائمه اطهار (ع) وجود دارد در باب این که زیبایی در رفتار و منش انسان است، نه در ظاهر او. رسول اکرم (ص) میفرمایند: « لا جَمالَ أَحْسَنُ مِنَ الْعَقل؛ هیچ جمالی زیباتر از خرد نیست ». (59) و در روایتی دیگر میفرمایند: « اَلْجَمالُ فِی الْلِّسانِ؛ زیبایی در زبان است ».(60)
خلاصه مطالب
در فرجام باید اذعان نمود که روحیات جوان، کمالات و استعدادهای او فوق العاده زیاد است؛ توجهات و اهمیتی که قرآن و ائمه معصومین (ع) و انبیاء و بزرگان دین به نسل جوان داشتهاند، بسیار زیاد میباشد. اگر جوان امروز کمالات الهی درونیاش را بشناسد و به ارزش و مقام و جایگاه خود واقف گردد و شکرگزار نعمتهای خداوند باشد، هیچ گاه خود را به امور پست و حقیر مشغول نخواهد ساخت. جوان توانایی و شایستگی رهبری و الگو شدن را داراست؛ او میتواند مسیری را هدایت و قومی را هادی باشد.به اندازه وسع و توانایی و حوصله خواننده، ویژگیها و خصوصیات منحصر به فرد دوران جوانی را بیان نمودیم. ویژگیهای جوان بیش از اینهاست که بقیه موارد را فهرست وار بیان میکنیم. امید است که این ویژگیها را بهتر بشناسیم و در تربیت و آگاهی و هدایت جوانان وظیفه و تکلیفمان را انجام داده باشیم. از جمله ویژگیهای دیگر جوان، نشاط و شور و شوق و تحرک و فعالیت زیاد او میباشد. ثبات قدم و استقامت در جوانان، ویژگی عالی آنهاست. مسئولیت پذیری، معطوف پذیر بودن در برابر حق و حقیقت، روشن فکر بودن عادلانه، نیروی مذهبی و معنوی، کانون عواطف و احساسات و هوش و صداقت کافی، همگی از جمله خصائص جوان میباشد.یکی از وظایف جوانان به فکر بودن و آینده نگری است. سرعت در عمل و کوتاهی نکردن و به فردا موکول نکردن و با زحمت پیگیر امور بودن از دیگر وظایف جوانان است؛ همان گونه که قرآن تصویر اینگونه افراد را بیان میکند که در جهنم فریاد میکشند: پروردگارا ما را بیرون آور تا عملی صالح غیر از آنچه میکردیم به جا آوریم، به آنها گفته میشود: آیا شما را آن قدر عمر ندادیم که هر که پند پذیر بود متذکر میشد و برای ستمگران هرگز یاوری نیست.(61) جوانان در قبال نعمت جوانی شان که خداوند روز قیامت از نعمتهایش سؤال میپرسد:"ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ".(62) باید جوابگو باشند و به فرموده امیر المومنین(ع):" ارزش چهار چیز را جز چهار گروه نمیدانند؛ ارزش جوانی را جز پیران، ارزش آرامش را جز گرفتاران، ارزش سلامت را جز بیماران، و ارزش زندگی را جز مردگان نمیشناسند."(63)
نتیجه گیری
شناخت ویژگیهای دوران جوانی و به کارگیری آنها و جامه عمل پوشاندن به ارزشهای درونی در وجود هر جوانی موجب میگردد تا هر لحظه به هدف و مقصد اصلی خود نزدیکتر شود و این جز تلاش بی وقفه و سعی و کوشش چیزی نمیخواهد. ارزش قایل شدن به فرصتهای پر از شور و نشاط و قدرت و توان جوانی یعنی تشکر و قدر دانی از نعمت جوانی که به هر انسانی امانت داده شده است. نکند عمر جوان به گونه ای طی شود که ناگزیر در ایام پیری وضعف اینگونه به خود خطاب کند:
حاصل عمرم همه در این صرف شد
تا چه خورم سیف و چه پوشم شتاء
پینوشتها:
1.شرح نهج البلاغه،خطبه 150.ص30
2.منتخب میزان الحکمه، باب الفرصه ص 830.
3.همان،ص831
4.روم، آیه 54.
5.نهج البلاغه، حکمت 250 ،ص 681.
6.تفسیر نمونه، ج 16، ص 479، ذیل آیه 54 روم.
7.بحار الأنوار، ج 1، ص 222، ح 6.
8.المحاسن، برقی، ج 1، ص 357، ح 76.
9.امالی، شیخ طوسی، 303/604 .
10.نهج البلاغه، نامه 31، ص 521.
11. فقه الرضا، ص 337.
12.ر.ک: اعلام الدین، دیلمی، ص 92
13.شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 261، حکمت 53.
14.کافی، ج 2، ص 603، ح 4.
15.کنزالعمال، ج 15، ص939، ح43614.
16.بحارالأنوار، ج 70، ص 253؛ کافی، ج 2، ص 83، ح3.
17.کافی، ج2، ص 55، ح 4.
18.بحارالأنوار، ج 78، ص 138.
19. کنزل العمال، 43057.، ص221
20.عدّة الداعی، ص 106.
21.شرح غررالحکم آمدی، ج 2، ص 144.
22.کنزل العمال، 43059.ص 54
23.بحارالأنوار، ج 70، ص 21، ح 23.
24.ر.ک: جوانی را غنیمت بدان، از ص 40 الی 48
25.کنزل العمال، 43021.ص70
26. نهج البلاغه، حکمت 47، ص 635.
27.صحیفه سجادیه، جامعه 439، دعا 39، ص 171.
28.بحارالأنوار، ج 78، ص 165، ح 1.
29.نهج البلاغه، حکمت 460.، ص739
30.غرر الحکم،ح1388
31.همان،ح1674
32.همان،5763
33« ثلاث یحجزن المرء عن طلب المعالی؛ قصر الهمّة، قلِة الحیله ضعف الرأی »؛ تحف العقول، حرّانی، ص318.
34.غرر الحکم، 8019.ص147
35. بحارالأنوار، مجلسی، محمدباقر، ج 78، ص 10، ح 67.
36.غررالحکم، 9256.ص 312
37.حکمتها و اندرزها، ص 175.
38.« إِیاکَ نَعْبُدُ وَ إِیاکَ نَسْتَعِین»؛ حمد، آیه 5.
39« ربّنا علیک توکلنا و الیک أنبنا و إلیک المصیر»؛ ممتحنه، آیه 4.
40.توبه، آیه 72.
41.کتاب رشد، صفایی، علی، (عین.صاد)، ص 40 الی 44.
42.نساء، آیه120
43.غرر الحکم، ح5765.ص 134
44.جهاد با نفس، حرعاملی، باب استحباب غنیمت شمردن فرصت، ص 334.
45.غرر الحکم، ح3329.
46.زمر 66
47.مصباح الشریعه/ ص55
48.تحف العقول، ص 410.
49.صحیفه سجادیه، دعای 15.ص123
50.خلاصه کتاب جوان، استاد فلسفی، ص 31.
51. ق، آیه 6.
52..غرر الحکم، ص 379.
53.اعراف، آیه 31.
54.« ... وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُم ...»؛ عنکبوت، آیه 31.
55.بحارالأنوار، مجلسی، محمدتقی، محمدباقر، ج 1، ص32.
56.عیون اخبار الرضا،ح 2/74/ ص344
57.غرر الحکم، ح 4848.
58.کنز العمال ص 67 .
59.نهج السعاده، 1/ ص51.
60.تحف العقول،ص37.
61.فاطر ،آیه37
62.التکاثر،آیه8
63.خصال شیخ صدوق،ج 1 باب،چهارگانه.ص 129
فهرست منابع:
1. قرآن کریم
2. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ناشر: تشیّع، چ 3، 1386.
3. طاهرزاده، اصغر، جوان و انتخاب بزرگ، انتشارات المیزان، چ 9، 1388.
4. میبدی، رشیدالدین، کنز الأنوار تلخیص کشف الأسرار، به کوشش محمدکاظم بصیری، انتشارات الهادی، 1380.
5. مطهری، مرتضی، حکمتها و اندرزها، انتشارات صدرا، چاپ فجر، چ 17، 1383.
6. حر عاملی، محمد بن الحسن، جهاد با نفس، کتاب جهاد وسائل الشیعه، مترجم: علی افراسیابی، انتشارات نهاوندی، چ3، 1382.
7. پوریوسف، عباس، خلاصه تفاسیر المیزان و نمونه، نشر شاهد، چ4، 1383.
8. عبدالأمیر الأنصاری، محمدرضا، جوانی را غنیمت بدان، مترجم: موسی دانش، مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، چ 5، 1383.
9. گفتارهای مرحوم فلسفی،خلاصه کتاب جوان، تلخیص حسین سوزنچی،نشربین الملل،1386
10. صحیفه سجادیه امام سجاد (ع)، ترجمه حسین انصاریان، انتشارات پیام آزادی، چ23، 1387.
11. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ناشر: دارالکتب الإسلامیه، چ4، 1376.
12. کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، انتشارات اسوه، چ7، 1385.
13. ابن شعبه حرّانی، ابو محمد، تحف العقول، شریف رضی ، قم.انتشارات الهدی،چ3، 1383
14. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، مکتبه الإسلامیه، تهران.انتشارات اشراق،چ2، 1382
15. دیلمی، حسن بن محمد، اعلام الدین، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.انتشارات دار العلم، چ2، 1385
16. صدوق، ابن بابویه، خصال، جامعه مدرسین، قم.انتشارات مهر صادق،چ3، 1385
17. صحیفه الإمام الرضا (ع)، موسسه الإمام المهدی، قم. ، چ3 ، 1380
18. متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، الرساله، بیروت. انتشارات نور الهدی، چ4، 1382
19. ابن ابی جمهور، محمدبن علی بن ابراهیم، عوالی اللئالی، انتشارات سیدالشهداء قم،چ2، 1386
20. محدث عبدالواحد آمدی، غررالحکم و درر الکلم، نشر موسسه امام عصر، چ1، 1381
21. برقی، ابوجعفر احمدبن محمد، المحاسن، دارالکتب الإسلامیه، قم.چ3، 1386
22. طوسی، ابوجعفر محمد بن الحسن، الأمالی، دارالثقافه، قم.انتشارات آرام دل،چ3، 1388
23.فقه الرضا،کنگره جهانی امام رضا، موسسه آل البیت قم. انتشارات پیام آزادی،چ2، 1386
24.مصباح الشریعه امام جعفر صادق،چاپ سنگی.چ2، 1382
25. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان،چاپ عترت، ناشر: انتشارات چاف،چ1 ، 1379
نظرات شما عزیزان: