و این جا همان جایی است که تربیت با عشق و منطق وارد صحنه ی زندگی می شود.حال چرا از کلمات عشق و منطق استفاده می کنیم؟تربیت اثربخش و تأثیرگذار،همواره حول محور عشق می چرخد و برمفهوم واقعی عشق متمرکز است:عشقی که هیچ گاه مدارا نمی کند،آسان نمی گیرد،و بی احترامی را تحمل نمی کند،امّا این عشق،عشقی است آن قدر قدرتمند که به کودکان اجازه می دهد تا اشتباه کنند و به آنان فرصت می دهد تا با پیامدهای اشتباهات شان زندگی کنند.منطق نیز در پیامدها و عواقب همان اشتباهات متمرکز شده و برآن حاکم است.اغلب هراشتباهی،پیامد منطقی خود را دارد.وهنگامی که این پیامدها و عواقب با همدلی(یعنی درک دلسوزانه از ناامیدی،ناکامی و درد کودک)،همراه شود،تحولات فکری عمیقی را در کودک ما پدید می آورد.هیچ گاه برای شروع تربیت با عشق و منطق دیر نیست.
این کتاب در دو بخش نگاشته شده است.دربخش اول،ما مفاهیم تربیتی موردنظر خود را در ساختاری کلّی بیان خواهیم کرد.این مفاهیم تربیتی متمرکز بر ساختار خودباوری،جداسازی مسائل،استفاده از سخنان تفکّربرانگیز،پیشنهاد و ارائه ی گزینه ها و انتخاب ها،و رویارویی فرزندان با پیامدها و عواقب اشتباهات شان می باشد،که همیشه همراه بادلسوزی و همدلی از جانب ما است.تمامی این مفاهیم که در بالا ذکر شد آجرهای ساختمانِ تربیت گذار و اثربخش می باشد.بخش اول این کتاب هم چنین شامل اطلاعات جامع و مفیدی به نام«پیوست های عشق و منطق»است که مانند روحی به کالبد اصول تربیتی عشق و منطق پیوند می خورد.
دربخش دوّم،ما موارد عملی و کاربردی تربیت را که شامل 39نکته ی ارزشمند یا دُرثمین است،ارائه می دهیم.این 39 نکته شامل راه کارهای تربیتی،برای برخورد با مشکلاتی است که اغلب والدین در طی اوّلین دوره ی 12 ساله یا دوره های بیشتری از زندگی فرزندان شان،همه روزه با آن مواجه می شوند.ساختار این نکات ارزشمند براساس نظرات و تفکّرات کلّی است که دربخش نخست کتاب گفته شده است،بنابراین به کارگیری و استفاده از این نکات باید تنها زمانی صورت گیرد که بخش اول به درستی خوانده و فهمیده شده باشد.
تربیت با عشق و منطق نظام و اصولی جامع و عاری از اشتباه نیست که درهر زمان کارایی داشته باشد.درحقیقت این اصول تربیتی به هیچ وجه نظامی جامع و فراگیر نیست.دراین نظام رویکرد ما بیشتر به یک نگرش است،به ویژه زمانی که در چارچوب رابطه ای سالم و دوست داشتنی با فرزندان مان تحقق می یابد،و به آنها اجازه رشد و بالندگی،در پرتو این عشق و منطق را می دهد.همان گونه که آنها در طی سال ها و با گذشت زمان،رشد فیزیکی می کنند،این اصول به آنان یاد می دهد تا فکر کنند،تصمیم بگیرند و با تصمیمات خود زندگی کنند.به طور خلاصه باید بگوییم،این روش تربیتی به آنها مسئولیت را می آموزد، در واقع تمامی هدف تربیتی ما،همانا آموزش مسئولیت است و بس،چون همه چیز در گرو مسئولیت است.حال اگر ما بتوانیم به فرزندان خود مسئولیت پذیری را آموزش دهیم،سهم بزرگی از دین خود را به عنوان پدرو مادر ادا کرده ایم.
چه هدیه ای ارزشمند تر ازاین که والدین بتوانند به فرزندان خود فرصتی برای زندگی سرشار ازشادمانی، ثمربخشی ،و مسئولیت پذیری را اهدا نمایند؟ما معتقدیم اصول تربیت با عشق و منطق برای دستیابی به چنین هدف بزرگی نتیجه بخش و سودمند خواهد بود.
نظرات شما عزیزان: