اَللّهمّ قرّبنی فيه إلی مَرضاتِک
وَ جنّبنی فيه مِن سَخَطِک و نَقماتِک
وَ وفّقنی فيه لِقرائة آياتِک
برحمتِک يا أرحم الرّاحِمين!
ای خدا !
من تو را معشوقی دانم که به سودای شورانگيز عشقت دل باختهام
و خود به شيفتهای مانَم که سوی کاروان پرشور عاشقانت تاختهام
من از رسم عاشقانِ دلسوخته آموختهام که خرسندیات پيشه کنم
و چشم به اين دوختهام که از خَشمت انديشه کنم
اگر آن را بسازی
من عشقی زيباتر بازم
و اگر تو خود بخواهی
من از دامنهی ترس و هراسم میکاهم
ايزدا !
پس در دومين روز از اين ماه، مرا به اين دو خواسته رَه بنما :
از خشنودیات افسرِ بهرهای مرا بر سر نِه
و از شعلههای خشم و انتقام خويش رهايیام ده
خدايا !
رمضان است و بهار قرآن
با روزان و شبانی همه نورباران
به هر برزن و کويی که روانه شويم
از نغمهی دلانگيز آيهآيهی کتابت ديوانه شويم
رمضان است و همه جا عشق باريده
و زمزمهی آيات تو تا نهانخانهی همهی شيفتگان تو کشيده
بهار آفرينا !
مرا نيز بر سفرهی رنگرنگ عشقت مهمان کن
و به کامی که خود در کامم میکنی قرآنخوان کن
از هر که به لطف و مهربانی شهره است، تو مهربانترينی
پس اميد آن دارم که غبارِ غم از چهرهی اندوهآلودِ من نيز برچينی.
وَ جنّبنی فيه مِن سَخَطِک و نَقماتِک
وَ وفّقنی فيه لِقرائة آياتِک
برحمتِک يا أرحم الرّاحِمين!
ای خدا !
من تو را معشوقی دانم که به سودای شورانگيز عشقت دل باختهام
و خود به شيفتهای مانَم که سوی کاروان پرشور عاشقانت تاختهام
من از رسم عاشقانِ دلسوخته آموختهام که خرسندیات پيشه کنم
و چشم به اين دوختهام که از خَشمت انديشه کنم
اگر آن را بسازی
من عشقی زيباتر بازم
و اگر تو خود بخواهی
من از دامنهی ترس و هراسم میکاهم
ايزدا !
پس در دومين روز از اين ماه، مرا به اين دو خواسته رَه بنما :
از خشنودیات افسرِ بهرهای مرا بر سر نِه
و از شعلههای خشم و انتقام خويش رهايیام ده
خدايا !
رمضان است و بهار قرآن
با روزان و شبانی همه نورباران
به هر برزن و کويی که روانه شويم
از نغمهی دلانگيز آيهآيهی کتابت ديوانه شويم
رمضان است و همه جا عشق باريده
و زمزمهی آيات تو تا نهانخانهی همهی شيفتگان تو کشيده
بهار آفرينا !
مرا نيز بر سفرهی رنگرنگ عشقت مهمان کن
و به کامی که خود در کامم میکنی قرآنخوان کن
از هر که به لطف و مهربانی شهره است، تو مهربانترينی
پس اميد آن دارم که غبارِ غم از چهرهی اندوهآلودِ من نيز برچينی.
نظرات شما عزیزان: