نازنينا! نفَسى اسبِ تجلّى زين كن
كه زمين، گوش به زنگ ست و زمان، چشم به راه
آفتابا! دمى از ابر برون آ، كه بُوَد
بى تو منظومه امكان، نگران، چشم به راه
همچون من هرگز نباشـد بردرت پیمان شکن
لیـک با الطاف غــیر از تو، شـها !بیگانه ام
انتـــظارت بیش از حـد شد، تحمل تا به کی؟
آفتـــابـا! بـهر دیـدار رخـت پروانــه ام
مرا شوق لقایت دربدر کرد
نصیب من همه خون جگر کرد
اگر بردم ضرر از کردۀ خویش
تولّای تو جبران ضرر کرد
یا مهدی ادرکنی
دلبرم السلام یا مهدی
ای به جان التیام یا مهدی
ما و عمری به زیر سایه تو
سایه ات مستدام یا مهدی
این جاده های شب زده را غرق نور کن
ناگهان از پشت یک دریا تلاطم میرسی
بی خبر، یکباره، دور از چشم مردم میرسی
تو وفور نعمت عشقی و ایمان عاقبت
از میان خوشه زار سبز گندم میرسی
يک عمر چه ديدي؟! چه نديدي؟! چه کشيدي؟!
از اين همه بي عرضه ی بي همّتِ بي عار
گِل باد دهانم، چه بگويم که بگويند:
دست از سر اين مردم بي حوصله بردار
روشن ترین ستاره ی این آسمان تار
بر دخمه های تیره دل روشنی ببار
من زنده ام به یمن نفس های گرم تو
ای پیک سبز پوش و مسیحا دم بها ر
روزها گردی اگر بر روی دل ها می نشست
شب که می شد سنت خانه تکانی داشتیم
مثل شیر مادران ما حلال و پاک بود
در میان سفره ها گر لقمه نانی داشتیم
ما بدون او غريب و او ميان ماست تنها
آن امام قرن ها مثل علي ، تنها نيامد
عمر ما با ناله ی يابن الحسن طي شد دريغا
منجي ما، صاحب ما، رهنماي ما نيامد
چه روزها که گرفتار روز هفتم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــه روز تـفــرّج بــرای مـــردم شـد!
نظرات شما عزیزان: