احترام اسلام به اهل كتاب
قرآن كريم در ميان غير مسلمانان، هيچگونه شرافتي براي مشركان قايل نشده است.2 اما با دقت در آيات قرآن و سيره معصومان عليهمالسلام ، درمييابيم كه اهل كتاب داراي احترام بودهاند و اين احترام به خاطر انسانيت بوده است.3
قرآن كريم به دليل اهميت دادن به زندگي مسالمتآميز، كه براي رسيدن مسلمانان به اهداف عالي داشتن چنين محيطي الزامي است، جزئيات روابط ميان مسلمانان و غيرمسلمانان را مورد بحث و بررسي قرار داده و از اينكه درباره روابط اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي و قضايي، در آيات و روايات، احكام و دستورهايي صادر شده، به اهميت اين موضوع در دين مبين اسلام پي ميبريم.
از ميان انواع روابط، رابطه اجتماعي ميتواند مهم ترين نقش را در تأمين منافع مادي و معنوي يك جامعه داشته باشد كه به تناسب تأثيرهاي گوناگون، ممكن است نقش آن مثبت و يا منفي باشد. به چند نوع تقسيم در اين رابطه اشاره ميشود:
1. برقراري روابط و همزيستي مسالمتآميز، تأمينكننده مصالح مادي و معنوي باشد؛ و اين در صورتي است كه بين آحاد جامعه وحدت ديني برقرار باشد4 كه در روابط با اهل كتاب، چنين وحدتي برقرار نيست.
2. دو جامعه يا دو گروه در يك جامعه كه در ارتباط آنان، مصالح مادي و معنوي يكي از دو طرف تهديد شود (روابط بين كشورهاي استعمارگر و استعمارشده)؛ با اين رابطه، كه داراي ارزش منفي است، بايد مبارزه كرد.5
3. ايجاد رابطه با جامعهاي كه نه مصلحت معنوي داشته باشد و نه زيان معنوي، بلكه تنها نفع مادي همچون تبادل اطلاعات و فناوري داشته باشد؛ مثل دو كشوري كه يكي مسلمان و ديگري غير مسلمان است و كشور غير مسلمان در صدد آسيب رساندن به كشور مسلمان نيست، يا اقلّيتهاي ديني ساكن در جامعه اسلامي كه در صدد اخلال در نظم و امنيت آن نيستند.6
4. برقرار كردن ارتباط با جامعه ديگر از نظر مادي مفيد باشد، اما از نظر معنوي زيانبار باشد؛ چون مصالح معنوي بر مصالح مادي مقدّم است، در اين صورت قطع رابطه ضروري است، گرچه لازمه آن از دست دادن منافع مادي باشد،7 مگر در بعضي موارد استثنايي كه قطع رابطه نيز علاوه بر خسارتهاي مادي، خسارتهاي معنوي براي اسلام و مسلمانان داشته باشد.8
قرآن كريم عواطف اجتماعي را بر محور ايمان، تقوا و بر اساس دين الهي محدود كرده، اجازه تجاوز از اين حدود را نميدهد و با عواطف و دوستيهايي كه از چهارچوب و ملاك تعيينشده تجاوز كند، برخوردي شديد و تند نموده، در آيات بسياري، مسلمانان را از برقراري ارتباط نزديك و همبستگي منع ميكند9 و به همه مسلمانان هشدار ميدهد كه عزّت خود را در همه شئون زندگي، اعم از اقتصادي، فرهنگي، سياسي و مانند آن در دوستي با دشمنان اسلام نجويند، بلكه تكيهگاه خود را ذات پاك خداوندي قرار دهند كه سرچشمه همه عزّتهاست،10 و غير خدا از دشمنان اسلام عزّتي ندارند كه به كسي ببخشند.11
افراد با ايمان نبايد غير مؤمنان (كافران) را به عنوان دوست و ولي و حامي خود انتخاب كنند و هر كس چنين كند، رابطه خود را بكلي از پروردگارش گسسته است.
بايد توجه داشت كه حساسيت اين امر در مسئله ازدواج، به علت تأثيرپذيري بيشتر و ولايت مرد بر زن ـ اگر مرد مسلمان نباشد ـ مضاعف ميشود.
البته اين مسئله با اصل بشردوستي و رحمت براي بشر بودن منافاتي ندارد؛ چرا كه لازمه بشردوستي اين است كه انسان به سرنوشت و صلاح و سعادت واقعي همه انسانها علاقهمند باشد. به همين دليل، هر مسلماني علاقهمند است همه انسانهاي ديگر، مسلمان باشند و هدايت يابند، اما وقتي اين توفيق حاصل نشد، ديگران را كه چنين توفيقي يافتهاند نبايد اجازه داد مرزها در هم بريزند و هر نوع فعل و انفعالي صورت گيرد، بلكه مرزهاي آزادي را بايد بازشناخت و در محدوده آنها عمل كرد و تا آنجا كه ممكن است، بايد اغماض مبناي سياست ارتباطي باشد.
مسلمانان در طول تاريخ، با استفاده از شيوه رفتاري مورد تأكيد اسلام، همچنان اين افتخار را براي اسلام حفظ كردهاند، كه در برخورد با اهل كتاب، نهايت تساهل و تسامح را رعايت نموده، در مواردي عملاً ايشان را به سوي پذيرش دين اسلام جذب كرده، موجبات تحسين عدهاي از ايشان را برانگيختهاند.
براي نمونه، پروفسور توماس آرنولد در مورد تغيير كيش مسيحيان «بني غسان»، كه در كنارههاي فرات زندگي ميكردند و در جنگ قادسيه (سال 14 ه) مسلمان شدند، مينويسد: «فشار و تحميل عامل تعيينگر در تغيير كيش آنها به اسلام نبود، بلكه روابط صميمي بين مسيحيان و عربها علت اساسي بود. محمّد صلياللهعليهوآلهوسلم خودش قبلاً با بسياري از قبايل مسيحي پيمان بست و به آنها قول داد كه جان و مال مسيحيان را حفظ كند و آنها را براي انجام آزادانه اعمال مذهبي خويش آزاد بگذارد و نيز به روحانيان مسيحي اين ضمانت را داد كه از حقوق و اقتدار سابق خويش بهرهمند باشند.»12
يكي از برجستهترين ويژگي ها و امتيازات جامعه اسلامي اين است كه مسلمانان از كمك و نيكي به غير همكيشان خود دريغ نميكنند، تا آنجا كه غير مسلمانان خود به اين امر اعتراف كرده، آن را ميستايند.13
ژوزف فان اس ميگويد: «گرچه مسيحيان يا يهوديان بيرون از حوزه كشور اسلامي دشمن محسوب ميشدند، اما كساني كه در داخل كشور اسلامي زندگي ميكردند، برخوردار از حقوقي تعريف شده بودند و با آنان به تسامح و تساهل رفتار ميشد. آنان ملزم نبودند در محلههاي جداگانه زندگي كنند، حتي با مسلمانان همغذا ميشدند و به ميهمانيهاي آنها دعوت ميشدند. از اين حيث، اسلام نسبت به يهوديت از سعه صدر زيادي برخوردار است.»14
نُرمَن دانيل نيز در مقالهاي با عنوان «وضعيت كنوني روابط مسيحيان و مسلمانان»، در ابتدا از طرز تلقّيهاي انتقادي مسيحيان در قرون گذشته نسبت به مسلمانان و از پيدايش نوعي گرايش به لزوم تساهل و تسامح در روابط با مسلمانان سخن ميگويد كه در بعضي موارد، مستند به تساهل و همزيستي مسالمتآميز مسلمانان با مسيحيان در امپراتوري عثماني است و ميافزايد: «از همه مهمتر، تصميم شوراي واتيكان دوم مبني بر به رسميت شناختن سهيم بودن مسلمانان در برخورداري از دين ابراهيمي و اعتقاد آنان همچون مسيحيان به پرستش خداي يكتاي مهربان و اعتقاد به روز جزا ميباشد» و در نهايت، توصيه ميكند كه «ما مسيحيان بايد نوعي همدلي با مسلمانان را در اعتقاد آنان به تقديس محمّد بن عبدالله صلياللهعليهوآله پذيرا باشيم.»15
اصول حاكم بر روابط اجتماعي ميان مسلمان و كتابي
قرآن كريم در مسئله مربوط به روابط با اهل كتاب، ضوابطي تعيين كرده است و مسلمانان موظّفند آنها را رعايت كنند و اساس روابط خود را بر آن مبنا تنظيم نمايند. آشنايي با ضوابط كلي حاكم بر روابط، كه ميتوان از آيات كريمه به دست آورد، در نتيجهگيري نهايي اين بحث مفيد ميباشد.
1. عدالت
يكي از اصولي كه در قرآن كريم بسيار مورد تأكيد و اهتمام قرارگرفته16 و اهميت آن به حدّي است كه از اصول اعتقادي اماميه شمرده شده، مسئله «عدل» است و اين عقيده در فرد فرد مسلمانان و جوامع اسلامي اثر ميگذارد و وقتي به مرحله اجرا درآيد، ميتواند مسلمانان را به سوي مديريت صحيح در كارها و برافراشتن پرچم عدل و داد، نه تنها در كشورهاي اسلامي، بلكه در كل جهان سوق دهد.
اهميت اين موضوع به حدّي است كه هيچ چيز نميتواند مانع آن گردد؛ دوستيها و دشمنيها، قرابت و خويشاوندي، يا دوري و نزديكي نميتوانند در آن اثر داشته باشند و هرگونه انحراف از آن متابعت از هواي نفس است.17 در آيات قرآن، به صراحت از ستم روا داشتن به دشمن، چه دشمن شخصي باشد و چه ديني، نهي شده است. با اين ديدگاه، حتي به مشرك نميتوان ستم كرد، چه رسد به اقلّيتهاي ديني.18 گستره اجراي عدالت تا جايي است كه حقوق اقلّيتهاي ديني را نيز در بر ميگيرد.19
در روايات نيز ائمّه اطهار عليهمالسلام تأكيد بسياري بر اين مطلب نمودهاند.20 نمونه عيني تحقق عدالت، داستاني است از دوران امارت حضرت علي بن ابيطالب عليهالسلام ، زماني كه توسط ياغيان طرفدار معاويه، از پاي زن يهودي خلخالي به عُنف كشيده شد، حضرت فرمود: «... در اين صورت، چنانچه مسلماني از اندوه و تأسف بميرد، بر او ملامت نيست، بلكه نزد من به مردن سزاوارتر است.»21
آنچه در برنامههاي اجتماعي، سياسي، نظامي و اقتصادي جامعه اسلامي بايد به عنوان زير بنا و اصل اساسي در روابط متقابل بين مسلمانان و اهل كتاب حاكم باشد، عدالت است؛ چرا كه يك جامعه پيشرو، سربلند و قوي، جامعهاي است كه روي پاي خود بايستد و پيوند و ارتباطش با ديگران، پيوندي بر اساس رعايت عدالت و منافع متقابل باشد؛ همانگونه كه قرآن ميفرمايد: «لاتَظلِمون و لاتُظلَمون.»(بقره: 279)22
هرگاه حكومتها از اين اصل اساسي غفلت كرده يا به آن پشت پا زدهاند، باعث تباهي خود و ديگران شدهاند، و هرگاه به اين اصل پايبند بودهاند، از عزّت و سربلندي برخوردار بودهاند.
تاريخ شاهد است كه يهوديان در سرزمينهاي اسلامي زندگي خوبي داشتند. اين در حالي بود كه يهوديان مقيم كشورهاي اروپايي مجبور بودند در اماكن خاصي به نام «گتو»23 با ذلت تمام زندگي كنند.24 تاريخنگاران يهودي و مسيحي رفتار انساني مسلمانان با اقلّيتهاي ديني را به ثبت رساندهاند.25
2. نفي سبيل (حفظ سيادت اسلام)
حفظ سيادت اسلام و جامعه اسلامي از جمله وظايف عمومي است كه نقض آن از حدود اختيارات مسلمانان خارج بوده و بر اساس «قاعده نفي سبيل» حتي تعهدات بين المللي نيز نميتوانند ناقض آن باشند. اين اصل كلي تحت عنوان «أَلإِسْلامُ يَعْلُو وَ لا يُعْلي عَلَيْهِ»،26 به صورت يك قاعده حقوقي27 در فروع و موارد گوناگون حقوق اسلامي استفاده ميشود.
بنابراين، دادن هر نوع امتياز سياسي، اقتصادي، نظامي، قضايي و اجتماعي به غيرمسلمانان، كه به سيادت اسلام و جامعه مسلمانان لطمه وارد آورد، بيارزش و بياعتبار خواهد بود.
قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد:«وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَي اْلْمُؤْمِنينَ سَبِيْلاً.»(نساء: 141)28
از سوي ديگر، به مسلمانان هشدار ميدهد: «يا ايّها اْلَّذِينَ امَنُواْ لا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ مَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الاَياتِ إِنْ كُنتُمْ تَعْقِلُونَ.»(آل عمران: 118)29
وقتي دوست گرفتن افراد غير مسلمان اين چنين نتايج ناگوار به بار آورد و فرصتي به آنان دهد كه در تباه نمودن كارها و افساد امور بكوشند و توطئههاي خصمانه به راه اندازند، نتايج و آثار سيادت و تسلّط آنان بر مسلمانان و تصدّي مقامات دولتي و سياسي و نظامي و اقتصادي از طرف غيرمسلمانان چگونه خواهد بود؟30 توجه به اين نكته نيز ضروري است كه ازدواج زن مسلمان با مرد غير مسلمان، با توجه به تسلّطي كه مرد بر خانواده دارد، به نحوي مسئله سيادت غير مسلمان بر مسلمان را به دنبال خواهد داشت.
3. تعادل در روابط و حفظ احترام متقابل
اصل «اعتماد متقابل» پشتوانه فعاليتهاي هماهنگ اجتماعي و همكاري در سطح وسيع ميباشد. همين معنا در روابط بينالمللي و در سطح جهاني نيز صادق است.
يكي از مصاديق بارز و تعيين كننده به عنوان ضامن اجراي اين اصل، وفاي به عهد و پيمان ميباشد؛ چرا كه وفاداري به عهد و پيمان، تأكيدي بر حفظ اين همبستگي و اعتماد متقابل است و اگر عهد و پيمانها شكسته شوند، ديگر اثري از اين سرمايه بزرگ (اعتماد عمومي) باقي نخواهد ماند، و اين مطلب، هم در داخل جامعه اسلامي در روابط با اقلّيتها، و هم در سطح جهاني در ايجاد روابط با كشورهاي غيراسلامي صادق است.
به همين دليل، در آيات قرآن و احاديث اسلامي، بهطور گسترده بر مسئله وفاي به عهد و ايستادگي در برابر سوگندها تأكيد شده است، و شكستن آن از گناهان كبيره محسوب ميشود.31
ازدواج اقلّيتها با مسلمانان
الف. ازدواج با زن مسلمان
از مسائلي كه قرآن كريم در بحث روابط اجتماعي مسلمانان با اهل كتاب به آن پرداخته، مسئله ازدواج با اهل كتاب است.
ازدواج يكي از سنن آفرينش انسان و از خواستههاي طبيعي و غريزي بشر ميباشد و اسلام اين واقعيت را براي اقلّيتهاي ديني متعهد به عنوان يك حق مشروع مسلّم، غيرقابل نقض تلقّي نموده است. از نظر حقوقي هم ازدواجهايي را كه در ميان مردان و زنان اقلّيتها طبق مقررات متبوع صورت ميگيرند قانوني و رسمي ميشمارد، ولي در عين حال، در قانون ازدواج مسلمانان اين حق و آزادي در چهارچوب افراد همكيش محدود شده و به زنان مسلمان اجازه داده نشده است با مردان غير مسلمان ازدواج نمايند.
اسلام براي آنكه ازدواج يك پيوند معنوي اصيل باشد و محيط زندگي مشترك زناشويي با هماهنگي فكري و روح تعاون و مسالمت و صفاي معنوي همراه گردد، شرط كفو و برابر بودن زن و مرد را در تحقق ازدواج حقيقي، ضروري و غير قابل اجتناب ميشمارد.
اسلام كفو بودن زوجين و برابري آن دو را با مقياسهاي مادي و صوري قابل سنجش نميداند و به همين علت، ثروت، مقام، حسب و نسب، نژاد، موقعيت خانوادگي، شخصيت اجتماعي و نظاير آن هيچكدام تعيينكننده برابري زوجين محسوب نميگردند.
تنها مقياسي كه از نظر اسلام، برابري و كفويت زوجين را مشخص ميسازد، ايمان و عقيده است و روي اين اصل كلي، اسلام، مردي را كفو و برابر و شايسته همسري زن مسلمان ميشمارد كه با وي از نظر ايمان و عقيده، برابر و همسطح باشد ـ كه با توجه به آنچه گفته شد، اين مسئله نمود بيشتري پيدا ميكند.
اين واقعيت را نيز نبايد از نظر دور داشت كه زن همواره در زندگاني زناشويي بر اساس يك سلسله علل رواني و اجتماعي تابع و مقهور اراده مرد ميباشد و اين واقعيت را اگر به عنوان يك قانون طبيعي عمومي نپذيريم، نميتوانيم صدق آن را در بيشتر ازدواجها، در محيطها و شرايط اجتماعي گوناگون انكار نماييم.
روشن است كه اسلام نيز نميتواند چنين واقعيتي را ناديده گرفته، در برابر آثار و نتايج آن بيتفاوت باشد؛ زيرا تجويز ازدواج زنان مسلمان با مردان غيرمسلمان به منزله آن است كه نسبت به ايمان و عقيده زنان مسلمان، در برابر خطر مسلّمي كه آنان را تهديد ميكند، نه تنها ابراز بي تفاوتي گردد، بلكه راه انحراف براي گرايش زنان مسلمان به سوي كفر باز شده، بدينوسيله انبوهي از مسلمانان در معرض ارتداد قرار گيرند.
پرواضح است كه اين واقعيت تلخ با هدفهاي اصيل و ايده اسلامي كاملاً مغاير بوده، هرگز نميتواند مورد تأييد آييني كه مدّعي رسالت جهاني است، قرار گيرد.32
بررسي آيات: قرآن كريم در سوره بقره ميفرمايد: «وَ لاَ تَنْكِحُوا اْلْمُشرِكاتِ حَتَّي يُوءْمِنَّ وَ لاَءَمَةٌ مُّوءْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّنْ مُّشرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لاَ تُنْكِحُواْ اْلْمُشْرِكِينَ حَتَّي يُوءْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُّوءْمِنٌ خَيْرٌ مِّنْ مُّشرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَي اْلنَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُو إِلَي اْلْجَنَّةِ وَ اْلْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ ءَاياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ.» (بقره: 221)33
ازدواج پايه اصلي تكثير نسل و پرورش و تربيت فرزندان و گسترش جامعه است، و محيط تربيتي خانواده در سرنوشت فرزندان، فوقالعاده مؤثر ميباشد؛ از يك سو، آثار قطعي وراثت، و از سوي ديگر، آثار قطعي تربيت در طفوليت (زيرا نوزادان پس از تولد، غالباً در دامان پدر و مادر پرورش مييابند و در سالهايي كه سخت شكلپذيرند، زير نظر آنها هستند.) همچنين شرك، كه خميرمايه انواع انحرافات بوده و در واقع، آتشي سوزان در دنيا و آخرت است، ميتواند دليل روشني بر اين تحريم و حساسيت باشد. بنابراين، قرآن كريم اجازه نميدهد مسلمانان، خود يا فرزندانشان را در اين آتش بيفكنند. از اين گذشته، مشركان، كه افرادي بيگانه از اسلام هستند، اگر از طريق ازدواج به خانههاي مسلمانان راه يابند، جامعه اسلامي گرفتار هرج و مرج و دشمنان داخلي ميشود. البته اين تا زماني است كه آنها بر مشرك بودن پافشاري ميكنند. اما راه به روي آنها باز است؛ ميتوانند ايمان بياورند و در صفوف مسلمانان قرار گيرند و به اصطلاح، كفو آنها در مسئله ازدواج شوند.
طرح دو سؤال:
1. آيا تحريم ازدواج شامل اهل كتاب نيز ميشود؟
واژه «مشرك» در قرآن، غالبا به بتپرستان اطلاق شده، ولي بعضي از مفسّران معتقدند: «مشرك» شامل ساير كفّار مانند يهود و نصارا و مجوس (و به طور كلي، اهل كتاب) نيز ميشود؛ زيرا هر كدام از اين طوايف براي خداوند شريكي قايل شدهاند.34
ولي با عنايت به آنچه گفته شد، اين عقايد گرچه شركآورند، اما با توجه به اينكه در آيات متعددي مشركان در برابر اهل كتاب قرار گرفتهاند و نيز به اين دليل كه يهود و نصارا و مجوس در اصل، متكي به نبوّت راستين و كتاب آسماني هستند، معلوم ميشود كه منظور قرآن از «مشرك»، همان بتپرست است.35
2. آيا اين آيه نسخ شده است؟
بعضي از مفسّران معتقدند: حكم در آيه 221 سوره بقره، نسخ شده و ناسخ آن آيه «وَ اْلْمُحْصَنَاتُ مِنَ اْلَّذِينَ أُوتُوا اْلْكِتابَ»(مائده: 5) ميباشد كه اجازه ازدواج با زنان اهل كتاب را ميدهد.
ولي بايد توجه داشت كه اين آيه فقط به ازدواج با بتپرستان نظر دارد، نه كفّار اهل كتاب؛ مانند يهود و نصارا. البته در مورد ازدواج با كفّار اهل كتاب نيز قرايني در آيه و روايات اهلبيت عليهمالسلام وجود دارند كه نشان ميدهند منظور فقط ازدواج موقّت است.
ظاهر آيه شريفه كه ميفرمايد: «وَ لاَ تَنْكِحُواْ اْلْمُشرِكاتِ حَتَّي يُوءْمِنَّ»، تنها ميخواهد ازدواج با زن و مرد بتپرست را تحريم كند، نه ازدواج با اهل كتاب را. پس اينكه گفتهاند: آيه شريفه ناسخ آيه 5 سوره مائده است، كه ميفرمايد: «اْلْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ اْلطَّيِّباتُ وَ طَعَامُ اْلَّذِينَ أُوتُوا اْلْكِتابَ حِلٌ لَّكمْ وَ طعَامُكُمْ حِلٌ لهَُّمْ وَ اْلْمُحْصَنَاتُ مِنَ اْلْمُوءْمِنَاتِ، وَ اْلْمُحْصَنَاتُ مِنَ اْلَّذِينَ أُوتُوا اْلْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ»، صحيح نيست.36
علاّمه طباطبائي رحمهالله نكتهاي را يادآور شده، ميفرمايند: «آيه سوره بقره به ظاهرش شامل اهل كتاب نميشود، و آيه سوره مائده تنها شامل اهل كتاب است. پس هيچ منافاتي ميان آن دو نيست تا بگوييم: آيه سوره بقره ناسخ آيه سوره مائده و يا منسوخ به آن است، علاوه بر اينكه سوره بقره اولين سورهاي است كه پس از هجرت در مدينه نازل شده، و سوره مائده آخرين سورهاي است كه بر رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم نازل گشته، و اين سوره نميتواند منسوخ واقع شود؛ چون پس از آن، آيهاي نازل نشده، معنا ندارد آيات سورههاي قبل ناسخ آن باشد.»37
ب. ازدواج با زنان اقلّيتهاي ديني
يكي از ادياني كه پيروان خود را به شدت از ازدواج با بيگانگان بر حذر ميدارد، آيين يهود است كه در بخشهايي از تورات با شديدترين لحن، يهوديان را از اين امر منع كرده، آن را از گناهان بزرگ معرفي نموده است.38 آيين يهود به عنوان يك آيين ملّي و نژادي مطرح بوده، هيچگونه تبليغي در جهت يهودي كردن ديگر مردمان نداشته است.
در آيين مسيحيت نيز ازدواج با بيگانگان ممنوع است، و اين ممنوعيت نه از حيث حفظ افتخارات ملّي و نژادي، بلكه به سبب مصونيت اعتقادي افراد است. به همين دليل، درباره مردان كه به صورت طبيعي از مصونيت بيشتري برخوردارند، در صورتي كه بتوانند همسر خود را به آيين مسيحيت درآورند، اين ازدواج مجاز تلقّي گرديده، ولي در مورد زنان، به صورت مطلق ممنوع شمرده شده است.
آيين مسيحيت نيز گرچه بر اساس عبارات انجيل39 و عباراتي از قرآن40 همانند آيين يهود، مخصوص قوم بنياسراييل بوده است، ولي از زماني كه كنستانتين، قيصر روم، به اين آيين گرويد، انحصاري بودن آن به فراموشي سپرده شد، و در حال حاضر نيز چنين است.
ازدواج با بيگانگان در آيين مجوس نيز ممنوع است و ظاهراً در اين آيين نيز ممنوعيت ازدواج با بيگانه، بيشتر به سبب دوري از آلودگي اعتقادي و حفظ كيان خانواده بوده است.
اما آيين اسلام از همان آغاز به عنوان يك آيين جهاني مطرح شده و پيامبرِ آن به عنوان پيامبر رحمت براي جهانيان مبعوث گرديده و41 كوشيده است گرايشهاي ملّيتپرستي را در ميان امّت اسلامي ريشه كن سازد و در عمل نيز پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله مسلمانان را از هر قوم و ملتي كه باشند، با يكديگر برابر قرار داده و با افتخارات نژادي به شدت مبارزه نموده است.
از اينرو، ترديدي نيست كه ممنوعيت ازدواج با بيگانگان در مواردي كه مطرح است، بر اساس حس ملّيگرايي و برتريطلبي نبوده، بلكه به سبب مصونيت اعتقادي مسلمانان و دور نگه داشتن آنان از آلودگي اخلاقي و حفظ اصالتهاي خانوادگي بوده است.42
بر همين اساس است كه زن مسلمان به هيچ وجه نميتواند با مرد كافر ازدواج كند و آيه «وَ لَنْ يَجْعَلَ اَللّهُ لِلْكافِريِنَ عَلَي المُؤمِنيِنَ سَبيِلاً» (نساء: 141) راه تسلّط كافر بر مسلمان را بكلي مسدود ساخته است.43
ماده 1069 قانون مدني نيز ناظر بر اين مسئله است و اين ممنوعيت، اجماع تمامي فرق مسلمانان است.44
در مسئله ازدواج با زنان اهل كتاب، برخي از فقها به موجب آنكه طبق آيه قرآن، يهود عزير پيغمبر را فرزند خدا ميپندارند و نصارا ميگويند مسيح فرزند خداست،45 آنها را مشرك تلقّي كرده، ازدواج با آنان را حرام ميدانند.46
اما ظاهر آيه شريفه «...وَالمُحْصَنَاتُ مِنَ الَذيِنَ اوتُوا الكِتَاب...»(مائده: 5) بر حلّيت ازدواج مسلمانان با زنان اهل كتاب دلالت دارد. منتها با توجه به اينكه بعضي از فقها از باب جمع ميان مفاد دو آيه، و اينكه آيه از كلمه «اجورهنّ»استفاده كرده، به جواز ازدواج منقطع مردان مسلمان با زنان اهل كتاب حكم دادهاند. همچنين چون همه اصناف يهود و نصارا مشرك محسوب نميشوند، ميتوان گفت: ازدواج با زنان اين قبيل فرقهها جايز است.
در ضمن، بايد توجه داشت كه اختلاف ملّيت، كه همراه با اختلاف سنن و شعاير زندگي است، بخصوص اختلاف مذهبي كه بسيار عميق است، موجب ناسازگاري مرد و زن ميشود؛ چنانكه اگر به آمار اينگونه ازدواجها دقت كنيم، درمييابيم كه بيشتر اين ازدواجها به جدايي منجر شدهاند.47
گفته شد كه فقها در اين مسئله اختلاف نظر دارند. عدهاي از فقهاي اهل تسنّن ازدواج مرد مسلمان با زن اهل كتاب را حلال ميدانند كه اين نظر بيشتر فقهاست،48 و عدهاي آن را حرام ميدانند.49
آراء علماي اماميه نيز در اين باب متفاوت است: بعضي از آنها ازدواج مرد مسلمان با زن كتابي را، چه به صورت دايم و چه به صورت منقطع، جايز نميدانند. عدهاي، هم به صورت دايم و هم منقطع آن را جايز ميدانند. گروه سومي هم هستند كه به جواز ازدواج منقطع و عدم جواز ازدواج دايم ـ به خاطر جمع بين ادلّه ـ حكم كردهاند.50
در پايان، مطلبي را كه در قانون مدني آمده است، يادآور ميشويم: قانون مدني نيز ازدواج مرد مسلمان با زن غيرمسلمان را به طور مطلق جايز دانسته، ولي با توجه به مقرّرات نكاح قانون مدني، كه از حقوق اماميه اقتباس شده، نكاح دايم را ممنوع شمرده، ولي نكاح منقطع را جايز دانسته است.
طبق همين قانون، به طور كلي، ازدواج مردان غير مسلمان، گرچه ذمّي و متعهد هم باشند، با زنان مسلمان ممنوع گشته است و ارتكاب به آن جرم محسوب ميشود و در مواردي كه در متن قرارداد «ذمّه»، خودداري ذمّيان از تعرّض به زنان مسلمان و تقاضا و انجام ازدواج با زنان مسلمان تصريح شود، جرم مزبور موجب نقض پيمان تلقّي ميگردد.51
نتيجه آنكه:
1. با وجود تمام احترامي كه اسلام براي پيروان اديان ديگر قايل است، ولي عواطف اجتماعي را بر محور ايمان، تقوا و بر اساس دين الهي محدود ميكند و اجازه تجاوز از اين حدود را نميدهد و با عواطف و دوستيهايي كه از چهار چوب ملاك تعيين شده تجاوز كنند، برخوردي شديد نموده و در آيات بسياري، مسلمانان را از برقراري چنين ارتباطي نزديك و صميمانه منع ميكند و مسلمانان را از اينكه در روابط خود، دوستي و سرپرستي غير مسلمانان را بپذيرند، سخت بر حذر ميدارد، البته نه به دليل آنكه دوستداشتن انسانهاي ديگر را امري زشت و مذموم بداند و در هر حال و به طور مطلق طرفدار بغض مسلمان نسبت به غير مسلمان باشد، بلكه به اين دليل كه اولاً، ايشان به دليل اختلاف عقيده و دين، قابل اعتماد و اطمينان نيستند؛ چرا كه وقتي ارتباط و پيوندشان را با خدا و رسول او گسستهاند، با مؤمنان نيز پيوندشان ظاهري و صوري بوده، مطمئناً در باطن، طور ديگري درباره آنان فكر ميكنند. به همين دليل، تظاهر دشمن به دوستي نبايد آنان را غافل كند و موجب گردد كه آنان دشمن را دوست پندارند و به او اطمينان كنند. ثانياً، روابط دوستانه و صميمانه مسلمان با غير مسلمان بايد در حدّي باشد كه دست كم عضويتش با پيكره اسلامي ناسازگار نباشد؛ يعني به وحدت و استقلال پيكره اسلامي آسيبي نرساند و تظاهر آنان به دوستي مسلمانان نبايد موجب غفلت آنان شود و ـ همانگونه كه در تاريخ نيز بارها تجربه شده است ـ از اين ناحيه متحمّل ضربات جبرانناپذير شوند. بايد اين روابط در حدّي باشند كه عضويت در يك پيكره و جزئيت در يك كل ايجاب ميكند.52 روشن است كه اين مسئله ـ چنانكه از اطلاق آيات كريمه و سيره معصومان عليهمالسلام نيز استفاده ميشود ـ منافاتي با احسان و نيكي به غير مسلمان ندارد.
2. اقدامات پيشگيرانه و احتياطي منطقيترين روش براي حفظ استقلال و تماميت فكري، عقيدتي و اخلاقي پيروان يك مكتب بوده و مؤثرترين وسيله براي جلوگيري از نفوذ انحرافات فكري، عقيدتي و اخلاقي بيگانهاند. از اينرو، محدوديت اسلام نسبت به مسئله ازدواج مسلمان با كتابي، طرح مسئله طهارت و نجاست و نيز حلّيت يا حرمت خوردن غذاي اهل كتاب بر همين اساس قابل توجيه و تفسير است.
علاوه بر آن، جز در مسئله حرمت ازدواج زن مسلمان با مرد كتابي، كه مورد اتفاق است، ساير مسائل مورد اختلاف ميباشد.
پاورقيها:
1. دانشآموخته جامعةالزهرا، محقق و نويسنده.
10. يونس: 65.
11. نساء: 139.
12. Thomas Arnold, The SPREAD OF ESLAM IN THE WORLD (First Published in London, 1996 / First Published by Good Word Books 2001) pp. 47-49
13. نمونهاي از بزرگواري و نجابت پيروان مكتب اسلام را در برخورد با اهل كتاب در زمان حاضر از نظر ميگذرانيم: يكي از يهوديان ايران در گزارشي از وضعيت يهوديان برمه (ميانمار)، ابراز نگراني ميكند از اينكه در دهههاي اخير، به علت سير نزولي تعداد يهوديان در برمه، مشكلاتي در امر ازدواج و حفظ اصول يهوديت به وجود آمده است و اين امر عملاً ادامه حيات يهوديت را در اين كشور (كه از قانون اساسي كشورهاي اروپاي شرقي پيروي مينمايد، و حكومت آن جمهوري سوسياليستي بوده و مسائل حقوقياش، مشابه مسائل حقوقي انگلستان است) با مشكل روبهرو نموده است، به طوري كه در سالهاي دهه 1930 تعداد يهوديان از حدود 2500 نفر در سراسر برمه به حدود 20 تا 25 نفر تنزّل يافته است. اين فرد يهودي مينويسد: «آقاي شموئيل به عنوان مسئول كنيسا هميشه نگران اين مسئله است كه در صورت مهاجرت وي، كنيسا و تومارهاي تورات موجود در آن دچار چه سرنوشتي ميشوند، اما از جهتي خاطره مراسم برميصوا (جشن تكليف) پسرش تا حدي از نگرانيها ميكاهد. در اين جشن، بيش از پانصد ميهمان حضور داشتند كه جمع كثيري از آنها را دوستان مسلمان و همسايگان تشكيل داده بودند.» (سيما مقتدر، «گزارشي از يهوديان برمه (ميانمار)»، نشريه افق بينا، انجمن كليميان ايران، ش 18، «اسفند 1381».)
14. Hans kung & Josef Van Ess, CHRISTIANITY & WORLD RELIGIONS Trans. by. Doubdeday & Company, inc (Gardencity, NewYork, 1986) pp. 97-106 كتاب مزبور توسط هانس كنگ و ژوزف فان اس به صورت سلسله مقالات، تنظيم و چاپ شده و مطالب مزبور از مقاله «ژوزف فان اس» نقل گرديده است.
15. Normandaniel - ISLAM AND THE WEST (one world oxford - reprinted 2000), German to English by Peoer Heineyg, pp.326-337.
16. يكي از مفاهيم آيه «يَا اَيُّهَا اْلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَئَانُ قَوْمٍ عَلي أَلاَّ تَعْدِلُواْ إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَي» (مائده: 8ـ9) اين است كه با دشمن نيز نبايد بي عدالتي كرده، ستم روا داشت. (ابوعلي فضل بن حسن الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 169).
17. ص: 27.
18. ياسر خادم ميگويد: از نيشابور به مأمون نامه نوشتند كه مردي از زردشتيان به هنگام مرگ وصيت كرده كه مالي هنگفت از اموال او را ميان فقيران و مستمندان تقسيم كنند و قاضي اين مال را به فقيران مسلمان داده است. مأمون به امام رضا عليهالسلام عرض كرد: اي سرور من! در اين باره چه ميفرمايي؟ امام رضا عليهالسلام فرمودند: «إِنَّ الْمَجُوسَ لاَيَتَصَدَّقُونَ عَلَي فُقَرَاءِ الْمُسْلِميِنَ فَاكْتُبْ إِلَيْهِ يُخْرِجْ بِقَدْرِ ذَلِكَ مِنْ صَدَقَاتِ الْمُسْلِميِنَ فَيَتَصَدَّقَ بِهِ عَلَي فُقَرَاءِ الْمَجُوسِ»؛ زردشتيان كه براي فقيران مسلمان خيرات نميكنند. به قاضي نيشابور بنويس، به اندازه همان مبلغ، از بيت المال بردارد و به فقيران زردشتي بدهد و آن پول را در ميان قواي زردشتي تقسيم نمايد. (محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي، عيون اخبار الرضا عليهالسلام ، تصحيح سيدمهدي حسيني بروجردي، جهان، 1378، ج 2، ص 15.)
19. ر. ك: محمدرضا حكيمي، جامعهسازي قرآني، مجموعه مقالات، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378، ص 141ـ148.
2. سيدمحمدحسين الطباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1390 ق، ج 6، ص 196.
20. حضرت علي عليهالسلام اجراي عدالت را از نشانههاي عقل و دليل بر عاقل بودن ميدانند. (عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غررالحكم و دررالكلم، ص 306.)
21. نهج البلاغه، خطبه 27.
22. «نه ستم كنيد و نه زير بار ستم رويد.»
23. ghetto.
24. جوليوس كرينستون، انتظار مسيحا در آيين يهود، ترجمه حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، ص 14ـ15.
25. ابا ابان (وزير خارجه سابق اسراييل) مينويسد: «حقيقتي را كه نبايد هيچ وقت فراموش كرد، اين است كه در حدود دو قرني كه يهوديها تحت سرپرستي و قيموميت اعراب بودند و با كمال فروتني از ايشان تمكين ميكردند، جوامع يهودي اسپانيا و شمال آفريقا در تمام زمينههاي علم و دانش به پيشرفتهاي بسيار مهم نايل شدند و در اين مدت، اين ملت شاهد به وجود آوردن و خلق آثار گرانبهايي بود كه تا آن زمان در هيچ كجا يهوديهاي پراكنده از وطن، يك چنين تحوّل و پيشرفتي را به خود نديده بودند. پيشرفتهاي فوقالعاده علم و دانش در بين ملت يهود تا وقتي كه فساد اخلاق در جوامع مسلمين و اعراب رخنه نكرده و حكّام از طريق عدالت و درستي منحرف نشده بودند و امكان هرگونه همكاري و همزيستي مسالمتآميز را مسلمين از يهوديها سلب نكرده بودند، به خوبي و به سرعت در حال شكفتگي و ترقّي بود. بدبختانه فرمانروايان بعدي از جاده عدل و انصاف خارج شده و حقيقتي كه در صدر اسلام حكمفرما بود، از بين رفت؛ حكّام و فرمانروايان پيرو تعصّبات بيجا و عقايد خرافاتي بيحاصلشده، براي حفظ قدرت، از ظلم و تعدّي پروايي نداشتند و در نتيجه، جلوي هرگونه پيشرفت و ترقّي گرفته شد و خود اعراب نيز به نيستي و فنا محكوم شدند. درسي است غمانگيز و تأسّفبار، از اين جهت كه دوره رفاه و آسايش ملتي سپري ميشود و زمان بدبختي و ذلّت فراميرسد. يهوديان تحت حكومت مسيحيان هيچ وقت ترقّياتي را كه در دوره اعراب به آن نايل شدند، حاصل نكردند» (ابا ابان، قوم من ـ تاريخ بني اسرائيل ـ، يهودا بروخيم و پسران، 1358، ص 185.)
26. المتّقي بن حسام الدين الهندي، كنز العمّال في سنن الاقوال و الافعال، تعليق كبري صياني، تصحيح صفوة السقاء، المؤسسة الرسالة، ج 1، ص 17.
27. محمدحسن النجفي، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، تحقيق و تعليق، عباس قوچاني، چ سوم، تهران، اسلاميه، 1367، ج 21، ص 136.
28. «خداوند هرگز براي كافران نسبت به مؤمنان تسلّط و حاكميت قرار نداده است.»
29. «هان اي مؤمنان! غيرمسلمانان را دوست مخصوص و محرم اسرار خويش نگيريد؛ زيرا آنان از فساد و تباه نمودن امور شما كوتاهي نميكنند و هر چه را باعث رنج و زحمت شما گردد، دوست دارند. عداوت و كينه از زبانشان هويدا گشته و آنچه را در دل كتمان نمودهاند بيش از اينهاست. ما نشانهها و دلايل را بر شما روشن نموديم، اگر شما تعقّل نماييد.»
3. براي نمونه نك: آل عمران: 20، 110، 113، 115 و 199 / نساء: 55 و 162 / مائده: 48 و 65 / رعد: 36 / حج: 17 / عنكبوت: 47.
30. عباسعلي عميد زنجاني، حقوق اقلّيتها، چ چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376، ص 285ـ287.
31. امير موءمنان علي عليهالسلام در فرماني به مالك اشتر، به اهميت اين مسئله در اسلام و جاهليت اشاره كرده، آن را مهمترين و عموميترين مسئله ميشمرند و تأكيد ميكنند كه حتي مشركان نيز به اين امر پاي بند بودهاند؛ زيرا عواقب دردناك پيمانشكني را دريافته بودند. (ر. ك: نهج البلاغه، نامه 62.)
32. عباسعلي عميد زنجاني، پيشين، ص 208.
33. «و با زنان مشرك و بتپرست، تا ايمان نياوردهاند، ازدواج نكنيد! (اگرچه جز به ازدواج با كنيزان دسترسي نداشته باشيد؛ زيرا) كنيز با ايمان، از زن آزاد بتپرست بهتر است، هرچند (زيبايي، يا ثروت، يا موقعيت او) شما را به شگفتي آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ايمان نياوردهاند، درنياوريد! (اگرچه ناچار شويد آنها را به همسري غلامان با ايمان درآوريد؛ زيرا) يك غلام با ايمان از يك مرد آزاد بتپرست بهتر است، هرچند (مال و موقعيت و زيبايي او) شما را به شگفتي آورد. آنها دعوت به سوي آتش ميكنند و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مينمايد و آيات خويش را براي مردم روشن ميسازد، شايد متذكر شوند.»
34. أبي جعفر محمد بن الحسن الطوسي، التبيان في تفسير القرآن، تحقيق و تصحيح احمد حبيب قيصر العاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج 2، ص 217 / ابوعلي فضل بن حسن الطبرسي، پيشين، ج 1 ص 317.
35. بانو امين اصفهاني، مخزن العرفان در علوم قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، ج 2، ص 303.
36. «امروز طيّبات بر شما حلال شد، و نيز طعام كساني كه پيش از شما به ايشان كتاب داده شده، و غذاي شما هم براي آنها حلال است. و نيز پاكدامنان از زنان مؤمنه و پاكدامنان از زنان اهل كتاب براي شما حلال هستند.»
37. سيدمحمدحسين الطباطبائي، پيشين، ج 2، ص 204.
38. كتاب مقدّس، سفر تثنيه، 7: 1ـ5. در سفر پيدايش (24: 2ـ4) نيز آمده است: «و ابراهيم عليهالسلام به خادم خود، كه بزرگ خانه وي و بر تمام مايملك او مختار بود، گفت: "... به يهوه خداي آسمان و زمين تو را قسم ميدهم كه زني براي پسرم از دختران كنعانيان، كه در ميان ايشان ساكنم نگيري، بلكه به ولايت من و به مولدم بروي و از آنجا زني براي پسرم اسحاق بگيري".»
39. انجيل متي، باب 15، آيات 21ـ29 و نيز باب 10، آيات 6ـ7.
4. مؤمنون: 52.
40. آل عمران: 49.
41. انبياء: 107.
42. محمد ابراهيمي، ازدواج با بيگانگان، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1377، ص 23ـ33 با تصرف و تلخيص.
43. محمد خزائلي، احكام قرآن، چ پنجم، جاويدان، 1361، ص 42. توضيح اينكه جمعي از فقها در مسائل گوناگون (از جمله موضوع مورد بحث) به اين آيه براي عدم تسلّط كفار بر مؤمنان، از نظر حقوقي و حكمي استدلال كردهاند و با توجه به عموميتي كه در آيه ديده ميشود، اين توسعه بعيد به نظر نميرسد. (ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 4، ص 176.)
44. سيد حسن امامي، حقوق مدني، چ پانزدهم، اسلاميه، 1377، ص 342.
45. توبه: 30.
46. زينالدين بن علي العاملي، مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام، قم، مؤسسة المعارف للاسلامية، 1416 ق، ص 358ـ363.
47. محمد خزائلي، پيشين، ص 42.
48. مصطفي مشرفه، العلاقات الاجتماعية بين المسلمين و غير المسلمين: الشريعة الاسلامية واليهودية والمسيحية، مركز الاسكندرية لكتاب، ص 43.
49. همچون ابن عمرو الهادي به نقل از: مصطفي مشرفه، پيشين، ص 43.
5. قصص: 4.
50. محمد خزائلي، پيشين، ص 42. درباره بحث منع ازدواج با اهل كتاب (به طور مطلق) ر. ك: ابي جعفر محمد بن الحسن الطوسي، الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، تهران، اسلاميه، 1380، ج 3، ص 178، ح 648؛ و در موضوع جواز ازدواج منقطع و منع ازدواج دايم، ر. ك: علي بن الحسين الكركي، جامع المقاصد في شرح القواعد، بيروت، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1411 ق، ج 12، ص 391؛ و در باب جواز ازدواج با اهل كتاب (به طور مطلق)، ر. ك: الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج 14، ص 416.
51. سيدحسن امامي، پيشين، ج 5، ص 342 و 343.
52. ر. ك: مرتضي مطهري، ولاءها و ولايتها، چ ششم، تهران، صدرا، 1370، ص 22-13.
6. مصداق آيه :«لاَ يَنْهَاكمُ اللَّهُ عَنِ اْلَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي اْلدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِّنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ اْلْمُقْسِطِينَ.»(ممتحنة: 8)
7. مصداق آيه «إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ اْلَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي اْلدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِّنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلَي إِخْرَجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ.»(ممتحنه:9)
8. محمدتقي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش محمدحسين اسكندري، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمهالله ، 1378، ج 3، ص 96ـ99.
9. ممتحنه: 9 / آل عمران: 28.
نظرات شما عزیزان: