پرسش
معنای کلمه «عترت» چیست؟ و در حدیث ثقلین از نگاه اهل بیت چه معنایی دارد؟
پاسخ اجمالی
«عترت» در لغت به معنای خویشاوندان نزدیک و ذرّیه است. اما از دیدگاه شیعه –با توجه به روایات-؛ مقصود رسول خدا(ص) از عترت در حديث ثقلين، خصوص وجود مقدّس أمير المؤمنين علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع)، امام حسين(ع) و نُه فرزند يكى پس از ديگرى از ذرّيّه امام حسين(ع) است كه آخرين آنها حضرت امام مهدی(عج) میباشد.
پاسخ تفصیلی
«عترت» در لغت به معنای خویشاوندان نزدیک و خصوصی و ذرّیه است.[1] چنانچه ارباب لغت گفتهاند: «عِتْرَة الرجل: أخصّ أقاربه»،[2] بنابراین، معناى لغوی عترت، عبارت است از اهل بيت و اولاد و ذرّيّه، نه مطلق خويشاوندان گرچه از اقوام دور باشند. برخی نیز گفتهاند: «العترة: ولد الرجل و ذريته من صلبه»،[3] که ناظر به مصداق آشکار خویشاوندان نزدیک و خصوصی است. البته بايد دانست؛ آنچه را كه اهل لغت در كتابهای خود در معنای عترت ذكر مینمايند، موارد استعمال الفاظ است كه اعمّ از حقيقت و مجاز است و با آن نمیتوان معانى حقيقی را به دست آورد.[4]
ارباب لغت در ذیل واژه «عتر» علاوه بر معنای لغوی، به تعیین مصداق عترت پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز تصریح کردهاند؛ مانند اینکه زبیدی در تاج العروس میگوید: مشهور و معروف آن است كه عترت رسول خدا، اهل بيت او هستند، و ايشانند همان کسانی كه زكات و صدقه واجبه بر آنها حرام است و آنانند مراد از ذوى القربى كه بر ايشان خمس معيّن گرديده است، خمسى كه در سوره انفال[5] آمده است.[6]
ابن اعرابی میگويد: عترت پيغمبر(ص)، فرزندان حضرت فاطمه بتول(س) میباشند.[7] از ابو سعيد روایت شده است: عترت رسول خدا(ص)، عبد المطلّب و فرزندان او میباشند.[8] همچنین گفته شده است: عترت او، اهل بيت او هستند كه نزديکترين افراد به او میباشند و ايشان عبارتند از اولاد پیامبر(ص) و على و اولاد او.[9]
ابن ابى الحديد در شرح این گفتار أمير المؤمنين علی(ع) که «فَأيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ؟! وَ كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيّكُمْ؟!»،[10] میگويد: مراد از عترت رسول خدا، نزديکترين اهل او و نسل او میباشد، و صحيح نيست سخن كسى كه میگويد: مراد، خويشاوندان حضرت است گرچه دور باشند. و گفتار ابو بكر را كه در روز سقيفه يا پس از آن گفت: «ما عترت رسول خدا(ص) هستيم و همچون پوست تخم مرغى كه از رسول خدا خالى شده باشد میباشيم»،[11] بايد فقط بر طريق مجاز گرفت، چرا كه آنان نسبت به شهرهای دوردست و قبايل گوناگون و مختلفى كه در شهرها و نواحى زندگى میكنند، عترت او هستند نه در حقيقت و واقع امر. آيا نمیبينى كه عَدْنَانى به قَحْطَانى مفاخرت و مباهات میكند و میگويد: «من پسر عموى رسول خدا هستم»؟![12] او نمیخواهد بگويد من پسر عموى واقعى و حقيقى او هستم، بلكه نسبت به قحطانى كه بسيار نسبش دور است میخواهد بگويد گویا من پسر عمّ وى میباشم، و اين كلمه «ابنعمّ» را مجازاً استعمال نموده و بدان لب گشوده است.
رسول خدا(ص) بيان نموده است كه عترت وى كيست؟ هنگام گفتن: «إنّى تَاركٌ فِيكُمُ الثّقَلَيْنِ»، فرمود: «عِتْرَتى أهْلَبَيْتِى» و در وقت ديگر نيز روشن نمود كه اهل او كيست در حالى كه كِساء را بر رويشان انداخت، در آن زمانى كه این آيه نازل شد: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» این گونه دعا کرد: «خدایا! اينان اهل بيت من میباشند پس رجس و پليدى را از ايشان ببر!»[13]
و در اين خطبه أمير المؤمنين(ع) كه میفرمايد: «وَ فِيكُمْ عِتْرَةُ نَبِيّكُمْ»، خودش و دو پسرش را اراده کرده است. و در حقيقت اصلْ خود اوست، و دو پسرانش تابع او هستند و نسبتشان به او مانند نسبت ستارگان درخشان است با طلوع خورشيد جهانتاب.[14]
خلاصه؛ از دیدگاه شیعه –با توجه به روایات- مقصود حضرت رسول اكرم(ص) از، «عترتی» خصوص وجود مقدّس أمير المؤمنين علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن، امام حسين(ع) و نُه فرزند يكى پس از ديگرى از ذرّيه امام حسين(ع) است كه آخرين آنها حضرت امام مهدی(عج) میباشد.[15]
ارباب لغت در ذیل واژه «عتر» علاوه بر معنای لغوی، به تعیین مصداق عترت پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز تصریح کردهاند؛ مانند اینکه زبیدی در تاج العروس میگوید: مشهور و معروف آن است كه عترت رسول خدا، اهل بيت او هستند، و ايشانند همان کسانی كه زكات و صدقه واجبه بر آنها حرام است و آنانند مراد از ذوى القربى كه بر ايشان خمس معيّن گرديده است، خمسى كه در سوره انفال[5] آمده است.[6]
ابن اعرابی میگويد: عترت پيغمبر(ص)، فرزندان حضرت فاطمه بتول(س) میباشند.[7] از ابو سعيد روایت شده است: عترت رسول خدا(ص)، عبد المطلّب و فرزندان او میباشند.[8] همچنین گفته شده است: عترت او، اهل بيت او هستند كه نزديکترين افراد به او میباشند و ايشان عبارتند از اولاد پیامبر(ص) و على و اولاد او.[9]
ابن ابى الحديد در شرح این گفتار أمير المؤمنين علی(ع) که «فَأيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ؟! وَ كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيّكُمْ؟!»،[10] میگويد: مراد از عترت رسول خدا، نزديکترين اهل او و نسل او میباشد، و صحيح نيست سخن كسى كه میگويد: مراد، خويشاوندان حضرت است گرچه دور باشند. و گفتار ابو بكر را كه در روز سقيفه يا پس از آن گفت: «ما عترت رسول خدا(ص) هستيم و همچون پوست تخم مرغى كه از رسول خدا خالى شده باشد میباشيم»،[11] بايد فقط بر طريق مجاز گرفت، چرا كه آنان نسبت به شهرهای دوردست و قبايل گوناگون و مختلفى كه در شهرها و نواحى زندگى میكنند، عترت او هستند نه در حقيقت و واقع امر. آيا نمیبينى كه عَدْنَانى به قَحْطَانى مفاخرت و مباهات میكند و میگويد: «من پسر عموى رسول خدا هستم»؟![12] او نمیخواهد بگويد من پسر عموى واقعى و حقيقى او هستم، بلكه نسبت به قحطانى كه بسيار نسبش دور است میخواهد بگويد گویا من پسر عمّ وى میباشم، و اين كلمه «ابنعمّ» را مجازاً استعمال نموده و بدان لب گشوده است.
رسول خدا(ص) بيان نموده است كه عترت وى كيست؟ هنگام گفتن: «إنّى تَاركٌ فِيكُمُ الثّقَلَيْنِ»، فرمود: «عِتْرَتى أهْلَبَيْتِى» و در وقت ديگر نيز روشن نمود كه اهل او كيست در حالى كه كِساء را بر رويشان انداخت، در آن زمانى كه این آيه نازل شد: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» این گونه دعا کرد: «خدایا! اينان اهل بيت من میباشند پس رجس و پليدى را از ايشان ببر!»[13]
و در اين خطبه أمير المؤمنين(ع) كه میفرمايد: «وَ فِيكُمْ عِتْرَةُ نَبِيّكُمْ»، خودش و دو پسرش را اراده کرده است. و در حقيقت اصلْ خود اوست، و دو پسرانش تابع او هستند و نسبتشان به او مانند نسبت ستارگان درخشان است با طلوع خورشيد جهانتاب.[14]
خلاصه؛ از دیدگاه شیعه –با توجه به روایات- مقصود حضرت رسول اكرم(ص) از، «عترتی» خصوص وجود مقدّس أمير المؤمنين علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن، امام حسين(ع) و نُه فرزند يكى پس از ديگرى از ذرّيه امام حسين(ع) است كه آخرين آنها حضرت امام مهدی(عج) میباشد.[15]
[1]. جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 3، ص 177، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، چاپ اول، 1367ش؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 3، ص 395، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[2]. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 3، ص 177.
[3]. مجمع البحرین، ج 3، ص 395؛ واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 7، ص 186، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق.
[4]. حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسی، ج 13، ص 419، نشر علامه طباطبایی، مشهد، چاپ سوم، 1426ق.
[5]. انفال، 41.
[6]. تاج العروس من جواهر القاموس، ج 7، ص 186.
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. همان.
[10]. «پس كجا شما را در وادى سرگردانى و تحيّر میبرند؟ و چگونه شما متحيّر شده و راه را گم كردهايد در حالى كه در ميان شما عترت پيغمبر شما وجود دارد؟!»؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صالح، صبحی، ص 119 – 120، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[11]. «نَحْنُ عِتْرَةُ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه و آله وَ بَيْضَتُهُ الّتِى فُقِأَتْ عَنْه».
[12]. «أنَا ابْنُعَمّ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه و آله».
[13]. «اللّهُمّ هَؤُلَاءِ أهْلُبَيْتِى فَأذْهِبِ الرّجْسَ عَنْهُمْ!».
[14]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 6، ص 375 – 376، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق.
[15]. ر.ک: «اهل بیت»، سؤال 829؛ «دلایل اعتقاد به امامت و امامان»، سؤال 321؛ «انحصار امامت در نسل پیامبر»، سؤال 2969.
نظرات شما عزیزان: