متن ادبی شهادت امام موسی کاظم (ع)
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9524
بازدید دیروز : 749
بازدید هفته : 21618
بازدید ماه : 52129
بازدید کل : 10443884
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 8 / 12 / 1400

 

متن ادبی شهادت امام کاظم (ع)

پیش از مطالعه متون ادبی لازم به ذکر است که از این مجموعه متن می‌توانید به عنوان دلنوشته برای بیان دکلمه‌های زیبا در مراسمات مختلف استفاده نمایید.

اینجا کاظمین است و این روزها، روزهای رجب. وقتی عقربه تاریخ به بیست ‏و پنجم آن نزدیک می‌شود، دوباره ثانیه‏‌ها به فریاد می‌‏آیند. از نگاه دیوارهای شهر، غم می‏‌چکد. ناله حزین مرغان عاشق است که به گوش می‏‌رسد: امشب پس از چندین سال روز، چندین سال شب، هفتمین ستاره به آسمان هفتم می‏‌رسد؛ ولی غافل از آنکه این مردم، غفلت، سایه‏ گستر چشم‏‌هایشان شده است.

دریغ و صد افسوس که نمی‏‌دانند اینجا دیگر تازیانه ‌ها شرمِ باریدن دارند! چه سخت است و دردناک، دیدن چشمان خیس و بارانی و منتظر دخترت! او سال‏‌های سال چشم به راهی را تحمل کرد تا تو از سفر برگردی؛ امّا غربت تو با تو عجین بود و سرانجام این چشم‌‏ها را برای همیشه منتظر و داغدار گذاشت.

معصومه تو، خود هم این غم را به دوش کشید؛ امّا…

حال که دست‏‌هایم در جستجوی نگاه خدایی توست، فقط می‌‏گویم: ای کاش کبوتری بودم در حریم حرم کاظمین تا بال‏‌های خود را آن‏قدر در آسمان گرفته‏‌اش می‌‏تکاندم که تمام غم‏‌هایم در پنجره فولادش گره بخورد!

کاش پرنده‌‏ای بودم و بال‌‏هایم آن‏قدر وسعت داشت تا به اوج آسمان‏‌ها می‌‏رفتم و پرده سیاه غم را از صورت گرفته خورشید کنار می‏‌زدم تا شاید این ‏طرف‌تر، دل گرفته دختری آرام‏تر شود!
کاش…

اعظم سلیمانی تبار

 تصاویر متحرک شهادت امام موسی کاظم| 25 رجب

⚑⚑⚑⚑

 

تقویم، روی سیاه‌ترین برگه‌های خود ورق می‌‏خورد و به هزار و چهار صد سال پیش بر می‏‌گردد؛ به شبی که غم، به شب‏ نشینی کوچه‌های تاریک کاظمین آمده است. شب، خجالت زده از لابلای انگشتان سیاهی، در خاک‌‏ها فرو می‌‏چکید. خورشید، خودش را پشت غروب‏‌ها و کوه‌‏ها پنهان کرده است؛ گویی این که در خیابان‏‌ها مرگ پاشیده باشند!

مرگ در قالب تعارف خرما تقدیم امام موسی کاظم علیه ‏السلام می‏‌شود.

یک لقمه دیگر از این خرما و ریحان میل کن، اگرچه به زهر آغشته شده باشد! و چقدر ‌هارون به دست‏‌های سیاه و جنایت وحشیانه خودش افتخار می‌‏کرد! افتخار به شکستن حریم حرمت ائمه! افتخار به خانه‏ نشین کردن عدالت و زمینگیر کردن ساقه‌های پیچک‌های عاشق!

ای کاش طاق‌‏های آسمان می‌‏شکست و باران بلا بر زمین نازل می‏‌شد و این اتفاق ناگوار نمی‌‏افتاد! چشم‌هایت که به گنبد طلایش می‏‌افتد، بی ‏اختیار اشک به شب‌نشینی چشم‏‌هایت می‌‏آید!

«السلام علیک یا عَلَم الدین و التّقوی
السلام علیک یا خازن علم النبیین
السلام علیک یا نائب الاوصیاء السابقین
السلام علیک یا مولی موسی بن جعفر و رحمة‏اللّه و برکاته»
خداحافظ ای دست‏های پاک عبادت!
خداحافظ ای پیشانی پینه بسته از تهجد شبانه!
خداحافظ ای نور خدا در تاریکی‏‌های زمین!
خداحافظ ای درهای رحمت الهی، از دست‏های شما جاری بر روی خاک!
خداحافظ ای معدن انوار علم و وارث سکینه نیاکان پاک!
خداحافظ ای کوچه‏‌های غریبه کاظمین!
خداحافظ ای سال‏‌ها زندان، سال‏ها غل و زنجیر!
خداحافظ ای سال‏‌ها انتظار!
بگذار و بگذر؛ خشت خشت دیوارهای تاریک زندان را و لحظه لحظه تنهایی‏‌ات را!
بگذار و بگذر؛ تمام دلتنگی‌ها و بی ‏کسی‌‏هایت را!
بگذر از این شهر که مردم قدر تو را نمی‏‌دانند و خورشید عالم تاب را بر بالای سرشان نمی‌‏بینند!

ابراهیم قبله آرباطان

 

تصاویر متحرک شهادت امام موسی کاظم| 25 رجب

متن شهادت امام موسی کاظم (ع)

 می‏‌گویم: یا باب‏ الحوائج و در قنوتم یک آسمان التجا گل می‌کند. کیستی ای روح نیایش، نیاز حاجتمندان، سبب ساز رحمت واسعه الهی. کیستی تو که می‌‏شود با التجای به تو، تمام نابسامانی‌ها را سامان بخشید، تمام دردها را درمان کرد و تمام غصه‌‏ها را از دل زدود؟ کیستی تو ای روح نماز که حتی دشمنت به خاکساری نیایشت غبطه می‌‏خورد؟ حضور آسمانی تو را چه کسی می‌تواند انکار کند؛ حتی در زندان، حتی در تنگنای تمام «سیاه ‏چال‏‌ها»؟! بریده باد دستی که زنجیر را به ملازمت پاهایت برگزید! آخر چگونه می‌‏شود مفهوم ناب آزادی و آزادگی را به بند کشید؟

مولا، شگفتا از صبر تو؛ صبر مقابل سیه ‏کارترین ستمگران روزگار، صبر مقابل تمام ناروایی‌های زندان و زندانیان! بریده باد دستی که تازیانه بر پیکر کبریایی‌‏ات نواخت! بریده باد دستی که با زهر خنده نگاهش، سمّ هستی سوز حسادت را به جام جان تو ریخت!

مولا جان، ای اسطوره شکیبایی! ما رابه التجای تو نیازی است که در طول زندگی بدان محتاجیم و خداوند دعای تو را بهانه اجابت بی‏ واسطه کرده است.
ای باب رحمت و اجابت! چگونه می‌‏شود در عین درماندگی از یاد تو غافل شد؟

اینک، این غروب غمبار شهادت توست که آسمان «کاظمین» را فرا گرفته است؛ غروبی که یادآور روزهای تاریک زندان است؛ روزهای تلخ تازیانه و خشم، روزهای سرشار از خلوت غریبانه مناجات‏‌هایت.

مولا جان، چگونه می‌‏توانم عبادت‏‌هایت را بسرایم؛ ولی برای زخم‏‌های غریبانه‌‏ات سکوت کنم؟
چگونه می‌توانم به شکیبایی بی‏ نظیر بیاندیشم؛ ولی به شکنجه دژخیمان توجه نکنم؟
چه نامرد مردمانی بودند، آنان که شمع وجودت را خاموش می‌‏خواستند!
چه وارونه اندیشانی که وجود آسمانی‌‏ات، تاب تماشا از آنان گرفته بود.

مولا، ای خورشید فرو نشسته در محاق زندان‏‌ها! امروز دل ما تنها به اندوه نشسته است که شمع جان به یاد روزهای بی‏ چراغت، سوزان و اشک غم به یاد ناله‌هایت فروزان است.
سلام بر تو، در همه حال!
سلام بر تو در همه روز!
سلام بر تو و شکیبایی‏ات در زندان‏‌های تاریک‌ هارون!
ما و دریای کرمت یا باب ‏الحوائج!

سیدعلی اصغر موسوی

تصاویر متحرک شهادت امام موسی کاظم| 25 رجب

 ⚑⚑⚑⚑

گمان می‌کرد می‌تواند وسعت بی‏ کرانگی‌‏ات را به چهار دیواری زندان بکشاند! گمان می‌کرد می‌‏تواند معصومیت محض را در پشت میله‏‌ها به زنجیر کشد! گمان می‌کرد می‌‏تواند نور خدا را در تاریکی زندان پنهان کند! چهارده سال رنج مکرّر؛ چهارده سال از پشت میله‌ها تابیدن!
تو خورشیدی و خورشید هرجا که باشد می‌‏تابد؛ میله‏‌ها نمی‌توانند مانع نورافشانی‌اش شوند.
یا باب‏ الحوائج! دیرگاهی است که این میله‏‌ها، شاهد سجده‏‌های آسمانی‏‌ات هستند.
دیرگاهی است که خشت خشت دیوارهای زندان به سوز ناله‌‏های شبانه‌ات، دل خوش‌‏اند.
میله‏‌های زندان، بزرگ‏ترین دلیل مظلومیت تو و غل و زنجیر دست و پاهایت، بهترین راویِ مصائب توست.

یا باب‏ الحوائج!
چهارده سال در عمیق‌‏ترین سیاه ‏چال جور و ستم‌ هارون، کورترین گره‏‌های ناممکن را به یک اشاره گشودی و با سوز مناجات عاشقانه‌ات، سیاه‌ترین قلب‏‌ها را به لرزه در آوردی!

یا باب‏ الحوائج!

هنوز در گوش غیرت «صفوان»ها، فریاد آزادگی‌ات طنین‏ انداز است.
هنوز قدرت پوشالی «هارون الرشید»ها، در هم می‌‏ریزد از شکوه و جبروت ملکوتی است.
«فدک» در کلام تو زیبا تفسیر می‌‏شود. از نگاه تو «فدک» یعنی تمامیّت ارضی اسلام.
ای قوم محمد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله را موسی، ای اقیانوس خشم و غیظ را کاظم، ای پروردگار عالم را عبد صالح!
فرشتگان، به تسبیح در آمدند مقدمت را. آسمان‏‌ها و زمینیان، خون گریستند فقدانت را.
چهارده سال رنج مداوم تمام شد!
دنیا می‌ماند و یتیمی تا همیشه مکرّر!

خدیجه پنجی




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی