3. در آيه10 ممتحنه/60 مىفرمايد: به پيوندهاى ازدواج كه پيشتر با زنان كافر بستهايد، پاىبند مباشيد; يعنى پس از مسلمان شدن، همسر كافر خود را (مشرك باشد يا كتابى) رها كنيد[192]: «...ولاتُمسِكوا بِعِصَمِالكَوافِر...». برخى بهدليل عمومِ لفظِ «كوافر» كه شامل زنان اهل كتاب هم مىشود، دلالت آيه را بر مطلب تمام دانستهاند[193] اين نظر را مىتوان پاسخ داد، زيرا بحث و شأن نزول آيه درباره روابط مشركان مكّه با مسلمانان است و شايد شامل اهلكتابنباشد.
4. در آيه25 نساء/4 مىفرمايد: كسانىكه توانايى ندارند با زنان آزاد و پاكدامن و با ايمان ازدواج كنند، با دختران با ايمان كه مملوك و كنيزند، ازدواج كنند; البتّه ايمان ظاهرى آنان كفايت مىكند; زيرا حقيقت ايمان را خدا مىداند: «ومَن لَم يَستَطِع مِنكُم طَولاً اَن يَنكِحَ المُحصَنتِ الْمُؤمنتِ فَمِن ما مَلَكَت اَيمنُكُم مِن فَتَيتِكُمُ الْمُؤمنتِ واللّهُ اَعلَمُ بِاِيمنِكُم بَعضُكُم مِن بَعض فَانكِحُوهُنَّ بِاِذن اَهلِهِنَّ...». وجه استدلال به آيه چنين است: ذكر صفت ايمان در آيه، نشانگر عدم جواز ازدواج با زنان غيرِ مؤمن (مشرك يا كتابى) است. ولى به نظر مىرسد آيه نمىتواند دال بر مقصود باشد زيرابراى مفهوم وصف، حجّيّت و اعتبارى ثابت نشده است.[194]
5. در آيه22 مجادله/58 مىفرمايد: اى رسول خدا! هرگز مردى را كه به مبدأ و معاد ايمان دارد، نخواهى يافت كه با دشمنان خدا و رسول دوستى* كند، و چون ازدواج براى برقرارى مودّت و محبّت و رحمت است (روم/30، 21)، ازدواج با مشركان و اهلكتاب جايز نيست. از اين استدلال، پاسخ داده شده[195] كه اوّلاً آيه دوستى با كافران را بهسبب دشمنى آنان با خدا و رسول منع مىكند; زيرا حكم، بر وصفِ «مَن حادَّ اللّهَ و رَسولَه» معلّق شده است; پس دوستى با كافران، به جهت لزوم رابطه مودّت بين زوجين، اشكال ندارد; بدين سبب، به دوستىهاى بسيارى در قرآن، حتّى با كافران و مشركان، سفارش شده است; مانند سفارش به مصاحبت و رفتار نيك با پدر و مادر گرچه كافر باشند: «وصاحِبهُما فِىالدّنيا مَعروفًا»(لقمان/31،15)، و سفارش به صله رحم در آيه21رعد/13. ثانياً ازدواج گاهى به جهت رفع نياز جنسى و نه براساس مودّت و رحمت است; بدين جهت گاهى نشوز و اختلاف، در عين زوجيّت، به چشم مىخورد.
كسانىكه ازدواج با زنان اهلكتاب را جايز مىدانند، به آيه5 مائده/5 استدلال كردهاند كه بخشى از حلالهاى الهى را بيان مىكند و يكى از آنها، ازدواج با اهلكتاب است: «اليَومَ اُحِلَّ لَكُم ... والمُحصَنـتُ مِنالَّذينَ اُوتُواالكِتـبَ مِن قَبلِكم». بر اين استدلال، سه اشكال وارد شدهاست: 1. اين آيه به آيات حرمت ازدواج با كافر (بقره/2،221; ممتحنه/60، 10)، نسخ شده و رواياتى نيز بر منسوخ بودن آن دلالت مىكند.[196] اين گفته صحيح نيست; زيرا اوّلاً روايات ديگرى بر نسخ آيات حرمت به آيه5 مائده/5 دلالت دارند.[197] ثانياً مائده واپسين سورهاى است كه بر پيامبر نازل شده است[198] (طبق روايت، دو يا سه ماه پيش از رحلت پيامبر[199]) بدين جهت، سوره مائده مىتواند ناسخ آيات ديگر باشد; ولى سورهها يا آيات ديگر نمىتوانند ناسخ آن باشند. ثالثاً آيه جواز نكاح اهلكتاب با كلمه «اليوم» آغاز مىشود كه در ناسخ بودن صراحت دارد; زيرا كلمه «اليوم» دلالت دارد بر اينكه از هم اكنون حلّيّت قرار داده شده، و منع و محدوديّت برداشته شده است.[200] رابعاً هيچگونه تنافى بين آيه جواز و آيات حرمت نيست و امكان جمع عرفى وجود دارد; چون آيات مربوط به حرمت ازدواج با مشرك و آيه جواز ازدواج با اهلكتاب، به دو موضوع كاملاً مباين با هم مربوطاند و آيات مربوط به حرمت ازدواج با كافر را مىتوان به آيه جواز ازدواج با اهل كتاب تخصيص زد; زيرا نسبت، عام و خاص مطلقاست.[201]
2. آيه5 مائده/5، به جواز متعه* با زنان اهلكتاب و آيات حرمت به ازدواج دائم با آنان مربوط است; زيرا آنچه را در نكاح دائم پرداخت مىشود، مهريّه يا صداق مىنامند، و كلمه «اجر» در آيه جواز نكاح، در متعه ظهور دارد. اين اشكال، قابل پاسخ است; زيرا اوّلاً اجر، در نكاح دائم نيز بهكار رفته است (احزاب/33،50; مائده/5، 5; ممتحنه/60، 10) و ثانياً اين آيه، «اُجور» براى دوگروه، «مُحصَنـت مِن المُؤمِنـت» و «المُحصنـت مِنالّذين اُوتُوا الكِتـب» را مطرح كرده است و بىشك، آيه درباره خصوص متعه، درباره زنان مؤمن سخن نمىگويد، و درباره زنان اهلكتاب نيز به مطلق ازدواج (دائم يا متعه) نظر دارد و اختصاص قيد«اِذا ءَاتَيتُمُوهُنَّ اُجورَهُنَّ» به گروه دوم (اهلكتاب) نيز خلاف ظاهر است.[202]
3. هر دو گروه مطرح شده در آيه، زنان مؤمن هستند. براى آنان كه از ابتدا ايمان داشتهاند، تعبير «والمُحصَنـت مِن المؤمِنـت»آمده و براى آنان كه نخست اهلكتاب بوده، سپس ايمان آوردهاند، تعبير «والمُحصَنـت منالّذين اُوتُوا الكِتـب» آمده است; پس آيه اصلا به ازدواج اهلكتاب ربطى ندارد.[203] پاسخ اين است كه اوّلاً با اين ترتيب مىبايست از المحصنات من المشركات هم نام ببرد; چون گروه سومى از زنان مؤمن هستند كه اوّل مشرك بودند; سپس ايمان آوردند و اتّفاقاً تعداد اين گروه در صدر اسلام بسيار زياد بود. ثانياً در آغاز آيه، طعام اهلكتاب و طعام مسلمانان مطرح شده و مناسب آن است كه مقصود، كسانى باشند كه در حال حاضر اهلكتابند نه آنان كه پيشتر اهلكتاب بوده و اكنون مسلمان شدهاند.
نظرات شما عزیزان: