هر انسان زنده اى كه در انتظارهاى خويش، به تداوم حيات مى انديشد و بقاى خويش را انتظار دارد، تمام حركت و سكون خود را در راستاى اين انتظار و در جهت متناسب با تداوم حيات قرار مى دهد.
و لذا در روايات اسلامى مى بينيم كه انتظار فرج از افضل اعمال امت پيامبر شمرده شده است. يعنى ويژگى انتظار در عمل در راه رسيدن به حيات است. شايد يكى از علل اين گونه آموزش ها اين بوده است كه پيروان امام مهدى عليه السلام بكوشند تا خود را به امامشان نزديك كنند و مانند او بينديشند و امت با امام در انتظار به سر برند، زيرا امام نيز در انتظار ظهور خود به سر مى برد.
در حالت انتظار، بهترين شيوه پيوند و همسويى و همدلى با امام نهفته است، و غفلت از انتظار و معناى صحيح آن باعث بى خبرى و بى احساسى نسبت به سوزها و شورهاى امام موعود است. شايد در دوران غيبت، انتظار راستين براى فرج يعنى حضور امام در جامعه انسانى، نخستين راه بيعت و هم پيمانى با امام موعود باشد؛ زيرا انتظار حضور در متن جريان ها و حوادث پيش از ظهور است و مايه يادآورى هدف ها و آرمان هاى امام موعود و زمينه آگاهى و هوشيارى هميشگى است و در حال انتظار نبودن به معناى غفلت و بى خبرى و بى احساسى و بى تفاوتى نسبت به حوادث پيش از ظهور و اصل ظهور است.
جامعه منتظر، هر حادثه اى هر چند عظيم و ويرانگر، و هر عاملى هر چند بازدارنده و ياس آفرين، او را از تحقق هدف هاى مورد انتظار مايوس نمى كند و در راه آن هدف ها از پويايى و تلاش باز نمى ايستد، و همواره به امام خود اقتدا مى كند.
امامى كه در برابر مشكلات شكننده و حوادث كوبنده قرن ها و عصرها استوار و نستوه ايستاده است و ذره اى در اصالت راه و كار خود ترديد نكرده است.
حضرت مهدى عليه السلام فرمود... لان الله معنا و لا فاقة بنا الى غيره، و الحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنا (1)؛ ((... چون خدا با ما است نيازى به ديگرى نيست، حقانيَّت با ما مى باشد و كناره گيرى عده اى از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد.))
آرى! امام مهدى عليه السلام در چنين انتظارى به سر مى برد و با چنين ايمانى در اين شب يلداى زندگى، استوار و تزلزل ناپذير ايستاده است و جامعه ((منتظر)) و امت چشم به راه نيز بايد اين ويژگى ها را در امام موعود و ((منتظر)) خويش، نيك بشناسد، و تا حد امكان مانند خود او در انتظار باشد.
45: عناصر تشكيل دهنده انتظار چيست؟
انتظار ظهور منجى هيچ گاه به حقيقت نمى پيوندد مگر در صورتى كه سه عنصر اساسى در آن محقق گردد:
1- عنصر عقيدتى: شخص منتظر بايد ايمان راسخى به حتمى بودن ظهور منجى و نجات بخشى او داشته باشد.
2- عنصر نفسانى: زيرا شخص منتظر بايد در حالت آمادگى دائمى به سر ببرد.
3- عنصر عملى و سلوكى: شخص منتظر بايد به قدر استطاعت خود در سلوك و رفتارش زمينه هاى اجتماعى و فردى را براى ظهور منجى فراهم نمايد.
با نبود هر يك از اين سه عنصر اساسى، انتظار حقيقتا معنا پيدا نمى كند.
46: چه نوع انتظارى راجح است؟
انتظار فرج بر دو گونه است:
1- انتظارى كه سازنده است، تحرك بخش است، تعهدآور است، عبادت بلكه با فضيلت ترين عبادات است.
از مجموعه آيات و روايات اسلامى استفاده مى شود كه ظهور مهدى موعود عليه السلام حلقه اى است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزى نهايى اهل حق منتهى مى شود. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد. امامان و رهبران معصوم الهى به طور روشن و صريح ارائه تصويرى مناسب از انتظار، روى برداشت درست و صحيح از مفهوم آن تكيه داشته اند و انتظار را از مقوله عمل به حساب آوده اند، و لذا پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:افضل اعمال امتى انتظار الفرج (2)؛ ((افضل اعمال امت من انتظار فرج است.))
و نيز در روايتى ديگر امام صادق عليه السلام مى خوانيم:افضل الاعمال انتظار الفرج من الله (3)؛ ((بزرگ ترين اعمال انتظار فرج از خداست.))
اهميت آمادگى و زمينه سازى را مى توان در پيام امام صادق عليه السلام يافت كه فرمود:ليعدن احدكم لخروج القآئم و لو سهما (4)؛ ((بايد هر كدام از شما براى خروج قائم آمادگى پيدا كند اگر چه با تهيه كردن يك تير باشد.))
2- انتظارى كه ويرانگر است، بازدارنده است، فلج كننده است و نوعى اباحى گرى است. برداشت قشرى مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدى عليه السلام اين است كه صرفا ماهيت انفجارى دارد. فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم ها و تبعيض ها و اختناق ها و حق كشى ها ناشى مى شود، آنگاه كه صلاح به نقطه صفر برسد و حق و حقيقت هيچ طرفدارى نداشته باشد.
اين نوع برداشت، از آن جهت كه با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهى ها را به عنوان مقدمه يك انفجار مقدس و موجه مى شمارد، بايد ((شبه ديالكتيكى)) خوانده شود، با اين تفاوت كه در تفكر ديالكتيكى با اصلاحات از آن جهت مخالفت مى شود و تشديد نابسامانى ها از آن جهت داده مى شود كه شكاف وسيع تر شود و مبارزه پيگيرتر و داغ تر گردد. ولى اين تفكر عاميانه فاقد اين مزيت است، فقط به فساد و تباهى فتوا مى دهد كه خود به خود منجر به نتيجه مطلوب بشود.
اين نوع برداشت از ظهور و قيام مهدى موعود، و اين نوع انتظار فرج كه منجر به نوعى تعطيل در حدود و مقررات اسلام مى شود و نوعى اباحى گرى بايد شمرده شود به هيچ وجه با موازين اسلامى و قرآنى وفق نمى دهد.
47: انتظار، چه تاءثيرى در بعد اجتماعى دارد؟
انتظار در ابعاد گوناگون حيات انسانى آثار ژرف مى گذارد، و بيشترين اثر گذارى آن در بعد تعهدها و مسئوليت هاى اجتماعى و احساس ديگر خواهى و احسان دوستى عينيت مى يابد؛ زيرا كه در مفهوم انتظار، انسان گرايى نهفته است. انسان منتظر پيوندى ناگسستنى با هدف ها و آرمان هاى امام منتظر و موعود خود دارد و در آن راستا گام بر مى دارد و همسان و همسوى آن اهداف و آرمان ها حركت مى كند و همه جهت گيرى ها و گرايش ها و گزينش هايش در آن چارچوب قرار مى گيرد. امام موعود، غمگسار راستين غمزدگان و يار و ياور واقعى مظلومان و حامى حقيقى مستضعفان است.
پس جامعه منتظر انسان هاى داراى خصلت انتظار بايد در زمينه خواست ها و هدف هاى امامشان عمل كنند و به يارى انسان هاى مظلوم و محروم بشتابند و دل آزردگان را مرهم نهند و دشوارى ها و مشكلات مردم را تا حد توان طبق خواسته و رضاى امامشان برطرف سازند. و اگر چنين شد در قلمرو جامعه منتظر، محروم و تهيدست و بيمار بى درمان و دلتنگ و افسرده و اندوهگين و گرفتار باقى نخواهد ماند.
شايد يكى از معانى برخى از احاديث درباره انتظار فرج كه گفته اند: ((انتظار فرج خود فرج است)) همين معنا باشد كه جامعه منتظر اگر انتظارى راستين و صادقانه داشته باشد دست كم در حوزه خود، مشكلات و نابسامانى هاى مردم را برطرف مى كند و خواسته ها و آرمان هاى امام موعود را در محيط خويش تحقق مى بخشد لذا امام رضا فرمود:... انتظار الفرج من الفرج (5)؛ ((... انتظار فرج جزء فرج است.))
48: عنصر انتظار چگونه در آمادگى نظامى منتظران تاءثير دارد؟
انتظار، نخست يك آرمان و عقيده است و سپس در عمل و عينيت آشكار مى گردد و انسان منتظر به مرزبانى و پاسدارى از حوزه جغرافيايى و فرهنگى و ايدئولوژى خود و همكيشان و هم مسلكان خويش مى پردازد و همواره در موضع ديده بانى است و هوشيارانه و تيزنگرانه به افق هاى دور و نزديك مى نگرد و هر تحرك و تحول و نقل و انتقالى را در اردوگاه هاى دشمن زير نظر مى گيرد و در سنگر دفاع ايدئولوژيكى و زمينى و جغرافيايى، دشمن را از پيشروى باز مى دارد، و در صورت فراهم بودن زمينه به تهاجم نيز دست مى يازد.
اين است كه جامعه منتظر همواره به آمادگى نظامى و دفاعى فرا خوانده شده است و تهيه ابزار جنگ و قدرت از هر مقوله و با هر كيفيت، تكليف گشته است. فقها در كتاب جهاد بحثى را تحت عنوان ((مرابطه)) و ((رباط)) ذكر كرده اند، به اين معنا كه مومنان در مرزها اقامت گزينند و آمادگى كامل داشته باشند تا در هنگام حمله و تهاجم ناگهانى دشمن دفاع كنند و كشور را نجات دهند.
معناى ديگر مرابطه و رباط، پيوند و رابطه با امام و در خدمت امام زيستن و مرزبان دستورها و خواسته هاى امام بودن است. به اين معنا كه جامعه ى مومنان با امام خويش ارتباط برقرار كنند و به ريسمان ولايت امام چنگ زنند و با او هم پيمان شوند و به يارى امام متعهد گردند. اين قسم از ((مرابطه)) بر هر فرد واجب عينى است، نيابت بردار نيست، و پايه اى از پايه هاى ايمان است و عملى بدون آن پذيرفته نمى شود.(6)
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه:يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون (7)؛ فرمود:اصبروا على المصآئب و صابروا على الفرآئض و رابطوا على الائمه عليهم السلام (8)؛ ((در برابر مشكلات شكيبايى ورزيد و در انجام تكليف ها و مسئوليت ها پايدار باشيد و با امامان مرابطه برقرار كنيد.))
و در روايتى ديگر از امام صادق عليه السلام آمده است كه ((رابطوا)) به معناى حضور نزد امام است (9)
49: عنصر صبر در تحقق انتظار تا چه مقدار موثر است؟
روح و جوهر اصلى انتظار، مقاومت و صبر است. كسى كه منتظر تحقق يافتن هدف آرمانى است بايد تا فرا رسيدن زمان پيدايى هدف و شكل گرفتن آرمان، پايدارى و شكيبايى كند و تاب و توان از دست ندهد، و هر ناملايمى را در آن با بردبارى بپذيرد، و چون صبر و پايدارى را از دست داده است؛ زيرا كه پايدارى و صبر، تحقق بخش جوهر انتظار است. لذا در احاديث از انتظار فرج همراه با صبر سخن گفته اند.
امام رضا عليه السلام فرمود:ما اءحسن الصبر و انتظار الفرج... (10)؛ ((چه نيكو است شكيبايى و انتظار فرج.))
براى ظهور وقت تعيين نشده است و همواره وقوع آن را امرى ناگهانى توصيف كرده اند و لذا بايد انتظار لحظه به لحظه باشد.
50: حقيقت انتظار فرج چيست؟
انديشه پيروزى نهايى نيروى حق و صلح و عدالت، بر نيروى باطل و ستيز و ظلم، استقرار كامل و همه جانبه ارزش هاى انسانى، تشكيل مدينه فاضله و جامعه ايده آل و بالاخره اجراى اين ايده عمومى و انسانى به وسيله شخصى مقدس و عالى قدر كه در روايات اسلامى از او به عنوان ((مهدى)) نام برده شده است، انديشه اى است كه كم و بيش همه فرق مذاهب اسلامى با اختلافاتى بدان مومن و معتقدند.
اين انديشه بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوشبينى نسبت به جريان كلى نظام طبيعت و سير تكامل تاريخ و اطمينان به آينده و طرد عنصر بدبينى نسبت به پايان كار بشر است (كه طبق بسيارى از نظريه ها و فرضيه هاى غير اسلامى پايان نظام طبيعت تاريك و ابتر است) .
اميد و آرزوى تحقق اين نويد كلى جهانى انسانى، در زبان روايات اسلامى ((انتظار فرج)) خوانده شده است.
51: آيا مكاتب فلسفى نيز انتظار فرج را امرى ارزشى مى دانند؟
انتظار ظهور منجى در آخرالزمان و نجات بشر از وضعيت موجود اختصاص به اسلام و حتى اديان آسمانى ندارد بلكه مكاتب فلسفى غير دينى و مادى نيز معتقد به اين نظريه مى باشند.
راسل مى گويد: ((انتظار منجى و اعتقاد به ظهور نجات بخش در آخرالزمان اختصاص به اديان آسمانى ندارد بلكه مكاتب غير دينى و مادى نيز در انتظار ظهور منجى براى جامعه بشريت و گسترش دهنده عدل و داد به سر مى برند)) .
52: آيا در كتاب مقدس يهود سخن از انتظار فرج به ميان آمده است؟
شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان در تاريخ پرفراز و نشيب يهوديت موج مى زند. در عهود قديم از كتاب مقدس سفر مزامير داوود مزمور 37 مى خوانيم: ((به جهت وجود اشرار و ظالمين مايوس مشو؛ زيرا نسل ظالمين از روى زمين برچيده خواهد شد و منتظرين عدل الهى وارثان زمين خواهند شد. و كسانى كه مورد لعن الهى واقع گردند بينشان تفرقه خواهد افتاد. و انسان هاى صالح كسانى هستند كه وارثان زمين شده و تا پايان تاريخ در روى زمين زندگى خواهند كرد)).(11)
تب و تاب انتظار دخالت اعجازآميز خداوند در دوران سيطره واليان رومى بر فلسطين به اوج خود رسيد و به همين علت هنگامى كه يحياى تعميد دهنده ندا داد: ((توبه كنيد، زيرا ملكوت آسمان نزديك است.)) (12) توده هاى مردم پيام او را با جان و دل شنيدند، كلمات هيجان آور او دل هاى شنوندگان را تكان مى داد و الهام بخش گروه هاى ستمديده و بينوايى بود كه همواره آتش شوق انتظار براى قيام ((مسح شده خدا)) در قلوبشان زبانه مى كشيد.
53: مقصود از انتظار مسيحا چيست؟
يهوديان در سراسر تاريخ محنت بار خود هر گونه خوارى و شكنجه را به اين اميد بر خود هموار كرده اند كه روزى ((مسيحا)) بيايد و آنان را از گرداب ذلت و درد رنج رهانده فرمانرواى جهان گرداند. هم اكنون صهيونيست هاى اشغالگر فلسطين، علاوه بر دعاهاى مسيحايى مرسوم در پايان مراسم سالگرد بنيان گذارى رژيم اسرائيل غاصب (پنجم ماه ايّار عبرى) پس از دميدن در شيپور عبادت، اين گونه دعا مى كنند: ((اراده خداوند، خداى ما چنين باد كه به لطف او شاهد سپيده دم آزادى باشيم و نفخ صور مسيحا گوش ما را نوازش دهد)).(13)
بسيار طبيعى است كه قوم بنى اسرائيل با گذشته تيره و تار خود در انتظار آينده بهترى باشد. به همين علت كه حضرت موسى عليه السلام به عنوان يك منجى ميان ايشان برخاست آنان در پذيرفتن او درنگ نكردند. اين آرمان در دوران ابتلا پا گرفت و هرگز از ايشان جدا نشد و تنها با انتخاب داوود به پادشاهى بود كه آرزوى قوم براى قيام يك منجى كاملا برآورده شد. داوود نمونه يك پادشاه يهودى و الگوى جاودانى شخص مسيحا گرديد. و در واقع برخى از انبيا و حكيمان هم او را مسيحا مى دانستند.(14)
عصر داوود و سليمان را مى توان دوران شكوفا شدن آرمان مسيحايى در اذهان قوم يهود دانست. اميد مسيحايى با دو نيم شدن حكومت بنى اسرائيل پس از حضرت سليمان جدى تر شد.
انبيا نه تنها آتش شوق را در دل ها روشن نگه مى داشتند بلكه به توسعه دادن مفهوم مسيحا و دوران مسيحايى مى پرداختند. آنان معتقد بودند كه شخص مسيحا كه خدا به وسيله او جهان را مبارك خواهد ساخت، در اذهان بيشتر انبيا حاضر بود.
انديشه مسيحايى در پيشگويى هاى ((إ شَعيا)) به طور وضوح آمده است. مسيحاى آرامش آفرين و تسلى بخش قوم يهود در يكى از پيشگويى هاى او تصوير شده است او حكومت آرمانى عادلانه اى را پى مى افكند كه در آن زمان جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد مثل آب هايى كه دريا را مى پوشاند)) و آن، پس از گسترش دين بنى اسرائيل در سراسر گيتى است كه همچون پرچم قوم ها بر پا خواهد شد و امت ها آن را خواهند طلبيد.(15)
و نيز مى خوانيم: ((و در ايام آخر واقع خواهد شد كه كوه خانه خداوند بر قله كوه ها ثابت خواهد شد و فوق تل ها برافراشته خواهد گرديد و جميع امت ها به سوى آن روان خواهند شد...)).(16)
برخى از پيشگويى هاى ((صفنيا)) حتى از پيشگويى هاى اشعيا جهان شمول ترند از ديد او عصر مسيحايى زمان اصلاح كلى جهان است؛ زيرا كه در آن زمان، زبان پاك به امت ها خواهد داد تا جميع ايشان اسم يَهوَه را بخوانند و به يك دل او را عبادت كنند. تصور تَلمود پيرامون شخص مسيحا به قرار زير است: ((يك انسان كه نهالى از خاندان سلطنتى داوود است و قداست او تنها به سبب موهبت هاى طبيعى وى خواهد بود. امت هاى مشرك به دست او نابود خواهند گشت و بنى اسرائيل قوت خواهد گرفت)).(17)
نظرات شما عزیزان: