دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز
این مثل مشهور که جمله ای برگرفته از گلستان سعدی است یکی از جنجالی ترین سخنان سعدی و از ضرب المثلهایی است که موافقان و مخالفان زیادی دارد. این باور مشهور و این ضرب المثل آنقدر در ذهن و زبان ما ایرانیان جاگیر شده و در فرهنگ ما جا افتاده است که مشکل برای مردم می توان توضیح داد که این ضرب المثل اساسا بی پایه و بر خلاف اصول تربیت و اخلاق انسانی و بر خلاف مصالح عمومی جامعه است. اعتقاد به اینکه آیا دروغ مصلحت آمیز می توان گفت یا نه و آیا بهتر از راست فتنه انگیز است یا خیر تنها منحصر به فرهنگ ما هم نیست و تقریبا در همه ملتها مطرح بوده و از موضوعات میان رشته ای است که بین دانشمندان و روانشناسان و جامعه شناسان و فلاسفه علم اخلاق و علم حقوق مورد بحث بوده است. اما در یک جمله می توان گفت که تقریبا اکثر متفکران و حکمای علم اخلاق این ضرب المثل را رد کرده و گفته اند هیچ مصلحتی بهتر از راستگویی نیست و هیچ مصلحتی مجوز برای دروغگویی نمی شود. زیرا که اولا کسی که یک دروغ مصلحت آمیز بگوید سد شکسته شده و می تواند بعدا به استناد مصلحت آمیز بودن هزار دروغ دیگر هم بگوید و آن را توجیه نماید و ثانیا قبح دروغ در جامعه می ریزد و ثالثا راست گفتن هر چقدر هم فتنه انگیز باشد فتنه اش بیشتر از رواج دروغگویی در جامعه نخواهد بود. زیرا اعتماد عمومی در جامعه از بین می رود.
بنابراین سرجمع بحثهای مخالفان و موافقان و دانشمندان این می شود که دروغ همه نوعش قبیح است چه مصلحت آمیزش و چه غیر مصلحت آمیزش و چون سعدی حرفی را زده است دلیل نمی شود که آن را پذیرفت و مهر تایید بر آن نهاد. هر چند سعدی از حکمای بزرگ فرهنگ و تاریخ ما بوده است اما حقیقت بزرگتر و مقدس تر از سعدی و امثال او است و هیچ چیز مقدس تر از حقیقت نیست.
در یکی از جنگ ها، عده ای را اسیر کردند و نزد پادشاه آوردند. شاه فرمان داد تا یکی از اسیران را اعدام کنند. اسیر که از زندگی ناامید شده بود، خشمگین شد و شاه را مورد سرزنش قرار داد که گفته اند: هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل بگوید.
وقت ضرورت چو نماند گریز دست بگیرد سر شمشیر تیز
شاه از وزیران حاضر پرسید: این اسیر چه می گوید؟
یکی از وزیران پاک نهاد گفت: این آیه را می خواند:
و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس
پرهیزکاران آنان هستند که هنگام خشم، خشم خود را فرو برند و لغزش مردم را عفو کنند و آنها را ببخشند.(آل عمران / 134)
شاه با شنیدن این آیه، به آن اسیر رحم کرد و او را بخشید، ولی یکی از وزیرانی که مخالف او بود و سرشتی ناپاک داشت نزد شاه گفت: نباید دولتمردانی چون ما نزد شاه سخن دروغ بگویند. آن اسیر به شاه دشنام داد او را به باد سرزنش و بدگویی گرفت.
شاه از سخن آن وزیر زشتخوی خشمگین شد و گفت: دروغ وزیر برای من پسندیده تر از راستگویی تو بود، زیرا دروغ او از روی مصلحت بود، ولی سخن تو از باطن پلیدت برخاست.
چنان که خردمندان گفته اند: دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز.
هر که شاه آن کند که او گوید حیف باشد که جز نکو گوید
نظرات شما عزیزان: