بررسی علل نفوذ تشیع
دانستن علل نفوذ علویان در میان سایر گروههای مذهبی و مردم می تواند در دانستن علل گسترش تشیع به ما کمک کند، چرا که علویان، مبلغان حرکت شیعه بوده اند. البته دانسته است که این تشیع، مراتب مختلف زیدی، امامی و غیره داشته است. دوستی اهل بیت سنگ بنای تشیع است که خود در تمامی انواع تشیع حضور داشته است. اگر این دوستی در مسیر منطقی خود سیر می کرد تا حد ولایت و اطاعت از اهل بیت پیش می رفت، اما گاهی به افراط نیز کشیده می شد و به حد اعتقاد غلو آمیز غلاه در مورد ائمه اطهار (علیهم السلام) می رسید.
زهد شیعیان عامل نفوذ تشیع
اشاره کردیم که یکی از علل نفوذ علویان دیانت آنها بود که در قرون اول حتی شیعیان نیز به آن مشهور بودند. علویان و دوستانشان در انجام فرائض دینی، تقید حساب شده ای داشتند و پای بندی آنها به اسلام در میانشان آشکار بود. مردم، فرق بین اسلام علویان را با اسلام امویان و عباسیان به خوبی مشاهده می کردند و به راحتی تشخیص می دادند که علویان و شیعیان گرایش دینی بسیار قوی دارند. زمانی که مردم وقتی در جریان شورش آنها بر ضد حکومت گردشان جمع می شدند، تازه فضائل آنها را درک می کردند. به دنبال آن بود که پیوند سیاسی آنها با علویان به شکل پیوند اعتقادی در می آمد. این در حالی بود که خوارج علی رغم آنچه در مورد تدینشان گفته می شد، متعادل نبودند و به همین دلیل نمی توانستند از این زاویه نفوذی کسب کنند. برخوردهای تند روانه و وحشیانه آنها، مردم را به شدت آزار می داد، به طوری که به عنوان مثال بصری ها کاملا از آنها وحشت داشتند.(۵)در برابر تعادل شیعه و تقوای علمی و عملی آنها، سبب جذب مردم می شد. در رأس شیعیان، علویان و در رأس آنها امامان شیعه (علیه السلام) بودند که این ویژگیها را دارا بودند. سفیان ثوری گفت: هل ادرکت خیر الناس الا الشیعه (۶) آیا بهترین مردم را به جز شیعه، دیده ای؟
مدائن، یکی از مراکز مهاجرت اعراب بوده و یکی از شهرهای شیعه شناخته می شده است. درباره ی آن گفته شده: اهلها فلاحون، شیعه امامیه و من عادتهم ان نساءهم لا یخرجون نهارا (۷) اهالی آن منطقه کشاورزند و شیعه امامی اند. از جمله ی عادات آنها این است که زنان آنها در روز از خانه، خارج نمی شوند. این نشانگر روحیه ی دینی شیعیان آن منطقه بوده است. سیستانی ها نیز که از لعن علی (علیه السلام) بر منابر خود، جلوگیری کرده اند، همین خصیصه را داشته اند. (۸) زنان مردم شیعه مذهب دیلم نیز همین گونه رفتار می کرده اند. (۹) چهره های برجسته شیعه در عراق از لحاظ علم و تقوا بسیار فراوان است. یکی از آنها حجر بن عدی بود. درباره ی وی و یارانش که در مقابل معاویه، مقاومت کرده و در تشیع خود، استقامت به خرج دادند.
رعایت وقت نماز از جمله ویژگیهای شیعه بوده است. (۱۰) یک نمونه ی جالب نقلی است که در یافتن مسلم در کوفه توسط دینوری نقل شده است. زمانی که عبیدالله بن زیاد بر آن شد تا مخفیگاه مسلم را پیدا کند به یکی از غلامان خود دستور دارد تا به مسجد رفته، مسلم را در آن جا بجوید. ابن زیاد به او گفت: ان هؤلاء الشیعه یکثرون الصلاه شیعیان، نماز زیاد می گزارند. در آنجا هر که را بر این خصوصیت یافتی، از طریق او به محل مسلم دسترسی پیدا کن. او نیز به مسجد رفته و دید که مسلم بن عوسجه، بیشتر از همه نماز می گزارد. نزد او رفته و با حیله و نیرنگ به مخفیگاه مسلم پی برد. (۱۱) سلمان فارسی از نخستین چهره های برجسته ی شیعه است. او در تقوا و علم، زبانزد تمایم اصحاب بود. وی در تقوا به حدی شهره ی آفاق است که صوفیه او را از جمله سر سلسله های خود به حساب می آوردند. ابوذر، هوادار دیگر تشیع، در دوری از دنیا و بی علاقگی بدان و تقید در رعایت حقوق مردم، بسیار معروف بود. درباره ی عمار بن یاسر نیز گفته شده: و قد کان عمار اشد حراس الاسلام مراسا و اکثر هم عنادا فی الحفاظ علی مثله و مبادئه (۱۲) عمار یاسر از سرسخترین پاسداران اسلام بود و بیشترین اهمیت را به نگهبانی و حفظ ارزشهای متعالی و اصول آن می داد. اویس قرنی از زهاد معروف شیعی است. او از شیعیان علی (علیه السلام) بود که در صفین به شهادت رسید. مقام وی در عرفان بسیار بالاست. (۱۳) شیبی در مورد او می نویسد: اویس قرنی شیعه بود. اسفراینی او را یکی از نساک مشهور می داند. (۱۴) در مورد کمیل بن زیاد گفته شده: کان زاهدا شیعیا قدیما.(۱۵) در مورد خباب بن ارت گفته شده: کان خباب بن ارت ناسکا شیعیا من النواحین البکائین. ( ۱۶) درباره ی محمد بن مسلم، روای شیعی نقل شده: من العباد فی زمانه. (۱۷).
همچنین در مورد سعید بن جبیر گفته شده: کان سعید بن جبیر زاهدا شیعیا. (۱۸) دکتر شیبی پس از آن می افزاید: و هکذا یتضح لنا منشأ التشیع فی الزهد (۱۹) این چنین آشکار می شود که زهد منشأ گرایش به تشیع است.
دکتر وردی می گوید: در سه شهر تشیع نضج گرفت. یکی در کوفه به سبب وجود عمار بن یاسر. دیگری مدائن به سبب حضور سلمان فارسی و سوم جبل عامل به سبب تلاش ابوذر غفاری. ( ۲۰ ) تشیع در کوفه عمدتا به دلیل نفوذ خاص خود امام علی (علیه السلام) بود گرچه وجود چهره های مقدسی چون عمار نیز در این باره مؤثر بود. درباره ی رفتن ابوذر به جبل عامل نیز تردید جدی وجود دارد.
صریح ترین تعبیر در مورد جنبه های اخلاقی برتر شیعیان در دوره ی اول از قول امام باقر (علیه السلام) چنین است: شیعیان و دوستداران ما، بهترین مردم زمان خویش بودند. اگر پیش نماز مسجدی در میان قومی بود، اگر مؤذنی در قبیله ای به چشم می خورد، اگر امانت داری وجود داشت و بالاخره اگر دانشمندی در میان مردم یافت می شد که در مسائل دینی و مصالح اجتماعی مردم به وی مراجعه می کردند، همه و همه از شیعیان و محبان ما بودند.
مظلومیت علویان و شیعیان عامل گسترش تشیع
از دیگر دلایل نفوذ علویان در میان مردم، مظلومیت آنها در برابر ظلم حاکمان اموی و عباسی بود. علویان، افزون بر آن که اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و اله) بوده و همه ی مسلمانان به آنها عشق می ورزیدند و خواستار دیدن آنها بودند، در پی فشارها و ظلم هایی که در حق آنها اعمال گردید، مظهر مظلومیت شدند. مردم که این ظلم ها را می دیدند، نسبت به آنها متمایل می شدند، به خصوص که مقاومت آنها را در برابر حکومت شاهد بودند. قیامها علویان که بعد از زید بن علی، به طور عمده جنبه شیعه ی زیدی داشت، در قرون اولیه به طور مستمر رواج یافت. در سرزمین های اسلامی از جمله حجاز و عراق و ایران – به استثنای شام – نمونه ی این قیامهای فراوان است. یعقوبی با اشاره به حرکت زید به علی که سبب ایجاد مظلومیتی دیگر بعد از عاشورا برای علویان شد می گوید: پس از آن در خراسان، تشیع شایع گردید و تبلیغات ضد اموی رواج یافت. ( ۲۱ ) این مسأله در میان خود اهل بیت نیز سابقه داشت. علی بن الحسین (علیه السلام) سالها در عزای پدرش و دیگر افراد اهل بیت که در کربلا به شهادت رسیدند، اشک ریخت. این مظلومیت در جریان سرنگونی امویان،پشتوانه ی مهم روحی جامعه اسلامی بود که عباسیان از آن بهره بردند و حکومت خود را بر پایه اشکی که بر شهادت مظلومانه امام حسین (علیه السلام) زید و یحیی بن زید ریخته شد، برپا کردند.
این مظلومیت به بهترین شکل در اشعاری که شعرای شیعه سروده اند، جلوه گر شده و ادبیات شیعه را به سمت خون و گریه کشانده است. این اشعار به گونه ای است که هر مسلمانی بلکه هر انسانی را تحت تأثیر قرار داده و به گریه وا می دارد. جالب است که خود علویان به ویژه امامان شیعه (علیه السلام) در رواج این اشعار می کوشیدند. کوفه به عنوان محفل کوچکی برای شیعه که شاهد خونین ترین کشتارهای زیاد، ابن زیاد و حجاج از شیعیان بود، توجه همه را به خود جلب کرده بود. شیعیان یک رابطه ی عاطفی قوی با آن داشتند. این سخن امام علی (علیه السلام) که فرموده بود: لیأتین علی الکوفه زمان ما من مؤمن و لا مؤمنه الا بها او قلبه یحن الیها ( ۲۲) روزگاری خواهد آمد که هر مؤمن و مؤمنه ای در کوفه بسر برد یا این که دلش، متمایل به آن شهر باشد.
امویان نه تنها نسبت به علویان، بلکه نسبت به تمامی شیعیان که نقطه ی ثقل آنها در کوفه و اصولا عراق بود، فشارهای سختی اعمال کردند. به گفته ی ابن ابی الحدید: پس از جریان صلح در سال ۴۱ ه: احدی از مؤمنان نبود مگر آنکه بر خون خود وحشت داشت و یا آواره در روی زمین به دنبال محل امنی می گشت و نمی یافت.
معاویه دستور داده بود تا شهادت دادن ( گواهی دادن ) هیچ یک از اصحاب علی (علیه السلام) پذیرفته نشود. ( ۲۳ ) امام حسین (علیه السلام) به او نوشتند: تو زیاد را بر عراق حاکم کردی در حالی که دست و پای مسلمین را قطع کرده، چشم مردمان را کور می کرد و آنها را بر شاخه های نخل، بدار می آویخت. تو به او نوشتی: هر کس بر دین علی است او را بکش ! او نیز آنها را کشته و به امر تو مثله کرد. ( ۲۴ ) به نقل مورخان معاویه: دستور داده بود تا نسبت به محبین علی (علیه السلام) در مورد عطاء ها سخت گیری کرده، اسامی آنها را از دیوان بیت المال، حذف نموده و با ایجاد فشار بر آنها، خانه هایشان را نیز ویران کنند. سختگیری آنها در مورد اهل بیت (علیهم السلام) به اندازه ای بود که برای تشدید دشمنی با آنها، صریحا اعلام می کردند که: لا صلاه الا بلعن ابی تراب (۲۵ ) نماز، بدون لعن علی، نماز نیست ! دکتر شیبی درباره ی مظلومیت شیعه در طول تاریخ می نویسد: تاریخ شیعه پس از حادثه کربلا، یک سلسله عذابها و فشارهاست که به صورت دائمی بر آنها تحمیل می شود.
در اصل حادثه کربلا، ریشه ی این مظلومیت بود. حضور اهل بیت از کوچک و بزرگ در آن حادثه و آنچه پس از آن بر آنها گذشت این مظلومیت را به اوج رساند. کشته شدن حجر بن عدی، عمرو بن الحمق خزاعی و نیز میثم تمار و دیگران به دست زیاد، مظلومیت شیعه را به صورت یک سنت در عراق در آورده بود. امام باقر (علیه السلام) درباره ی مظلومیت اهل بیت (علیهم السلام) می فرمود: همیشه ما تحقیر می شدیم و مورد ظلم و ستم قرار می گرفتیم. ما را دور می کنند، حقیر می سازند، محروم می نمایند و می کشند. ما همیشه در معرض خوف و ترس بوده و بر خون خود و دوستانمان امنیت نداشتیم. ( در زمان معاویه ) شیعیان ما را در شهرها کشتند، دستها و پاهایشان را تنها به ظن و گمان قطع کردند، نام هر کس در زمره ی محبین یا اصحاب ما برده می شد، زندانی می شد. مالش را غارت می کردند و یا خانه اش را ویران می ساختند. این بلا، همچنان در تزاید و شدت بود، تا زمان عبیدالله بن زیاد، پس از آن حجاج آمد. شیعیان بسیاری را کشت و ایشان را به ظن و گمان بازداشت نمود. کار شیعیان در آن جامعه بلازده به جایی رسیده بود که اگر مردی را رزندیق و یا کافرمعرفی می کردند، نزد حجاج محبوبتر از آن بود که او را شیعه ی علی (علیه السلام) معرفی کنند. (۲۶ )
خوارزمی در نامه ای که به شیعیان نیشابور نوشته به بهترین شکل، این مظلومیت را ترسیم کرده است. او می نویسد: در هیچ شهری از شهرهای کشور اسلامی نیست مگر آن که شیعی مظلومی به شهادت رسیده و اموی و عباسی در قتل او شریک اند و عدنانی و قحطانی بر آن متفق ! معاویه، حجر بن عدی کندی و عمرو بن حمق خزاعی را بعد از آن که قسمهای مؤکد و عهدهای شدیدی کرده بود ( تا آنها را نکشد ) به شهادت رساند. زیاد بن سمیه هزاران نفر از شیعیان بصره را اعدام کرده و بیشترین اسیر و زندانی را از آنان داشت. او پس از آن، اشاره به حرکت حجاج می کند و می نویسد: او بنی هاشم را به بازی گرفته، بنی فاطمه را تهدید می کرد و شیعیان علی (علیه السلام) را می کشت و آثار اهل بیت رسول الله (صلی الله علیه و اله) را محو نمود.
در ادامه از جنایات منصور عباسی به میان می آید که:… هنگامی که منصور مرد، زندانهای او مملو از خاندان رسالت و معدن پاکی و طهارت بود. او در پی غائبین آنها می گشت. و حاضرین را به زندان می افکند. این ها در کنار کارهای هارون و موسی، نسبت به آل ابی طالب، اندک بود… تا آن که هارون مرد، در حالی که درخت نبوت را درو کرده و نهال امامت را ریشه کن ساخته بود. آنها هر کس را که به عنوان شیعه می شناختند، می کشتند و هر کس که اسم فرزندش را علی می گذاشت، خونش را بر زمین می ریختند. هیچ گونه مال و منالی نمی دادند، مگر به کسانی که آل ابی طالب را دشنام و مذهب نواصب را یاری می کند. اینها، نمونه ای از جنایات امویان درباره ی اهل بیت و شیعیان آنها است که مظلومیتی بزرگ برای آنان فراهم می کرد و اندیشه های شیعی را همراه خود به درون جامعه می برد. به دلیل وجود همین محبوبیت همراه با مظلومیت بود که مأمون کوشید تا با استفاده از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) حرکتهای مزبور را تضعیف کرده جبران مظلومیت آنها را بکند و ننگ عباسیان را از این ناحیه کم کند.
یعقوبی در شرح چگونگی قیامهای طالبیان در این عهد، اشاره به سختگیریهای هادی عباسی کرده و این که او طالبی ها را به بدترین شکل ترسانده و اصرار دریافتن آنها داشت. او ارزاق و عطایای آنها را قطع کرد و به همه جا برای یافتن آنها، نامه نوشت. یعقوبی ادامه می دهد که همین شیعیان را مصمم کرد تا اطراف حسین بن علی ( شهید فخ ) گرد آمدند. ( ۲۷ ) ابن اسفندیار درباره ی متوکل می نویسد: همچنان که کسی را به هوس شکار و سایر ملاهی میل باشد، او را میل بدان بود که سادات آل رسول را هلاک کند (۲۸) بیشترین دشمنی ها با علویان از ناحیه ی متوکل عباسی بود. زمانی که متوکل شنید ابومحمد عبدالله بن عمار برقی اشعاری در مذمت خلفای نخستین سروده، دستور داد تا زبان وی را بریدند و دیوان اشعارش را پاره کردند. وی پس از چند روز درگذشت. ( ۲۹ ) در مورد دیگری، محدثی با نام ابو عمرو نصر بن علی جهضمی، روایتی در فضائل اهل بیت روایت کرده بود. زمانی که متوکل خبر آن را شنید دستور داد تا وی را هزار ضربه تازیانه بزنند تنها با وساطت جمعی از علمای سنی از تنبیه وی درگذشتند. (۳۰ ) در مورد مشابه دیگر، به دستور متوکل و با حکم قاضی وی، عیسی بن جعفر بن عاصم هزار ضربه شلاق را خورد آنگاه در آفتاب رها شد تا بمرد. سپس جنازه اش را در دجله انداختند. ( ۳۱ ) تأثیر این مظلومیتها در مؤمنان جامعه گسترده بود. سفیان الثوری به عیسی فرزند زید بن علی می گفت: هر کس کمترین ایمانی داشته باشد، به خاطر فشارها و کشتارها و تهدیدهایی که در مورد بنی فاطمه می شود، گریه خواهد کرد.
نگرش ضد ستم عامل نفوذ تشیع
جهت گیری مثبت و اسلامی نهضت های شیعه و نیز وجود جنبه های اعتدالی در آن، برخلاف حرکت خوارج، توانست عاملی برای جذب توده های مردم باشد. نخستین نکته ی برجسته ی در دیدگاه شیعیان این بود که شیعه هم در فقه و هم درعمل، موضع ضد ظلم و خلفای ظالم داشت. این موضعی بود که با شدت و ضعف در تمامی مدت حکومت امویان و عباسیان ادامه داشت و همیشه فضای مبارزه را بر ضد ستم مشروعیت می بخشید. از آنجا که پشتوانه فکری شیعه، مبارزات علی (علیه السلام) بر ضد طغیان و شورش های داخلی بود، شیعه نیز در مبارزات خود، جنگ با قاسطین را در شکل های مختلف آن مورد توجه داشت.
در کتب رجالی اهل سنت، اعتقاد به جنگ با فرد حاکم ولو این که حاکم فاسدی باشد، یکی از علائم شیعه بودن افراد تلقی می شد.(۳۲ ) همین اهل قم بودند که والیان خلفا را به داخل شهر، راه نمی دادند. آنها نیز اجبارا قصری در بیرون شهر ساخته و از آنجا حکمرانی می کردند ! از بعضی از آنان نقل شده که: ما مدت چندین سال، هم والی و هم عامل بودیم. اما هیچ زنی از زنان عرب را ندیدیم و نظر ما بر هیچ زنی نیامد. (۳۳ ) برای این که به داخل شهر، راه نیافته بودند.
ایوب بن متوکل می گوید: پادشاهی عبور می کرد. مردمی که در میان آنها ابان بن تغلب شیعی بود ؛ همه به پا خاستند جز ابان ! وقتی دلیل از او خواستند گفت: کراهت داشتم که قرآن را خوار کنم. البته در این موضع امامیان متعادلتر از زیدیان بود، گرچه در مخالفت و عدم مشروعیت حکومت اموی و عباسی مشترک بودند.
این ستیزه جوئی با ظلم و جور، برای موالی ایران نیز که خود، تحت فشار بودند و به خصوص از جنبه نژادی، ظلم مضاعف را تحمل می کردند، بسیار جالب بود. زید بن علی در علت اقدام خود می گفت: « ای مردم ! ما شما را به کتاب خدا و سنت رسولش، دعوت می کنیم. همچنین شما را به جهاد با ظالمین، حمایت از مستضعفین، کمک به محرومین، تقسیم موجودی بیت المال میان کسانی که سزاوار آن هستند و نیز کمک به اهل بیت (علیهم السلام) علیه کسانی که ناصبی بوده و نسبت به حقوق آنها جاهل هستند. فرا می خوانیم ». (۳۴) همین جهت گیری بر ضد ظلم، موجب شد که نه تنها شیعه، بلکه تمامی مردم با عقائد گوناگون در آن شرکت کردند.
در این حرکتهای شیعی نه تنها جنبه ی ضد ظلم قوی بود، بلکه تکیه بر سنت پیامبر (صلی الله علیه و اله) و احیاء قرآن از نکات بارزی به شمار می رفت که در این قبیل جنبشها وجود داشت. این مطلب در حرکت کربلا و نیز زید بن علی و سایر حرکتها، توانست چهره ی این قیامها را در مقابل خلفا – که عملشان محو کتاب خدا و سنت رسول او بود – مثبت جلوه داده، افراد مؤمن را جذب کند. کما این که دیدیم سفیان ثوری، خیار الناس را همان شیعیان می دانست. در کنار تمامی عواملی که برای گسترش تشیع مطرح کردیم، باید به ادبیات قوی شیعه در نشر تشیع به طور جداگانه می پرداختیم. اشعار بلند کمیت بن زید اسدی و سید حمیری و بسیاری از ادبای برجسته ی شیعه، به نوبه ی خود سهمی عظیم در نشر تشیع داشته است. این اشعار که به طور عمده به بیان فضائل اهل بیت و مصائب آنها اختصاص یافته، عمیقا در روحیه ی مردم تأثیر داشته است. در ادبیات فارسی نیز این بخش قابل توجه بوده که در جای دیگری به آن اشاره کرده ایم. تنها اشاره به این سخن سید حمیری کافی است که پس از آن که همه ی فضائل امیر المؤمنین (علیه السلام) را به شعر در آورده بود می گفت: اگر کسی یک فضیلت از امام علی (علیه السلام) نقل کند که من شعری در آن بار نگفته باشم هزار دینار به او می دهم.
پی نوشت:
۱- ابن خلدون می نویسید: « رأی صاحب الزنج کثره خروج الزیدیه مع الفاطمیین، فانتحل هذا النسب »، ج ۴، ص ۱۸.
۲- عمده الطالب فی انساب آل ابی اطالب، ص ۱۰۱.
۳- برای نمونه نک: غایه الاختصار فی البیوتات العلویه، ص ۲۶ – ۴۶ ؛ عمده الطالب صص ۱۰۶-۱۰۷.
۴- نور الابصار، صص ۱۱۷-۱۱۸.
۵- اخبار الطوال، ص ۲۷۰.
۶- مقاتل الطالبیین، ص ۱۹۵.
۷- آثار البلاد و اخبار العباد، ص ۴۵۳.
۸- همان، ص ۲۰۲.
۹- احسن التقاسیم، ج ۲، ص ۵۴۷ ( ترجمه ی فارسی )
۱۰- زبیر بکار، الموفقیات، ص ۱۳۴. آثار الجاحظ، ص ۲۰۵.
۱۱- اخبار الطوال، ص۲۳۵.
۱۲- الصله بین التشیع و التصوف، ص ۴۳.
۱۳- مختصر البلدان،ص ۱۷۱.
۱۴- الصله، ص ۲۴۵ ؛ التبصیر فی الدین، ص ۲۲.
۱۵- الصله بین التشیع و التصوف، ص ۲۲۵.
۱۶- حیله الاولیاء، ج ۱، ص ۱۴۳.
۱۷- رجال کشی، ص ۱۶۵.
۱۸- الصله بین التشیع و التصوف، ص ۲۵۵.
۱۹- همان مدرک، ص ۲۲۵.
۲۰- وعاظ السلاطین، ص ۲۹۷.
۲۱- « لما قتل زید بن علی و کان من امره ماکان، تحرکت الشیعه بخراسان و ظهر امرهم و کثر من یأتیهم و یمیل معهم و جعلوا یذکرون للناس افعال بنی امیه و مانالوا من آل رسول الله حتی لم یبق بلد الافشا فیه هذا الخبر » یعقوبی، ج ۲، ص ۳۲۶. زمانی که زید بن علی کشته شد و آن اتفاقات افتاد، شیعیان خراسان به حرکت در آمده، و تلاشهاشان را آشکار کردند و تعداد زیادی نزد آنها رفت و آمد نموده و متمایل به آنها شدند. آنها کارهای بنی امیه را برای دیگران یادآوری کرده و آزارهایی را که از ناحیه آنها در حق آل رسول ( ص ) صورت گرفته بود، برای آنها بازگو می کردند مدتی نگذشت که در تمام بلاد این اخبار انتشار یافت.
۲۲- مختصر البلدان، ص ۱۶۳.
۲۳- « الا یجیزوا الأحد من شیعه علی و اهل بیت (علیهم السلام) شهاده ) تاریخ الطبری، ج ۶ ص ۱۴۶.
۲۴- انساب الاشراف، ج ۲ ( از بخش طالبیان )، ص ۱۵۴ ؛ و نک: اخبار الطوال، ص ۲۲۴ ؛ الامامه و السیاسه، ج ۱، ص ۱۸۱-۱۸۰.
۲۵- همان مدرک، ج ۲، ص ۲۰۲.
۲۶- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۱، ص ۴۴ ؛ الامام الصادق (علیه السلام) ابوزهره، صص ۱۱۱ -۱۱۲.
۲۷- تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۴۰۴.
۲۸- تاریخ طبرستان، ج ۱، ص ۲۲۴.
۲۹- الغدیر، ج ۴، ص ۱۴۰.
۳۰- تاریخ بغداد، ج ۱۳، صص ۲۸۷-۲۸۸.
۳۱- تاریخ بغداد، ج ۷ ص ۳۵۷ ؛ نشوار المحاضره، ج ۶، ص ۶۴. سه مورد اخیر به تفصیل در تکمله ی « مکتب در فرایند تکامل »، صص ۲-۵ آمده است.
۳۲- به عنوان نمونه: میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۴۹۷.
۳۳- تاریخ قم، ص ۲۸۵.
۳۴- تاریخ طبری، ج ۸، ص ۲۶۷ ( ط لیدن ) الکامل، ج ۴، ص ۲۴۲. انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۳۷. مقدسی می نویسد: « بایع مع زید بن علی جهاد الظالمین و الدفع عن المستضعفین » با زید بن علی، به جهاد با ظالمین و دفاع از مستضعفین بیعت صورت گرفت. مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۶، ص ۵۰.
نظرات شما عزیزان: