2 - پند و ارشاد امت
چون امام چهارم در عصر اختناق زندگی میكرد، نمیتوانست مفاهیم مورد نظر خود را بصورت آشكار و صریح بیان كند، از اینرو از شیوه موعظه استفاده میكرد و مردم را از طریق موعظه با اندیشه درست اسلامی آشنا میكرد و این اندیشه را كه در اثر تبلیغات حاكمان جائز در طول زمان به فراموشی سپرده شده یا تحریف گشته بود، به صورت اول و اصیل به یاد مردم میآورد و توده مردم و جامعه اسلامی را تا هر مقدار كه میتوانست با حقایق و تعالیم اسلام آشنا میساخت.
بررسی این موعظهها نشان میدهد كه امام با روش حكیمانه و بسیار زیركانهای، ضمن اینكه مردم را نصیحت و موعظه میكرد، آنچه را كه میخواست در ذهن مردم جا بگیرد، به آنان القا میكرد، و این، بهترین شكل انتقال افكار و اندیشه درست اسلامی در آن شرائط بود زیرا این مباحث، در عین حال كه اثر و نتیجه سیاسی داشت و بر ضد دستگاه حاكم بود، حساسیت حكومت را بر نمیانگیخت. امام ضمناً مسئله «امامت»، یعنی سیستم حكومت اسلامی و رهبری جامعه اسلامی توسط امام معصوم، را روشن میكرد و مردم را از آنچه در جامعه اسلامی آن روز میگذشت، یعنی حاكمیت حاكمان زور و كفر و سردمداران فاسق و منافق، آگاه میساخت و به آنان تفهیم میكرد كه حكومتی مانند حكومت« عبدالملك»، حكومتی كه اسلام خواسته، نیست. اهمیت این موضوع از این نظر بود كه تا مردم نسبت به این مسئله توجه پیدا نمیكردند و از حالت جمود و تخدیری كه به مرور زمان به وجود آمده بود، بیرون نمیآمدند، تغییر اوضاع و تشكیل حكومت مطلوب اسلامی امكان نداشت.یك نمونه از این گونه بیانات و مواعظ امام سجاد كه بهترین گواه نكات یاد شده است، سخنان مفصلی است كه به تصریح محدثان، امام هر روز جمعه در مسجد پیامبر، آن را برای یاران خود و دیگران ایراد مینمود. در اینجا به عنوان نمونه بخشهایی از سخنان امام را از نظر خوانندگان میگذرانیم:
«مردم! پرهیزگار باشید و بدانید كه به سوی خدا باز خواهید گشت. آن روز (رستاخیز) هر كس آنچه را كه از نیك و بد، انجام داده، نزد خود حاضر خواهد یافت و آرزو خواهد كرد كه بین او و اعمال بدش فرسخها فاصله باشد... نخستین اموری كه در قبر، دو فرشته منكر و نكیر از آن سوال خواهند كرد، «خدای» تو كه او را عبادت میكنی، و «پیامبر» تو كه به سوی تو فرستاده شده است، و «دین» تو كه از آن پیروی میكنی، و «كتاب» (آسمانی) كه آن را تلاوت میكنی، و «امام» تو كه ولایتش را پذیرفتهای، خواهد بود...»[3]
در این سخنان چند چیز جلب توجه میكند:
1 - تكرار این سخنان در هر روز جمعه كه نشانگر اهمیت آن و میزان عنایت امام به طرح این مسائل است.
2 - از اینكه گفتار امام با جمله: ای مردم! (ایها الناس) آغاز میگردد، معلوم میشود كه در اینجا مخاطبان امام، تنها شیعیان و یا پیروان خاص امام نبودهاند، بلكه دایره مخاطبان وی وسیع و عام بوده است.
3 - امام طی سخنان خود صراحتاً یا تلویحاً، به آیات، متعدد قران استناد و استدلال نموده است و این بدان جهت است كه در اینجا طرف سخن، عامه مردم بودهاند و آنان به امام سجاد به عنوان یك امام نگاه نمیكردند، از اینرو امام برای تثبیت مطلب، به آیات قرآن استشهاد میكرده است، ولی در مواردی كه طرف سخن تنها شیعیان و یاران خاص امام بودند، حضرت ضرورتی برای استناد به آیات قرآن نمیدید.[4]
3- كادر سازی
نمونه دیگر از بیانات امام، موعظه نسبتا مفصلی است كه آن را «ابوحمزه ثمالی» یكی از بهترین و نزدیكترین یاران حضرت، نقل میكند. متن این روایت گواهی میدهد كه در جمع شیعیان و پیروان خاص آن حضرت بیان شده است. امام طی سخنانی میفرماید:
خداوند ما و شما را از مكر ستمگران و ظلم و حسودان و زورگویی جباران حفظ كند. ای مومنان! شما را طاغوتها و طاغوتیان دنیا طلب كه دل به دنیا سپرده و شیفته آن شدهاند و به دنبال نعمتهای بی ارزش و لذتهای زود گذر آن هستند، نفریبد به جانم سوگند در ایام گذشته حوادثی را پشت سر گذاشتید و از انبوه فتنهها به سلامت گذشتید، در حالی كه پیوسته از گمراهان و بدعتگذاران و تبهكاران در زمین دوری و تبری میجستید؛ پس اكنون نیز از خدا یاری بخواهید و به سوی فرمانبری از خدا و اطاعت از «ولی خدا» كه از حاكمان كنونی شایستهتر است، برگردید.
امر خدا و اطاعت از كسی را كه خدا اطاعت او را واجب كرده، بر همه چیز مقدم بدارید، و هرگز در امور جاری، اطاعت از طاغوتها را كه شیفتگی به فریبندگیهای دنیا را به دنبال دارد، بر اطاعت از خدا و اطاعت از رهبران الهی مقدم ندارید از معاشرت با گنهكاران و آلودگان، همكاری با ستمگران و نزدیكی و تماس با فاسقان بپرهیزید و از فتنه آنان برحذر باشید و از آنان دوری بجویید و بدانید كه هر كس با اولیای خدا مخالفت ورزد و از دینی غیر از دین خدا پیروی كند و در برابر امر رهبری الهی خود سرانه عمل كند، در دوزخ گرفتار آتشی شعله ور خواهد شد...[5]
4- ضرورت تبیین احكام و نشر فرهنگ اصیل اسلامی
در كنار این وضع اندوهبار، وقتی كه ناآگاهی مردم از تعالیم اسلام، و پیدایش بدعتها و انحرافها را در نظر بگیریم، عمق فاجعه بیشتر روشن میگردد و بهتر در مییابیم كه امام چهارم با درك عمیق درد جامعه بوده كه با آن مواعظ، مردم را بیدار میساخته است. اینك توجه شما را به نمونه هایی از متروك شدن تعالیم اسلام، و ناآگاهی مردم از وظایف اسلامی و پیدایش انحرافها جلب میكنیم:
1 - به گفته برخی از دانشمندان، بنی هاشم در زمان امام سجاد - علیه السلام - نمیدانستند چگونه نماز بخوانند و چگونه حج به جا آورند و اصولاً شیعیان از احكام دینی جز آنچه از افواه شنیده بودند، نمیدانستند![6]
وقتی كه وضع فریضهای مثل نماز كه از اركان اسلام است و هر مسلمانی در شبانه روز باید پنج بار آن را به جا آورد، در میان بنی هاشم كه میبایست در این زمینهها از همه داناتر و آگاهتر باشند، چنین باشد، میتوان حدس زد كه میزان آگاهی دینی در مردم دیگر شهرها و مناطق، و شناخت توده مردم مسلمان در مورد سایر برنامههای اسلام تا چه حد بوده است؟!
2 - «انس بن مالك»، صحابی مشهور، میگفت: چیزی از آنچه در زمان رسول خدا جاری بود، سراغ ندارم. گفتند: پس نماز چیست؟ گفت: پس آنچه بر سر نماز آوردید، چه بود؟![7]
3 - در سال 87 در زمان خلافت ولید بن عبدالملك «عمر بن عبدالعزیز» كه امیر مدینه بود، به عنوان امیرالحاج به حج رفت ولی وقوف در روز عید قربان را غلط انجام داد.[8]
4 - «محمد بن مسلم بن شهاب زهری» میگوید: در دمشق نزد «انس بن مالك» رفتیم، دیدیم تنها نشسته گریه میكند، وقتی كه از علت گریهاش پرسیدم، پاسخ داد: از مجموع آنچه از اسلام فرا گرفتم، جز این نماز را سراغ ندارم كه مانده باشد و آن هم ضایع شده است.
5 - اندكی پس از زمان انس، «حسن بصری» میگفت: اگر رسول خدا به میان شما برگردد، از میان همه آنچه به شما تعلیم كرده، جز «قبله» شما چیز دیگری را نخواهد شناخت!![9]
5- برخورد و مبارزه با علمای درباری
یكی از شورانگیزترین بخشهای زندگی امامان، برخورد و مبارزه آنان با سر رشته داران ناشایست فكر و فرهنگ در جامعه اسلامی عصر خویش یعنی فقهأ، محدثان، مفسران، قرأ و قضات درباری است. ایشان كسانی بودند كه فكر و ذهن مردم را به سود قدرتهای جور جهت میدادند و آنان را با وضعی كه خلفای بنی امیه و بنی عباس میخواستند در جامعه حاكم باشد، عادت میدادند و نسبت به آن وضع، مطیع و تسلیم میساختند و زمینه فكری و ذهنی را برای پذیرش حكومت آنان فراهم میكردند.
نمونه این گونه برخورد در زندگانی سیاسی امام چهارم، برخورد شدید آن حضرت با «محمد بن مسلم زهری» (124 - 58ق) محدث درباری است.
6- نشر احكام و آثار تربیتی و اخلاقی
یكی دیگر از ابعاد مبارزه پیشوای چهارم با مظالم و مفاسد عصر خویش، نشر احكام اسلام و تبیین مباحث تربیتی و اخلاقی بود. امام در این زمینه گامهای بلند و بزرگی برداشته بطوری كه دانشمندان را به تحسین و اعجاب واداشته است، چنانكه دانشمند بزرگ جهان تشیع،شیخ «مفید»، در این زمینه مینویسد:
«فقهای اهل تسنن به قدری علوم از او نقل كردهاند كه به شمارش نمیگنجد، و موعظ و دعاها و فضائل قران و حلال و حرام به حدی از آن حضرت نقل شده است كه در میان دانشمندان مشهور است، و اگر بخواهیم آنها را شرح دهیم، سخن به درازا میكشد...»[10]
نمونهای از تعالیم تربیتی و اخلاقی كه از امام چهارم به یادگار مانده، مجموعهای به نام «رساله الحقوق» است كه امام طی آن، وظایف گوناگون انسان را، چه در پیشگاه خدا و چه نسبت به خویشتن و دیگران، بیان نموده است. امام این وظایف را كه بالغ بر پنجاه حق است، ابتدأا به صورت اجمالی و سپس به نحو تفصیل به شمرده است. [11]رساله الحقوق، كه توسط محدثان نقل و در كتب حدیثی ما ضبط شده است، بارها جداگانه چاپ وچندین شرح و ترجمه بر آن نوشته شده است.
فهرست حقوقی كه امام بیان نموده بدین شرح است:
1 - حق خدا،2 - حق انسان،3 - حق زبان، 4 - حق گوش، 5 - حق چشم، 6 - حق دست، 7 - حق پا، 8 - حق شكم، 9 - حق عورت، 10 - حق نماز، 11 - حق حج، 12 - حق روزه، 13 - حق صدقه، 14 - حق قربانی، 15 - حق سلطان، 16 - حق معلم، 17 - حق مالك برده، 18 - حق رعیت، 19 - حق شاگردان، 20 - حق زن، 21 - حق برده، 22 - حق مادر، 23 - حق پدر، 24 - حق فرزند، 25 - حق برادر، 26 - حق آزاد كننده برده، 27 - حق بنده آزاد شده، 28 - حق نیكوكار، 29 - حق موذن، 30 - حق پیشنماز، 31 - حق همنشین، 32 - حق همسایه، 33 - حق رفیق، 34 - حق شریك، 35 - حق مال، 36 - حق طلبكار، 37 - حق معاشر، 38 - حق خصم بر انسان، 39 - حق انسان بر خصم،40 - حق مشورت كننده، 41 - حق رایزن، 42 - حق نصیحتخواه، 43 - حق نصیحت گو، 44 - حق بزرگ، 45 - حق كوچك، 46 - حق سائل نیازمند، 47 - حق مسئول، 48 - حق شاد كننده انسان، 49 - حق بد كننده، 50 - حق همكیشان، 51 - حق اهل ذمه.
7- دستگیری از درماندگان
یكی از ابعاد درخشان زندگانی امام چهارم، خدمات اجتماعی آن حضرت در آن عصر تاریك است. این خدمات، چه در ایام بحرانی و پر آشوب مدینه مانند روزهای «فاجعه حره» و چه در مواقع آرامش كه نیازمندان و تهیدستان در انتظار دست نوازشگری بودند كه با لطف و كرم به سوی آنان دراز شود، همچنان تا آخر عمر آن حضرت ادامه داشت. تاریخ، نمونههای برجستهای از این گونه خدمات آن امام را بازگو میكند:
امام چهارم هزینه زندگی صد خانواده تهیدست مدینه را عهده دار بود.[12]
گروهی از اهل مدینه، از غذایی كه شبانه به دستشان میرسید، گذران معیشت میكردند، اما آورنده غذا را نمیشناختند. پس از درگذشت علی بن الحسین تازه متوجه شدند شخصی كه شبانه مواد غذایی و خوار و بار برای آنان میآورده، علی بن الحسین - علیه السلام - بوده است! [13]او شبانه به صورت ناشناس انبان نان و مواد غذایی را شخصا به دوش میكشید و به در خانه فقرا میبرد و میفرمود: صدقه پنهانی آتش خشم خدا را خاموش میسازد.[14]
اهل مدینه میگفتند: ما صدقه پنهانی را هنگامی از دست دادیم كه علی بن الحسین در گذشت. [15]
حضرت سجاد در طول سالها به قدری انبان حاوی آرد و دیگر مواد غذایی را به دوش كشیده شخصا به در خانه فقرا برده بود كه شانه حضرت كوفته شده و پینه بسته بود، به طوری كه پس از شهادت آن حضرت، هنگام غسل دادن جنازهاش، این كوفتگی توجه حاضران را جلب كرد و وقتی از علت آن پرسیدند، پاسخ شنیدند كه: این، اثر حمل شبانه كیسهها و انبانهای پر از مواد غذایی به در خانه فقرا است. [16]
8- كانون تربیتی
هنگام ظهور اسلام، بردگی در سراسر جهان آن روز - حتی در مهد تمدن آن زمان یعنی یونان و روم - رواج داشت، و چون لغو چنین پدیده گستردهای بیكباره مقدور نبود، اسلام از راههای مختلفی زمینه لغو تدریجی آن را فراهم ساخت. بدین ترتیب كه از یك طرف راههای بردهگیری را تقلیل داده آن را محدود ساخت. از طرف دیگر آزاد سازی بردگان را كفاره بسیاری از گناهان و خطاها و ترك واجبات قرار داد و از این رهگذر وسائل آزادی آنان را فراهم ساخت. از طرف سوم پیامبر اسلام به مسلمانان توصیه كرد كه با بردگان (همچون عضوی از خانواده) رفتار انسانی داشته باشند و دستور داد صاحبان بردگان از غذاهایی كه خود میخورند و از لباسهایی كه خود میپوشند، به آنان بدهند.
از این گذشته، آزاد سازی بردگان را آنچنان دارای ارزش و ثواب و فضیلت معرفی كرد كه در روایات ما بسیاری از اعمال صالح صالح، از نظر كثرت ثواب و فضیلت، به آزاد كردن بردگان تشبیه گشته و از این طریق مسلمانان به این كار تشویق شدهاند. مجموع اینها دیدگاه اسلام را در مورد بردگی تا حدی روشن میسازد.[17]
برخورد خاص و ظریف اسلام و پیشوایان آن با مسئله برده و برده داری را باید از این دیدگاه تحلیل كرد.
باری، در بررسی زندگانی امام چهارم نیز موضوع آزاد سازی بردگان به چشم میخورد، اما دامنه و سطح این عمل به حدی وسیع است كه تنها با محاسبات بالا قابل توجیه نیست و به نظر میرسد كه امام چهارم در این كار انگیزههای والاتری داشته است. دقت در این زمینه نشان میدهد كه امام از این اقدام نظر تربیتی و انسانی داشته است، بدین معنا كه بردگان را خریداری كرده مدتی تحت آموزش و تربیت قرار میداد و سپس آزادشان میكرد و آنان به صورت انسانهای نمونه به فعالیت فرهنگی و تربیتی میپرداختند و پس از آزادی نیز ارتباطشان با امام قطع نمیشد.
«علی بن طاووس» ضمن اعمال ماه رمضان مینویسد: علی بن الحسین - علیه السلام - شب آخر ماه رمضان بیست نفر برده (با اندكی بیشتر یا كمتر) را آزاد میكرد و میگفت: خداوند در هر شب رمضان هنگام افطار هفتاد هزار نفر از اهل دوزخ را از عذاب آتش ازاد میكند، و در شب آخر به تعداد كل شبهای رمضان آزاد میكند، دوست دارم خداوند ببیند كه من در دنیا بردگان خود را آزاد میكنم تا بلكه مرا در روز رستاخیز از آتش دوزخ آزاد سازد.
امام هیچ خدمتگزاری را بیش از یك سال نگه نمیداشت. وقتی كه بردهای را در اول یا وسط سال به خانه میآورد، شب عید فطر او را آزاد میساخت و در سال بعد به جای او شخص دیگری را میآورد و باز او را در ماه رمضان آزاد میساخت و این روال تا آخر عمر او همچنان ادامه داشت.
اما بردگان سیاه پوست را - باوجود آنكه به آنان نیاز نداشت - میخرید و آنان را در مراسم حج به عرفات میآورد و آنگاه كه به سوی مشعر كوچ میكرد، آنان را آزاد میكرد و جوایز مالی به آنان میداد.[18]
به گفته یكی از نویسندگان :همین كه بردگان از این موضوع خبر مییافتند، خود را از قید بندگی اعیان و اشراف رها ساخته به خدمت زین العابدین در میآمدند.
زمان میگذشت و ایام سپری میشد و زین العابدین همچنان به آزاد كردن بندگان مشغول بود. او هر سال و هر ماه و هر روز به مناسبتهای مخلتف این امر را تكرار میكرد تا آنجا كه در شهر مدینه گروه عظیمی از بندگان و كنیزان ازاد شده آن حضرت تشكیل شده بود.[19]
چنانكه اشاره شد، از مجموع اینها میتوان نتیجه گرفت كه امام با این برنامه در واقع یك كانون تربتیی به وجود آورده بود: بردگان را خریداری كرده مدتی تحت تعلیم و تربیت قرار میداد و پس از آنكه آنها را آزاد میكرد، هر كدام یك فرد تربیت شده و الگو برای دیگران بودند. آنان پس از آزادی نیز پیوند معنوی خود را با امام قطع نمیكردند و به سهم خود دیگران را تحت پوشش تربیتی قرار میدادند. این برنامه امام، با توجه به محدودیتهایی كه او در ارشاد و هدایت مستقیم جامعه با آن روبرو بود، بسیار درخور توجه و بررسی است. [20]
اندیشه قم/گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html
[1] . مجلسى، بحار الانوار، الطبعه الثانیه، تهران، المكتبه الاسلامیه، 1394 ه.ق، ج 46، ص 108-ابن كثیر، البدایه والنهایه، الطبعه الثانیه، بیروت،مكتبه المعارف، 1977 م، ج 9، ص 107- ابونعیم اصفهانى، حلیه الاولیا و طبقات الاصفیأ، الطبعه الخامسه، بیروت، دار الكتاب العربى، 1407 ه.ق، ج 3، ص 140-السید محسن الامین، همان مأخذ، ج 1، ص 631 و 636-على بن عیسى، همان مأخذ، ج 2، ص 314- صدوق، الخصال، تصحیح و تعلیق: على اكبر الغفارى، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه بقم المقدسه، 1403 هق.ص، ص 518.
[2] . بن سعد، الطبقات الكبرى، بیروت، دارصادر، ج 5، ص 220.
[3] . حسین بن على بن شعبه، تحف العقول، تصحیح و تعلیق: على اكبر الغفارى، الطبعه الثانیه، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه بقم المقدسه، 1363 ه.ش، ص 249 - كلینى، الروضه من الكافى، تصحیح و تعلیق: على اكبر الغفارى، الطبعه الرابعه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1362 ه.ش، ص 72 - صدوق الامالى، قم، مطبعه الحكمه، 1373 ه.ق، ص 301(المجلس الثانى)
[4] . (آیت الله) خامنهاى، سید على، پژوهشى در زندگى امام سجاد، چاپ اول، تهران، دفتر حزب جمهورى اسلامى، نشریه شماره 63، 1361 ه.ش، ص 36-38.
[5] . على بن شعبه، همان مأخذ، ص 252-كلینى، همان مأخذ، ص 15.
[6] . مرتضى الحسینى العاملى، جعفر، در اسات و بحوث فى التاریخ و الاسلام (مجموعه مقالات) 1400 ه.ق، ج 1، ص 56 (مقاله: الامام السجاد باعث الاسلام من جدید).
[7] . مرتضى الحسینى العاملى، همان ماخذ - امین، احمد، ضحى الاسلام، الطبعه السابعه، قاهره، مكتبه النهضه المصریه، ج 1، ص 365( به نقل از بخارى و ترمذى - باب الاعتصام بالسنه).
[8] . سیوطى، جلال الدین، تاریخ الخلفأ، تحقیق، محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه.ق، ص 224.
[9] . مرتضى الحسینى العاملى، همان ماخذ، ص 57 (به نقل از جامع بیان العلم)
[10] . الارشاد، قم، مكتبه بصیرتى، ص 260.
[11] . این رساله را مرحوم «صدوق» در كتاب «الخصال» (ابوب الخمسین و مافوقه) مسنداً و در كتاب «من لا یحضره الفقیه» (ج 2، ص 618) مرسلا روایت كرده است. حسن بن على بن شعبه نیز در كتاب «تحف العقول» بدون سند ولى مبسوطتر نقل كرده است. تعداد حقوق بر اساس نقل صدوق پنجاه و یك، و بر اساس روایت ابن شعبه پنجاه تا است. ر.ك به: دكتر شهیدى، سیدجعفر، زندگانى على بن الحسین، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1365 ه.ش، ص 169-188.
[12] . ابونعیم اصفهانى، حلیه الاولیأ، الطبعه الخامسه، بیروت، دارالكتاب العربى، 1407 ه.ق، ج 3، ص 136 - سبط ابن الجوزى، تذكره الخواص، نجف، المطبعه الحیدریه، 1383 ه.ق، ص 327 - على بن عیسى اربلى، كشف الغمه، تبریز، مكتبه بنى هاشم، 1381 ه.ق، ج 2، ص 289 - شبلنجى، نورالابصار فى مناقب آل بیت النبى المختار، قاهره، مكتبه المشهد الحسینى، ص 140 - مجلسى، بحارالانوار، الطبعه الثانیه، تهران، مكتبه الاسلامیه، 1394 ه.ق، ج 46، ص 88، - ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، تصحیح و تعلیق: سید هاشم رسول محلاتى، قم، موسسه انتشارات علامه، ج 4، ص 154 - ابن سعد، الطبقات الكبرى، بیروت، دارصادر، ج 5، ص 222، -الشیخ محمد الصبان، اسعاف الراغبین (در حاشیه نور الابصار) ص 219 - الشیخ عبدالله الشبراوى الشافعى، الاتحاف بحب الاشراف، قاهره، المطبعه الادبیه (افست منشورات الرضى، قم)، ص 136.
[13] . على بن عیسى، همان ماخذ، ص 289 - شبلنجى، همان ماخذ، ص 140 - ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 140 - مجلسى،همان ماخذ، ص 88.
[14] . على بن عیسى، همان ماخذ، ص 289،- ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 136 - سبط ابن الجوزى، همان مأخوذ، ص 327.
[15] . ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 136 - شبلنجى، همان ماخذ، ص 140 -مجلسى، همان ماخذ، ص 88، الشیخ عبدالله الشبراوى، همان ماخذ، ص 136 - على بن عیسى، همان ماخذ، ص 313 و 290 - سبط ابن الجوزى، همان ماخذ، ص 327.
[16] . ابونعیم اصفهانى، همان ماخذ، ص 136 - على بن عیسى، همان ماخذ، ص 289 - ابن شهراشوب، همان ماخذ، ج 4، ص 154 - صدوق، الخصال، تصحیح و تعلیق: على اكبر الغفارى، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه بقم المقدسه، 1403 ه.ق، ص 517 و 518.
[17] . در این زمینه رجوع كنید به: ایرجى، محمد صادق، بردگى در اسلام، پایان نامه درجه لیسانس مولف از دانشگاه تهران.
[18] . اقبال الاعمال، الطبعه الثانیه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1390 - ه.ق، ص 261.
[19] . سید الاهل، عبدالعزیز، زندگانى زین العابدین، ترجمه حسین وجدانى، چاپ سوم، تهران، انتشارات مجله ماه نو، ص 55.
[20] . در تهیه و تنظیم این بخش، از كتاب، امام چهارم پاسدار انقلاب كربلا به قلم دوست و برادر دانشمند آقاى على اكبر حسنى استفاده شده است.
مهدي پيشوايي
نظرات شما عزیزان: