ظرایف و طرایف - ۱۵ خرداد
اشاره:
۴۱ سال پیش در قحط سالی صداقت و عشق مردی آمد از کوچه خورشید و با تکیه بر نیروی ایمان و توکل به خدا پیام یگانه بی همتا را در گوش های شنوا زمزمه کرد همان وعده ای که از دیرباز بشارت داده بود.
آمد و با صداقت کلام خوش غبار اندیشه هامان را زدود و نقاش آرزوهای بلند و همت های عالی در آینه دل هایمان شد و با نفوذ کلامش ایمان و اراده ملت را به عرصه ظهور کشاند و از حضور آنان موج های توفنده ای ساخت تا پایه های عنکبوتی سلطنت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را در هم شکنند.
چه خوب است که قاب تاریخ را از سر طاقچه ها برداریم و در میان دستانمان بگیریم و با چشمان باز به آن نگاه کنیم. خدا نکند که تاریخ از دستمان دلتنگ شود. غبار از چهره اش بزدائیم و کمی گذشته پر افتخارمان را مرور کنیم و به هوش باشیم و گوش به سروش رحمت حضرت دوست کنیم که جاء من عند الرحمن.
و صد البته امروزِمان نیز همانند دیروز بر لوح تاریخ ثبت و بر صفحه خاطر ضبط خواهد شد.
همه در جنب وجوش و سرا پا گوش
ساعت حدود ۶ بعدازظهر عاشورای ۱۳۸۳ قمری مصادف با ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ شمسی امام به طرف مدرسه فیضیه رهسپار شد تا سخنان تاریخی خود را در اجتماع گروه زیادی از مردم قم و روحانیون و هیئت های عزادار که از تهران و سایر شهرستان ها به قم آمده و مشتاقانه و بی صبرانه منتظر شنیدن سخنرانی امام بودند، ایراد نماید. در طول راه منزل تا مدرسه فیضیه و نیز صحن مدارس فیضیه و دار الشفاء صحن بزرگ حضرت معصومه (سلام الله علیها) و صحن مسجد اعظم و پشت بام ها و نیز میدان آستانه مملو از جمعیت بود. تعداد جمعیت را دویست هزار نفر تخمین می زدند که تا آن زمان بی نظیر بود. برخی نیز که احتمال وقوع درگیری و تیراندازی مأموران نظامی با مردم را می دادند وصیت نموده و از خانه های خود خارج شدند و برخی نیز به سلاح های سرد و بعضا گرم مسلّح بودند و برخی دیگر در نقاط حساس مدرسه فیضیه سنگر گرفته و آماده مقابله با هر گونه حمله مأموران رژیم شدند.
یک موتور برق قوی نیز حاضر بود تا در صورت قطع برق توسط مأموران، بلا فاصله مورد استفاده قرار گیرد. دوازده بلندگو در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، صحن حضرت معصومه (سلام الله علیها) و میدان آستانه نصب شده بود و ده ها ضبط صوت بزرگ و کوچک در کنار منبر آماده ضبط سخنرانی امام بود. ده ها نفر نیز با قلم و کاغذ آماده یادداشت برداشتن از سخنان امام بودند.
طنین تکبیر و عطر صلوات بدرقه
بُت شکن شد
با توجه به حوادث چند ماه گذشته از جمله واقعه فیضیه و سخنان توهین آمیز مکرر شاه و نوشته های کذب و افترا آمیز مطبوعات و اظهار نظرهای سخیف دولتمردان از طریق رسانه ها... و از همه مهم تر اهمیّت آن روز مقدس که احساسات مذهبی مردم به غلیان آمده بود، همه در انتظار سخنان مهیّج، افشاگرانه و تاریخی امام لحظه شماری می کردند.
امام در میان استقبال پر شور مردم انقلابی در طنین فریاد تکبیر و صلوات و شعار از منزل خود خارج شد و نیم ساعت بعد به مدرسه فیضیه رسید و در جایگاه قرار گرفت و سخنرانی خود را آغاز کرد.
امام پس از بیان فجایع دلخراش کربلا، حمله دژخیمان شاه به فیضیه را به واقعه کربلا تشبیه نمود، که با شیون و زاری مردم حاضر توأم گردید و آن فاجعه را که توسط مأموران رژیم شاه صورت گرفت به تحریک اسرائیل دانست و رژیم شاه را دست نشانده اسرائیل معرفی کرد.
حرف های پوست کنده
امام با اشاره به التزام گرفتن ساواک از وعاظ که به شاه و اسرائیل بدگویی نکرده و نگویند که اسلام در خطر است، اظهار داشت:
تمام گرفتاری ها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر ما نگوئیم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوئیم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوئیم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می گوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت، شاه اسرائیلی است؟
نصیحتی کُنَمَت بشنو و بهانه مگیر
امام با غلط و مفتضحانه خواندن رفراندوم، به تبلیغات سوء رژیم اشاره کرد و با مقایسه زندگی ساده و بی آلایش روحانیون با زندگی تجمّلاتی و پر زرق و برق شاه و دولتمردان، او را از عوام فریبی و وابستگی به بیگانه بر حذر داشت و خطاب به وی فرمود:
«من به شما نصیحت می کنم ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم. دست از این اعمال و رویه بردار. من میل ندارم که اگر روزی ارباب ها بخواهند که تو بروی مردم شکرگزاری کنند، من نمی خواهم تو مثل پدرت شوی... نصیحت مرا بشنو، از روحانیت بشنو، از علمای اسلام بشنو، این ها صلاح ملّت را می خواهند، این ها صلاح مملکت را می خواهند، از اسرائیل نشنو، اسرائیل به درد تو نمی خورد، بدبخت، بیچاره!...»
قیام ۱۵ خرداد نقطه عطف مبارزات
در سایر شهرهای ایران نیز وعاظ بر بالای منابر جنایات شاه را افشا کردند، به طور مثال سخنرانی جناب آقای فلسفی در تهران و استیضاح دولت علم در ده ماده و غیر قانونی دانستن آن؛
مراسم عزاداری روز عاشورا با تظاهرات سیاسی میلیونی مردم علیه رژیم شاه تبدیل شد؛
تجمع مردم روبه روی کاخ شاه (کاخ مرمر) و سر دادن شعارهای کوبنده؛
تجمع دانشجویان دانشگاه تهران در روز یازدهم محرم با دادن شعارهایی به نفع امام؛
پخش عکس های آیت الله خمینی در مساجد، منابر و به ویژه چسبانیدن آن ها پشت شیشه مغازه ها و ویترین ها و مغازه های بازار و خیابان ها و معابر که به نقل از ساواک یکی از نشانه های پیروزی روحانیون و مردم مخالف شاه و دولت بود؛
امام با سخنان کوبنده و افشاگرانه خود به رهبری مذهبی - سیاسی آشتی ناپذیر، انقلابی و بلا منازع درآمد؛
دستگیری امام در ساعت ۳۰/۲ دقیقه نیمه شب ۱۲ محرم برابر با ۱۵ خرداد؛
صبح روز ۱۵ خرداد در حالی که مردم به دنبال حاج آقا مصطفی به طرف صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) به حرکت در آمدند مراجع و علمای طراز اوّل قم در منزل آیت الله گلپایگانی تشکیل جلسه داده و با صدور اعلامیه دستگیری امام را تقبیح کرده و خواستار آزادی فوری ایشان شدند؛
به رگبار بسته شدن تظاهر کنندگان در قم و تهران و سرکوب تظاهرات وسیع مردمی در شیراز و مشهد.
برگرفته از زندگی نامه سیاسی امام خمینی (رحمت الله علیه)
منبع: مجله شمیم یاس، خرداد ۱۳۸۶، شماره ۵۱ - ظرایف و طرایف - ۱۵ خرداد
نظرات شما عزیزان: