عشق به ولایت
کتابهای خود را فروختند
امام برای زیارت خانه خدا« (1) و زیارت کربلای امام حسین (ع) کتابهای خود را فروختند. (2)
اول به حرم حضرت امیر رفتند
برای اولین بار که امام به نجف آمدند اول از همه یکراست به حرم مطهر امیرالمؤمنین (ع) مشرف شدند و بعد وارد مراسم استقبالی شدند که به مناسبت ورودشان تدارک دیده شده بود . امام در سال اول اقامتشان در نجف یک سال تمام روزی دو بار صبح و شب به حرم مشرف می شدند . (3)
از بالای سر نمی رفتند
در جریان تشرف امام به حرم حضرت امیر المؤمنین (ع) هیچ گاه دیده نشد از بالای سر حضرت امیر (ع) بگذرند، چه رسد به اینکه توقف کنند. رعایت همیشگی این روش، ضمن اینکه نمودار کامل ایمان و احترام آن حضرت به حریم مقام ولایت بود اهل نظر و معنی را متوجه نکته ای ظریف می کرد. چرا که طبق یکی از احتمالات و نقلهای چهارگانه، بالای سر حضرت امیر المؤمنین (ع) محل دفن سر بریده امام حسین (ع) است؛ همین احتمال کافی است که عارفان پاک باخته حقیقت، پای خود را روی چنین مکانی که محتمل است مدفن سر مطهر سید الشهدا (ع) باشد نگذارند . (4)
بلافاصله به حرم مشرف می شدند
در نجف جو عمومی به گونه ای بود که زیاد مشرف شدن به حرم، نوعی درویش مسلکی و عقب ماندگی تلقی می شد ولی امام به این گونه حرفها هیچ توجهی نداشتند و به محض اینکه نماز مغرب و عشای ایشان تمام می شد بلافاصله به حرم مشرف می شدند. نحوه زیارت ایشان در حرم هم دیدنی بود امام در قسمت بالاسر به گونه ای می ایستادند که صورت مبارکشان مقابل دیوار قرار می گرفت و در این حالت کسی ایشان را نمی شناخت مگر از طریق قرائن. (5)
از پشت بام زیارت می کردند
امام همان گونه که در سیاست در حد اعلاء، مهارت داشتند و متخصص بودند از توجه به مسایل عبادی غافل نبودند. امام از روزی که وارد نجف اشرف شدند تا روزی که از نجف مهاجرت کردند هر شب 3 ساعت که از شب (مغرب) می رفت، در زمستان و تابستان، هوای سرد یا گرم، ایشان در حرم حضرت علی (ع) بودند و حرمشان ترک نمی شد. حتی یک وقت به دنبال کودتایی که در عراق رخ داد و حکومت نظامی اعلام شده بود، مرحوم حاج آقا مصطفی می گفتند یکدفعه دیدیم آقا توی اتاق نیستند. گفتیم نکند رفته باشند حرم. همه جا را گشتیم، تا اینکه دیدیم امام رفته اند بالای پشت بام و در جایی ایستاده اند که گنبد مرقد حضرت علی (ع) پیدا باشد و دارند به طرف حرم زیارت نامه می خوانند. (6)
روح عوامانه را از ما نگیر
با اینکه امام در فلسفه و عرفان مقام والایی داشتند ولی روح تعبد ایشان به ظواهر شرع، اعجاب انگیز بود که این دو صفت کمتر با هم در کسی جمع می شود. از مرحوم حاج آقا مصطفی نقل شده، شبی هوا در نجف طوفانی شده، و بیرون رفتن از خانه بسیار سخت بود، من به امام گفتم امیر المؤمنین (ع) دور و نزدیک ندارد زیارت جامعه را که در حرم می خوانید، امشب در خانه بخوانید. امام فرمودند: «مصطفی تقاضا دارم روح عوامانه ما را از ما نگیری.» و همان شب بالاخره به حرم مشرف شدند. (7)
زیارت امام دیدنی بود
امام به حرم حضرت امیر المؤمنین (ع) که مشرف می شدند، از روی مفاتیح دعا و زیارت می خواندند . من ندیدم و از بسیاری هم می شنیدم که معمولا عادت مراجع این نیست که بیایند و بنشینند و از روی مفاتیح دعا بخوانند. گاهی امام زیارت عاشورا را در حرم می خواندند. زیارت ایشان دیدنی بود. ما و بعضی از طلاب که به حرم مشرف می شدیم می ایستادیم و از دور منظره زیارت امام را نگاه می کردیم. (8)
گویی در این عالم نبودند
معاندین بیمار دل و مزدوران ساواک در لباس روحانیت که وظیفه تضعیف امام را در نجف به عهده داشتند آنگاه که نتوانستند کمترین نقطه ضعفی از امام پیدا کنند، سعی می کردند با وقاحت و بی شرمی مخصوص، با ژستی مقدس مآبانه و شیطنت آمیز، مطرح کنند که این روشی که آقای خمینی در پیش گرفته و تقید منظمی که در زیارت حضرت امیر (ع) دارد موجب شده که سایر مراجع و بزرگان که به طور مرتب و روز به روز به حرم مشرف نمی شوند زیر سؤال قرار گیرند و تضعیف و هتک شوند؛ از جمله یکی از همین قماش افراد که متأسفانه از اطرافیان نزدیک یکی از مراجع بود بعضی شبها درست در همان ساعتی که امام به حرم مشرف می شدند به حرم می آمد و تعمد داشت که با امام برخورد کند و با قیافه ای عبوس و شمرگونه به امام خیره شده و در مدتی که امام مشغول زیارت بودند بین ضریح و امام حایل شود. اما امام گویی اصلا در این عوالم نبودند و با همان حال و توجه همیشگی خود مشغول زیارت بودند. (9)
دعای عرفه را ایستاده می خواندند
امام در هنگام عبادت مانند کسانی بودند که نه اهل علمند و نه اهل سیاست و هیچ کاری غیر از عبادت نداشتند. ایشان چنان به عبادت مشغول و از امور دیگر فارغ می شدند که گویی هیچ کار دیگری ندارد. مثلا در دعای عرفه که به حرم حضرت سید الشهدا مشرف می شدند، با وجود سن زیاد، این دعا را که دو تا سه ساعت طول می کشید، به حالت ایستاده و رو به قبله می خواندند و به این صورت ما را که جوان بودیم و نشسته دعا را می خواندیم، شرمنده می کردند. به همین دلیل، در هنگام خواندن این دعا ما هم از جای خود بلند می شویم و ایستاده آن را می خوانیم. (10)
هر چه هست از این شلوغیهاست
امام حتی در آن شبی که آقای حکیم از مکه می خواست به نجف بیاید و به حرم حضرت امیر (ع) مشرف شود و حرم هم بیش از حد شلوغ بود زیارتشان را ترک نکردند. چند نفر از رفقا دور ایشان حلقه زدیم که در آن جمعیت به ایشان فشار وارد نشود؛ حتی من با ناراحتی به ایشان گفتم: «آقا الآن وقت حرم نیست چرا شما در این موقعیت و شلوغی به حرم مشرف می شوید؟» امام فرمودند: «هر چه هست در این شلوغیهاست.» (11)
شما چی می فرمایید؟
یکبار چند تن از علمای نجف از امام وقت خواستند و خدمت ایشان رسیدند و خدمتشان عرض کردند : آقا مناسب شأن و سن شما نیست که روزی دو بار هر صبح و شب به حرم مشرف شوید. چون عرف و رسم مراجع اینجا این است که هفته ای مثلا دو سه مرتبه بیشتر به حرم نمی آیند، سزاوار شما این است که هفته ای یک یا دو مرتبه به حرم مشرف شوید. امام گوش کردند تا صحبتهای آنها تمام بشود بعد بر خلاف چند لحظه قبل که ساکت و طبیعی نشسته بودند، سرشان را بالا آورده و فرمودند: «و الله ظلم است کسی در کنار دریای علم امیر المؤمنین (ع) باشد و تشنه بخوابد. شما چی می فرمایید؟» این گفتار امام چنان در آنها تأثیر کرد که با چهره ای بشاش از خدمت آقا مرخص شدند! (12)
متأثرم چرا حرم نرفته ام
در ایامی که امام در مدرسه علوی اقامت داشتند یک شب ساعت ده مورخه 19/11/57 به طور ناشناس با ایشان و مرحوم شهید عراقی به زیارت حضرت عبد العظیم (ع) رفتیم. البته قبلا به مسؤولین حرم گفته شده بود حرم را خلوت کنند. اما آنها نمی دانستند قضیه چیست لذا تا مردم خبردار شدند امام زیارتشان را کرده بودند. امام در دو سه روز اولی که از پاریس تشریف آورده بودند فرموده بودند: «من متأثرم که در این چند روز که به ایران آمده ام هنوز به زیارت حضرت عبد العظیم (ع) موفق نشده ام» . (13)
زیارت رجبیه را بخوانید
یک وقت امام در یک سخنرانی که به عنوان موعظه در نجف داشتند. سفارش می کردند: «شما این زیارت رجبیه را بخوانید چون در زیارت رجبیه مقاماتی را برای ائمه خدا ذکر کرده است: «که لافرق بینک و بینهما الا انهم عبادک» که می فرماید: «هیچ فرقی بین تو و بین اینها نیست، غیر از اینکه اینها بندگان توأند» . امام روی این مسأله تأکید داشتند و می فرمودند که: «فقط همین عبد بودن اینهاست که فارق بین اینها و خداست و الا تمام آن نیروهای الهی در دست ائمه است» بعد ایشان می فرمودند: «این زیارت را بخوانید تا اگر یک چیزی از مقامات اولیای خدا برایتان نقل کردند احتمالش را اقلا بدهید و تکذیب نکنید» . (14)
تا نام علی اکبر را بردم
آقای کوثری که سالها در قم روضه خوان خاص امام بود نقل می کرد: پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی وارد نجف شدم، رفقا گفتند خوب به موقع آمدی امام را دریاب که هر چه ما کردیم در مصیبت حاج آقا مصطفی گریه کند از عهده برنیامدیم، مگر تو کاری بکنی. خدمت امام عرض کردم: «اجازه می دهید ذکر مصیبتی بکنم؟ اجازه فرمودند. هر چه نام مرحوم آقا مصطفی را بردم تا با آهنگ حزین امام را منقلب کنم، که در عزای پسر اشک بریزند، ولی امام تغییر حالی پیدا نکردند و همچنان ساکت و آرام بودند ولی همین که نام حضرت علی اکبر (ع) را بردم هنگامه شد. امام چنان گریستند که قابل وصف نیست. (15)
دستمالشان را درآوردند
شاید بعضیها که مجلس ختم استاد شهید مطهری را که از طرف امام در مدرسه فیضیه برگزار شد از تلویزیون دیده و شاهد برخورد امام بوده اند. در آن زمان چون امام در قم بودند و از این رو خودشان در این مجلس ختم شرکت نمودند. در تمام زمانی که سخنران در کنارشان ایستاده بود و درباره شخصیت استاد مطهری شاگرد برجسته و پاره تن امام و نیز شهادت او سخن می گفت، امام در کمال آرامش و وقار گوش می دادند. همین که گوینده به ذکر مصیبت اهل بیت رسید، امام منقلب شدند دستمال خود را از جیب درآوردند و مقابل صورت گرفته و گریستند . (16)
در روضه ها مرتب اشک می ریختند
من بارها امام را در مجالس روضه ای که در خانه بعضی از آقایان عالم و یا در مسجد بالای سر حرم حضرت معصومه (س) تشکیل می شد می دیدم. تمام حاضران در مجلس روضه به گفته های واعظ، چه شیرین و چه تلخ، چه حزن انگیز و چه خنده دار، بر حسب حالت خود، عکس العمل نشان می دادند، عده ای تبسم می کردند یا عده ای می خندیدند، جمعی تحت تأثیر مطالب حزن انگیز سر تکان می دادند و با صدای کوتاه و یا بلند گریه می کردند. اما امام همواره آرام و بی تفاوت می نشستند و فقط گوش می دادند، چنان که واقعا باعث تعجب هر بیننده ای می شد . ولی همین که لحظه ذکر مصیبت اهل بیت (ع) فرا می رسید امام دستمالشان را از جیب بیرون می آوردند و بی اختیار می گریستند و اشک می ریختند. گاهی می دیدم که دستمال را با دست بر روی دهان نگاه داشته اند و به سخنان واعظ یا روضه خوان گوش می دهند و در همان حال قطره های درشت و پی درپی اشک از چشمانشان جاری بود. می توان گفت همان طور که طاقت و تحمل امام نسبت به سایر مطالب و حوادث و دیدنیها و شنیدنیها بیش از همه بود، گریستن و اشک ریختن ایشان برای مصیبتهای اهل بیت (ع) نیز بیش از دیگران بود. (17)
بیش از همه گریان می شدند
امام سه روز در فاطمیه دوم برای حضرت زهرا (س) مجلس روضه می گرفتند. ایشان به ذکر مصیبت فاطمه زهرا حساسیت خاصی داشتند و هنگامی که از حضرت زهرا (س) و سید الشهدا (ع) نام برده می شد بیش از همه گریان می شدند. (18)
به عمامه شان گل می زدند
بعد از ظهر روز عاشورای 1342 که امام برای سخنرانی به مدرسه فیضیه تشریف می بردند (به احترام عزای سید الشهداء) تحت الحنک انداخته بودند (عمامه ایشان باز بود) و قسمت جلوی عمامه شان را قدری گل زده بودند. (19)
تمام قد بلند می شدند
امام تواضع عجیبی نسبت به طلبه هایی که درس خوان بودند داشتند. طلبه روضه خوان و مداح اهل بیت (ع) را که می دیدند جلوی آنان تمام قد بلند می شدند و یا موقعی که آنها می خواستند از پیش امام بروند امام آنها را بدرقه می کردند و با اصرار مهمانان باز می گشتند. (20)
شانه هایشان تکان می خورد
یک روز به مناسبت یکی از وفیات ائمه علیهم السلام چند نفری به عنوان خواندن دعای توسل، به اتاق امام رفتیم. همه رو به قبله نشستند و شروع به دعا کردند. بعد از شروع امام وارد شدند و در صف نشستند و همراه با همه دعا خواندند. در ضمن دعای توسل، یکی از آقایان ذکر مصیبت مختصری کرد. با آنکه ذاکر، روضه خوان ماهری نبود و با حضور امام دستپاچه شده بود و صدایش هم مرتعش و بریده بریده بود. اما همین که شروع به روضه کرد، با آنکه هنوز مطلب حساسی را بیان نکرده بود، امام چنان به گریه افتادند که شانه هایشان به شدت تکان می خورد . بنده وقتی زیرچشمی به سیمای امام نگاه کردم، دانه های متوالی اشک را که از زیر محاسن معظم له روی زانوانشان فرو می ریخت، می دیدم.
چند لحظه ای طول نکشید که یکی از نزدیکان از زاویه ای که امام نبیند، به ذاکر اشاره کرد که روضه را قطع کن. زیرا این گریه شدید، ممکن بود خدای ناکرده بر قلب مبارک امام اثر بگذارد. (21)
روضه بخوان
جمعیت بسیار زیادی در منزل امام گرد آمده بودند. از مناطق مختلف اروپا و از کشورهای مختلف. دکترها، مهندسین و دانشجویان که بالغ بر پانصد نفر می شدند که برای دیدن امام به نوفل لوشاتو می آمدند. در کنار این جمعیت سیل خبرنگاران کشورهای مختلف اعم از روزنامه نگاران و رادیو تلویزیونیها بودند که دوربینها روی این صحنه متمرکز شده بود. امام با وقار همیشگی خاص خود از منزل خارج شدند و وارد آن خیمه شده و نشستند. جمعیت گرد امام حلقه زد. بعد از چند لحظه به من فرمودند: «روضه بخوان» وقتی من به مناسبت روز تاسوعا روضه حضرت عباس را خواندم امام دستمال سفید رنگ خود را درآورده و شروع به گریه نمودند. از گریه امام جمعیت حاضر هم بسیار منقلب شد و مرا هم تحت تأثیر خود قرار داد. این از عشق امام به امام حسین (ع) سرچشمه می گرفت. (22)
قبل از هر چیز به حرم امام رضا مشرف شوید
موقعی که در مجلس شورای ملی مسأله انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد، امام علاوه بر اینکه اساتید حوزه علمیه را جمع کرده و در این باره شور و مشورت می کردند لازم دیدند که نامه هایی را برای علمای استانها و شهرستانها بنویسند که حوزه علمیه قم را یاری کنند . من هم به اذن امام مأمور شدم که از مشهد تا زاهدان بروم و علمای بلاد را ببینم و نامه های امام را به آنها بدهم و از آنها بخواهم که مردم را در جریان بگذارند و مصیبات اسلام را بیان کنند و طومار بدهند. ساعت ده بعد از ظهر که برای وداع به محضر ایشان شرفیاب شدم، نامه ها را که به من لطف کردند، فرمودند: شما قبل از اینکه با هر کس ملاقات کنید اول مشرف شوید به حرم مطهر ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع) و از زبان من به آن حضرت بگویید، آقا کار بسیار عظیم و مسأله خطیری پیش آمده و ما وظیفه دانستیم که قیام کنیم و حرکت کنیم چنانچه مرضی شماست ما را تأیید کنید. (23)
آنچه داریم از امام زمان است
یک روز یکی از طلاب در مدرسه رفاه به امام عرض کرد: «شما چرا در بین صحبتهایتان از امام زمان (ع) کمتر اسمی می برید؟» امام به محض شنیدن این سخن درجا ایستاده و فرمودند: «چه می گویی؟ مگر شما نمی دانید ما آنچه داریم از امام زمان (ع) است و آنچه من دارم از امام زمان (ع) است و آنچه از انقلاب داریم از امام زمان (ع) است. (24)
زیارت امام رضا آرزوی من است
در دیداری که فرماندهان کمیته ها و سپاه خراسان در مورخه 12/8/58 با امام داشتند رسما از محضر امام برای سفر به مشهد و زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) دعوت به عمل آمد . امام فرمودند: «زیارت امام هشتم (ع) آرزوی من است، لکن با وجود گرفتاریهایی که دارم و از طرفی ملاقاتهای اجتماعی، برایم امکان ندارد و نمی توانم مسافرت کنم. امیدوارم که این توفیق نصیبم گردد» . (25)
تجلی عشق در نامگذاری
در مورخه 14/4/58 که یک زوج مسیحی در محضر امام به دین مبین اسلام مشرف شدند از امام خواستند نام آنها را تغییر دهند، امام آن دو را علی و فاطمه نام نهادند. (26)
اسم او را زهرا بگذارید
در مدت نه سالی که در جماران بودم، خدا سه بچه به ما عنایت فرمود، بچه اول را که برای اذان و نامگذاری، خدمتشان بردیم، فرمودند: «چون دختر است، فاطمه مناسب است.» دو سال و نیم بعد هم دختر دیگر را با خجالت خدمتشان بردیم، و چون با خواهر و مادر و خانواده رفته بودم، احتمال می دادم امام چیزی بگویند. ولی وقتی خدمتشان رسیدیم و در گوش او آقا اذان و اقامه را گفتند، عرض کردم: «آقا! اسمش را هم شما تعیین کنید.» پرسیدند: «دختر است یا پسر؟» گفتم: «دختر است.» ایشان با تبسمی فرمودند: «شما که فاطمه دارید، اسم این را هم زهرا بگذارید.»
متعجب شده بودم. با وجود تمام گرفتاریها و با توجه به اینکه در این مدت اصلا صحبتی در این مورد با ایشان نکرده بودم، نام دختر اولم را به یاد داشتند.
پس از آن برای نامگذاری و خواندن اذان برای سومین بچه خدمتشان رسیدیم. برف شدیدی می بارید . این را هم بگویم که امام به بچه ها عنایت خاصی داشتند و به کوچکترها هم فوق العاده احترام می گذاشتند. بچه را که بردم، به شدت شروع به گریه کرد و هر کاری کردیم، ساکت نشد. آقا فرمودند: «بچه را بدهید به من.»
بچه را که به آقا دادیم، هنوز در حال گریه کردن بود. اما وقتی امام، الله اکبر را به گوش بچه گفتند؛ گریه بچه تمام شد و لبخندی بر چهره نوزاد نمایان شد. (27)
پشت بام زیارت عاشورا می خواندند
یکی از برادران تعریف می کرد: «روزی نزدیک ظهر احساس کردم که صدای ضجه و ناله می آید . کمی که جستجو کردم، دیدم امام به پشت بام منزلشان رفته و زیارت عاشورا می خوانند و اشک می ریزند.» (28)
زیارت جامعه را بیشتر می خواندند
امام از میان متون زیارت نامه ها، زیارت جامعه را بیشتر از دیگر زیارات می خواندند و در تمام آستانه های مقدس مقید به خواندن زیارت جامعه بودند. (29)
سعی کن دعای عهد را بخوانی
یکی از چیزهایی که امام در روزهای آخر به من توصیه می کردند خواندن دعای عهد بود. ایشان می گفتند: «صبحها سعی کن این دعا را بخوانی، چون در سرنوشت دخالت دارد» . (30)
چهل روز دعای عهد می خواندند
امام حتی در موقعی که در بیمارستان بستری بودند از انس با کتاب مفاتیح الجنان غافل نبودند . پس از رحلت جانگداز ایشان که مفاتیحشان را از بیمارستان به بیت منتقل می کردیم متوجه شدیم امام در مفاتیح خود در کنار دعای شریف عهد که آن را یک اربعین می خواندند، تاریخ شروع را هشت شوال نوشته اند. (31)
پی نوشت ها:
.1 امام در سال 1312 هجری شمسی به حج مشرف شدند.
.2 حجة الاسلام و المسلمین مصطفی زمانی پا به پای آفتاب ج 3 ص .178
.3 حجة الاسلام و المسلمین فرقانی.
.4 حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان در سایه آفتاب ص .38
.5 آیت الله سید عزالدین زنجانی پا به پای آفتاب ج 3 ص .199
.6 حجة الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ج .1
.7 آیت الله حسین مظاهری سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ج .5
.8 حجة الاسلام و المسلمین عمید زنجانی سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ج .5
.9 حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.
.10 حجة الاسلام و المسلمین سید مرتضی موسوی اردبیلی ابرکوهی.
11 و .12 حجة الاسلام و المسلمین فرقانی.
.13 حجة الاسلام و المسلمین ناطق نوری.
.14 آیت الله مؤمن پاسدار اسلام ش .102
.15 حجة الاسلام و المسلمین علی دوانی سرگذشتهایی ویژه از زندگی امام خمینی ج .6
.16 حجة الاسلام و المسلمین علی دوانی پا به پای آفتاب ج 3 ص .106
.17 حجة الاسلام و المسلمین علی دوانی پا به پای آفتاب ج 3 ص .106
.18 حجة الاسلام و المسلمین توسلی.
.19 آیت الله مؤمن پیشین ج .3
.20 حجة الاسلام و المسلمین محمد فاضلی اشتهاردی سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ج .5
.21 حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان در سایه آفتاب ص .36
.22 حجة الاسلام و المسلمین سید علی اکبر محتشمی سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ج .1
.23 حجة الاسلام و المسلمین سید محمد جواد علم الهدی سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ج .5
.24 حجة الاسلام و المسلمین انصاری کرمانی سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ج .2
.25 روزنامه کیهان 13/8/58 و پیشین ص .237
.26 روزنامه جمهوری اسلامی 6/4/58 و محضر نور ج 1 ص .128
.27 سید احمد بهاءالدینی پا به پای آفتاب ج 1 ص .264
.28 مشهدی جعفر (خادم امام) امید انقلاب ش .205
.29 حجة الاسلام و المسلمین سید احمد مهری شاهد بانوان ش .167
.30 فاطمه طباطبایی ویژه روزنامه اطلاعات 14/3/ .69
.31 حجة الاسلام و المسلمین توسلی.
نظرات شما عزیزان: