ياد باد انكه مبارك سحري پيدا شد
شب قدر امد قرص قمري پيدا شد
رمضان امد وهمرا عطشناكي خود
در دل هر صدف اينك گهري پيدا شددوش بر گوشم رسيد اين مژده از جان آفرينم
کايد از ره آن نگار دلنواز و نازنينم
گفتم اي مه از کدامين آسمان باشي؟ بگفتا
شمس ايوان ولايت، عُروَة الوثقاي دينم
من همان ماه تمامم، جلوه ي ماه صيامم
شاهد صلح و قيامم، وجه رب العالمينم
شعر بعدی با حرف ( م )
میهمانی شد شروع ای عاشقان
نور حق کرده طلوع ای عاشقان
باز مولا سفره داری می کند
دعوت از عبد فراری می کنددور كن یا رب در این ماه عزیز
ما و كل بندگان از مبغضاتاز خطایا و معاصی باز دار
تا پيك صبا مژده ز عيد رمضان داد
او باب چنان را ز رخ ماه نشان داد
از آتش دوزخ همه را حضرت جانان
از يُمن چنين روز بكف خط امان داد
شعر بعدی با حرف (د)
دست از دامن اين پيك مبـارك نكشم
كه به مهماني آن دوست ندا كرد مرا
زين دعاهاست كه با اين همه بيبرگي و ضعف
در گلـستان ادب نـغمه سرا كرد مرا
شعر بعدی با حرف (الف)
نظرات شما عزیزان: