«صله رحم» سکرات موت را آسان می کند
توحید و انس با حق تعالی و شناخت و انس با پیامبر و معصومین، دو عامل آسانی سکرات موت بود. عامل مؤثر دیگر در آسانی سختی های مرگ «صله ارحام» می باشد.
«صله» یعنی پیوند و «رحم» یعنی خویشان؛ صله رحم یعنی حفظ برقراری پیوند انسان با خویشانش. انسان نباید تحت هیچ عنوانی ارتباط با ارحامش را قطع کند. حتی اگر آنها کافر باشند به شرطی که این ارتباط آسیب عقیدتی و دینی را در پی نداشته باشد. در غیر اینصورت انسان باید تحت هیچ عنوانی ارتباطش را با خویشان خود قطع نکند و این ارتباط و اتصال به گونهای باشد که اگر آنها به او نیاز پیدا کردند بتواند به آنها کمک بکند.
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «هر کس که میخواهد خداوند سکرات مرگش را بر او آسان کند باید صله رحم به جا بیاورد و به والدین خود نیکی و احسان نماید، پس هر گاه چنین کند خداوند بر او دشواریهای مرگ را آسان کند و در حیاتش هرگز فقر به او نرسد». پس سومین عامل مهم در آسانی سکرات موت صله ارحام و نیکی به پدر و مادر است.
صله رحم و نیکی به پدر و مادر اثر دنیایی هم دارد. یعنی کسی که دائما صله ارحام دارد و به پدر و مادر خود نیکی میکند و در حیات خود هرگز فقر به او نرسد. یکی از آثار ارزنده ارتباط خوب با پدر و مادر و خویشان همین آسان گذشتن زندگی دنیاست که انسان فقیر نمی شود و آسان گذشتن سکرات موت است.
انفاق و صدقه مرگ را آسان می کند
از دیگر عواملی که سکرات موت را بر انسان آسان میکند، کمک به فقرا و کمک به افراد بیبضاعت است.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «هر کس بپوشاند برادر خود را جامه زمستانی یا تابستانی خداوند او را از جامههای بهشت میپوشاند و سکرات مرگ را بر او آسان میکند و گشاده میکند بر او قبر او را».
نکته خیلی مهم این است که ما فقیر را نباید یک آدم بیگانه ببینیم. زن و مرد فقیر و انسانهای بیبضاعت، حقیقتا خواهران و برادران ما هستند انسان باید با این حس به آنها کمک بکند نه به عنوان یک آدم غریبهای که هیچ علاقهای به او ندارد.
دوستی با فقرا از گنجهای بسیار مهم در سلوک إلی الله است. انسان فقرا را قلبا دوست داشته باشد از آنها فاصله نگیرد و طوری کمک نکند که حریمها دور باشد. بعضیها هستند که به فقرا کمک می کنند، اما هیچ وقت طبعشان نمیگیرد با اینها نشست و برخواست و رفت و آمد داشته باشند.
قرآن چند بار به پیغمبر تأکید میکند که فقرا را دوست داشته باش؛ با آنها ارتباط داشته باش و هرگز آنها را از دور خودت دور نکن. بیشترین ضربهها از نظر فردی و اجتماعی به جامعهای می خورد که در آن فقرا طرد میشوند. حتی اگر به آنها کمک هم بشود. یکی از شرایط ضروری مدیریت که باعث پیشرفت کشور می شود، این است که حاکم و ولی و مدیر ارتباط خود را با فقرا حفظ کنند و قلباً اینها را دوست داشته باشند. برای همین امام صادق (علیه السلام) از آنها تعبیر به خواهر و برادر می کند.
با «روزه» سختی های مرگ آسان می شود
امام صادق(علیهالسلام) درباره روزه ماه رجب به یکی از اصحاب خطاب می کند: «ای سالم، هر که یک روز از آخر این ماه را روزه بگیرد، خدا او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب مرگ». این روایت را مرحوم شیخ صدوق از قول امام صادق(علیهالسلام) نقل میکند.
همه این عوامل لطف خداوند تبارک و تعالی است که سر راه انسان قرار داده تا انسان زودتر پاک شود.
یک فرمول و قاعده مهم برای
یک فرمول کلی برای آسانی مرگ این است که آسانگیری در زندگی، آسان مُردن و گشایش قبر را در پی دارد. کسانی که اهل تکلف و سختگیری هستند، هم دنیای سختی را خواهند داشت و هم مُردن و قبرشان با سختی همراه خواهد بود.
اخیراً دانشمندان بیان کردند، کسانی که نسبت به رعایت نظم حساسیت خیلی بالایی دارند، معمولا در فشارهای قلبی زیادی قرار میگیرند و زودتر از بقیه هم می میرند. به این معنی نیست که نظم چیز بدی است. نظم خیلی هم خوب است و توصیه معصوم هم است:«اُوصیکُم بِتَقوَی الله وَ نَظم اَمرِکُم»؛ از طرفی نظم داشتن کار عقلانی هم است. اما اینکه انسان تعصب داشته باشد و خیلی سختگیر باشد در مسائلی که حتما باید همه چیز همانطور که من میخواهم باشد؛ یا همانطور که من فکر میکنم؛ یا همانطور که قبلا برنامهریزی کردیم. این تعصب ها بخصوص در مسائل شخصی باعث فشار روح می شود.
به هر حال آنهایی که در زندگی سختگیر هستند، دائما اصول و قانون و پیشفرضهای ذهنی، بایدهای ذهنی، سلیقه، رسوم غیر قابل قبول، آداب غیر منطقی دارند، اینها فشار قبر دارند. مثلا در ازدواج شرایط سخت و سختگیریهای بی منطق و بیپایه که در دین خدا نیست قرار میدهند. قوانین و مقررات مندرآوردی در خانوادهها نسبت به ازدواج جوانان بسیار زیاد است. اینها سختگیریهایی است که خدا قرار نداده و انسان وقتی سخت میگیرد، خدا هم به او سخت میگیرد. در تربیت ما خیلی وقتها سختگیریهای خاصی داریم که پشت آن هیچ منطقی وجود ندارد. در امور اداری در مدیریت در مسائل اجتماعی، مسائل دینی سختگیری هایی ایجاد کرده ایم که اصلا جزء دین نیست. اگر بخواهیم بشمریم که ما چقدر سختگیریهای دینی داریم که اصلا ریشه در دین ندارد، آداب و رسومهایی است که بعدا به دین تحمیل شده خیلی زیاد است.
بعضی از این آداب و رسوم درست هستند. برای همین امیرالمومنین(علیهالسلام) در نامهای که به مالک اشتر مینویسد:«اگر در جامعهای رفتی (مصر) سنتهایی را دیدی که مخالف دین نیستند، آنها را تثبیت بکن».
مثلاً سنت نوروز سنتی است که ریشه در دین اسلام ندارد و تاریخ آن از تاریخ اسلام هم بیشتر است. وقتی اسلام آمد این سنت را تثبیت و تأیید کرد و مقرراتی هم بر آن وضع کرد؛ چون آثار، خیرات و برکات زیادی دارد. ولی در همین سنت مورد تأیید و خوب، بعضی ها دچار افراط گری هایی می شوند و خود و دیگران را تحت فشار عصبی قرار می دهند. ما خیلی وقتها برای اینکه ظواهر و امور مستحبی را حفظ بکنیم به واجبات لطمه می زنیم.
پس یک فرمول کلی است که هر وقت انسان گشایشی، شادی و انبساطی ایجاد کند و دست از سختگیری بردارد؛ اثر این کار در موقع مُردن او آشکار خواهد شد و عکس این مسئله هم درست است. در خصوصیات مؤمن داریم که مؤمن آسان گیر است و خیلی سخت گیر نیست مگر در واجبات و محرمات الهی.
تصفیه کننده کافر است
در جلسه قبل روایتی خواندیم که مرگ مؤمن را از گناه تصفیه می کند. همانطور که سختی مرگ گناهانِ مؤمن را پاک می کند، کافران را نیز از حسنات تصفیه می کند، یعنی آخرین لذت هایی است که یک کافر از دنیا می برد.
امام کاظم در مورد کافر فرمود:« الموت هو المصفاة وتصفی الكافرین من حسناتهم فیكون آخر لذة أو راحة تلحقهم هو آخر ثواب حسنة تكون لهم = موت تصفیهکننده است و کافران را از حسنات شان تصفیه می کند و آخرین لذّتی است كه به آنان میرسد و آخرین پاداش كار خوبی است كه احیاناً انجام دادهاند».
اگر کافری و یا گناهکار حرفهای حسنات و کارهای خیر انجام دهد و چون خداوند اجر هیچ کس را ضایع نمی کند، خدا به او هم پاداش می دهد. حال پاداش هایی را که خداوند یک یک به کافر می دهد، از قول خداوند تبارک و تعالی برایتان عرض می کنیم.
بعضی از کافرها هستند که کارهای خیرشان را خدا به انواع مختلف در دنیا جواب میدهد. مثلاً سلامت جسمانی، خیر و برکت، فرزند به آنها میدهد. از دست ظلمه نجات شان میدهد. زندگی آسان به آنها میدهد که اگر کار خیری هم کرده اند به ازای آن کار خیر پاداش شان را در دنیا گرفته باشند. گاهی کارهای خیرِ بعضی از کفار خیلی زیاد است. بنابراین خداوند تبارک و تعالی موقع مُردن هم به اینها آسان می گیرد و خیلی راحت جان میدهند.
امام کاظم(علیهالسلام) میفرماید: «این آسانی به ازای ثواب آخرین حسنه و کار خیری است که آن کافر و گناهکار انجام داده است». کافرانی که کار خیر شان خیلی زیاد است و خدمات زیادی به جامعه جهانی کرده اند، چون کافر بودند، بهشت نمیروند؛ ولی عذاب شان در برزخ کم می شود.
در نحوه جان دادن کافر
در حدیث قدسی که در جلسه ششم منازل آخرت[1] بیان کردیم، گفته شد که بیماری، گرفتار ظلمه شدن، تنگ شدن روزی و در آخر سکرات موت مراحلی هستند که باعث پاک شدن مؤمن از گناه می شوند. امام صادق(علیهالسلام) ادامه حدیث قدسی را از قول خدای تبارک و تعالی برای نحوه جان دادن کافر بیان می کنند.
در حدیث قدسی میفرماید: «وَ ما مِن عَبدٍ اُریدُ عَن اُدخِلَهُ النّار إِلّا صَحَّحۀُ لَهُ جِسمَه= هیچ بندهای نیست که من بخواهم او را داخل جهنم بکنم، مگر اینکه در دنیا یک بدن سالم به او می دهم». بعضی از کفار این گونه هستند و کمتر مریض می شوند و مشکلات کمتری دارند.
«فَإِن کانَ ذلِکَ تَمامُ طَلبَتِه= اگر این تمام طلبش از من بود بخاطر کارهای خیرش که هیچ» و اگر نبود «وَ إلّا آمَنتُ خَوفَهُ مِن سُلطانِه= به او امنیت میدهم از دست سلاطین و حاکمان زمان خودش». «فَإِن کانَ ذلِکَ تَمامُ طَلبَتِهِ عِندی= اگر این شد تمام آن طلبی که از من دارد» این امنیت آن طلبش را تصفیه کرد که کرد. ولی اگر باز طلبکار بود، یعنی کار خیرش بیشتر از این امنیت ارزش داشت:«وَسَّعتُ عَلیِه رِزقَه= به او وسعت رزق می دهم». برکت مالی و اقتصادی به او می دهم. «فَإِن کانَ ذلِکَ تَمامُ طَلبَتِهِ عِندی= اگر آن طلبش تصفیه شد که هیچ» و اگر نشد باز هم طلبکار بود. «و إلّا یَسَّرتُ عَلَیهِ عِندَ المُوت حَتّی یَأتِیَنی وَ لا حَسَنَتَ لَهُ ثُمَّ اُدخِلُهُ النّار = موقع مُردن به او آسان می گیرم، تا اینکه موقع مُردن دیگر با من حسابی نداشته باشد و سپس وارد جهنم می شود».
پس در واقع با این دو روایتی که دو جنبه داشت از نحوه مردن مؤمن و کافر که امام کاظم(علیهالسلام) فرمودند، و حدیث قدسی که امام صادق(علیه السلام) از قول پیغمبر نقل کردند، ما به این نتیجه میرسیم که نباید از نحوه مُردن یک نفر قضاوت خاصی بکنیم.
گاهی وقتها افراد آسان می میرند برای اینکه آدم خوبی بوده آسان می میرد. گاهی وقتها سخت می میرد. باز هم برای اینکه آدم خوبی بوده دارد سخت می میرد که تصفیه بشود. از طرف دیگر اگر آسانی را در زندگی کفار دیدیم، تعجب و حسودی نکنیم، ممکن است آدم خوبی بوده؛ کارهای خیر و بهدردبخوری کرده؛ خدماتی داده و چون خداوند اجر اینها را هرگز ضایع نمی کند، زندگی توأم با آسایش دارند. کار خوب از هر کسی سر بزند حتی از یک حیوان، خداوند پاداشش را خواهد داد.
هر آسایشی، دلیل رضایت و هر سختی دلیل غضب خداوند نیست
با نگاهی دیگر پی میبریم، اینطور نیست که اگر همیشه یک نفر در آسایش بود، یعنی خدا از او راضی است. یا اگر در سختی بود، یعنی خدا از او راضی نیست. بسته به وضعیت ارتباط این شخص با خداوند تبارک و تعالی دارد.
برای همین در سوره مبارکه توبه در دو آیه با اختلاف اندکی میفرماید:«وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ[2] = اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد جز این نیست كه خدا مىخواهد در زندگى دنیا به وسیله اینها عذابشان كند و جانشان در حال كفر بیرون رود».
هیچ وقت زیادی اموال و خانواده و فرزندانِ کفّار تو را به تعجب وادار نکند. عذاب کافران در آسایش و راحتی دنیاست.
چرا زیادی فرزند و مال عذاب دارد؟
زیادی فرزند و اموال و ثروت دلبستگی می آورد و علاوه بر آن هر کدام دردسرهای خاص خود را دارند و به همین دلیل مایه عذاب می شوند.
مثلاً والدینی که 4 فرزند دارد، یکی از این 4 فرزند اگر ناخلف بشود، برای پیر کردن پدر و مادر کافی است. قبلاً که مال نداشت، راحت میخوابید؛ درآمد مختصری داشت، زندگیاش هم انجام می شد. اما حالا که ثروتش بالا رفته میبیند که فشار خونش هم از 20 پایین نمیآید. این آرامش نیست. سطح آسایش بالا رفته، اما سطح آرامش پایین آمده، بنابراین رابطه بین آرامش و آسایش مثل رابطه قند و چربی و نمک است در بدن. که باعث سکتهها، فشارهای عصبی، سکتههای قلبی، مغزی میشود. بدن تا حدی به چربی و قند و نمک احتیاج دارد اگر بیشتر از این حد شود برای بدن کشنده است. آسایش هم همینطور تا حدی برای زندگی لازم است اما اگر بیش از حد شود، اضطراب آور میشود.
از طرف دیگر هر چه دلبستگی و وابستگی بیشتر میشود، موقع مُردن جان دادن سختتر می شود. فشار سکرات و غمرات موت از آن طرف هم فشار قبر خیلی زیاد خواهد شد.
پس خیلی خوش به حال آدم نیست، وقتی خیلی آسایش داشته باشد. هر چه سطح طبیعت بیشتر می شود، دل انسان ضعیفتر و پخشتر می شود. از این رو موقع مُردن این دل جمع نمی شود به 100 چیز وابسته است. هر چه موقع مُردن انسان کمتر دلبسته باشد و عواملی که انسان را به خودش میچسباند کمتر باشند، انسان موقع مُردن خیلی راحت به آن عالم متولد میشود. بنابراین داشتن همیشه به نفع انسان نیست.
آدم زیرک کسی است که با مقوله ثروت و پول و خانواده و فرزندان به گونهای ارتباط برقرار میکند که مانع صمیمیتش با خداوند و اهل بیت و مانع راحت جان دادنش نشود. اگر ارتباط غلط با عوامل دنیایی برقرار بکنیم، هم دنیا را خراب می کنند و هم آخرت را.
اهل بیت(علیهالسلام) هیچ کدام آدمهای فقیری نبودند، هر کدام از ائمه در همه زمانها از نظر ثروت جزء افراد درجه اول جامعه خودشان بودند. اما نحوه زندگی و برقراری ارتباطشان با ثروت، تجارت، با تجارت با ثروت به گونهای بود که هیچ وقت ذرهای اُنس شان به حقتعالی، به مرگ و اُنس شان به عالم آخرت کم نشد. همیشه در اوج اشتیاق و مشتاقترین و عاشقترین انسانها به حقتعالی و مرگ بودند. علی(علیه السلام) درباره مرگ فرمود:«من اشتیاقم به مرگ از اشتیاق یک بچه به سینه مادرش بیشتر است».
آرزوهایی که افراد هنگام مرگ دارند
آدمها موقع مُردن آرزوهای مختلفی دارند و این بحث انسانشناسی و روانشناسی دارد. ما در همین آیینه آرزوها میتوانیم بفهمیم که چطور آدمی بودیم و چطور زندگی کرده ایم.
میفرماید: آرزوهایی که افراد موقع مرگ دارند متفاوت است از نوع آرزوهای افراد و نوع استقبال شان نسبت به فرشته مرگ و نظام برزخی معلوم میشود که یک نفر چه دورانی داشته چه گذشتهای را سپری کرده است.
آرزوی یک مؤمن در لحظه مرگ چیست؟
در مورد مؤمنین در سوره مبارکه یس آیه 27 و 28 در مورد حبیب نجار میفرماید که به کمک انبیاء آمده بود و مردم را نصیحت میکرد که انبیاء را اذیت نکنید، اینها از طرف خدا آمده اند؛ حرفهایشان را گوش کنید؛ این قوم هم عصبانی بودند و نسبت به انبیاء کینه داشتند. جناب حبیب نجار را که جزء طرفداران انبیاء بود، کشتند. به آرزوی او در هنگام مرگ دقت کنید: « قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لِی رَبِّی بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُكْرَمِین[3] = گفت اى كاش قوم من مىدانستند كه پروردگارم چگونه مرا آمرزید و از کرامت یافتگان قرارم داد». اگر استقبال ما از فرشته مرگ اینگونه باشد، لحظه مردنمان برای ما لحظه باشکوهی خواهد بود و با دلتنگی دوست میداریم که به آن عالم منتقل شویم به وطن خودمان برگردیم. چون وطن ما اول آنجا بوده و ما از آنجا به دنیا آمدهایم. ولی فراموش کردیم که ما مال اینجا نیستیم.
ما الآن در ناسوت هستیم. عالم ناسوت عالم نسیان است، به همین دلیل به آن ناسوت میگویند. یادمان رفته قبلا کجا بودیم. اگر وطن مان یادمان بیاید، برای آنجا دلتنگ و بیتاب می شویم و دیگر ترسی نداریم از این که می خواهیم پیش خدای «اَرحَمُ الرّاحِمین» برویم.
آرزوی کسانی که با خدا قهر بودند در هنگام مردن چیست؟
اولین آرزو و درخواست افراد گناهکار و آنهایی که با خدا قهرند این است که درخواست توبه میکنند. به آنهایی که ظلم کردند حلالیت میطلبند و عبادتهایی که از آنها فوت شده را جبران میکنند. این یک مقدار سادهاندیشی است که در یک روز انسان بخواهد چنین کارهایی بکند.
حضرت فرمود:«مُوتُوا قَبل ان تَمُوتُوا = بمیرید قبل از این که میرانده شوید». انسان باید تمرین مردن کند. یعنی بگوییم اگر امشب شب آخرمان بود چطور بود؟ اگر نماز آخرمان بود نماز را چطور می خواندیم؟ اگر ماه رمضان آخرمان باشد چطور خواهد بود؟
در سوره نساء آیه 18 میفرماید:« وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا= و توبه كسانى كه گناه مىكنند تا وقتى كه مرگ یكى از ایشان دررسد مىگوید اكنون توبه كردم پذیرفته نیست و [نیز توبه] كسانى كه در حال كفر مى میرند پذیرفته نخواهد بود آنانند كه برایشان عذابى دردناك آماده كرده ایم». یعنی تا لحظهی مرگ گناه میکنند، وقتی مرگ شان میرسد، توبه میکنند این توبه پذیرفته نیست.
آرزوی دوم شان این است:« حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ؛ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا[4]= تا آنگاه كه مرگ یكى از ایشان فرا رسد مىگوید پروردگارا مرا بازگردانید؛ شاید من در آنچه وانهادهام كار نیكى انجام دهم نه چنین است این سخنى است كه او گوینده آن است».
تا مرگ شان میرسد، آرزوی برگشتن به دنیا و انجام اعمال صالح می کنند. قرآن میفرماید: هرگز. بیهوده می گویید. هر وقت شما میخوابیدید میمردید. یعنی این همه شما خوابیدید و مردید و سپس بلند شدید، ولی توبه نکردید. برای همین در حدیث داریم وقتی از خواب بلند شدید؛ دعا بکنید؛ سرتان را به سجده بگذارید و بگویید خدایا شکر که من را بعد از آنکه میرانده بود، دوباره زنده کرد. خیلیها در خواب رفتند و دوباره بلند نشدند.
حال باید ببینیم، ما جزء آنهایی هستیم که توبه را به لحظه مردن موکول میکنیم؟ یا جزء کسانی هستیم که آرزو میکنیم، خدایا به ما عمر دوباره بده، بگذار از این به بعد درست رفتار کنیم.
[1] - حدیث قدسی درباره مراحل پاک شدن مؤمن از گناه (جلسه ششم منازل الاخره)
[2] - سوره توبه/ آیات 55 و 85.
[3] - یس/ 26 و 27.
[4] - سوره مؤمنون/ 99و100.
نظرات شما عزیزان: