از 22 بهمن 1357 تا 29 فروردین 1358 بر ارتش چه گذشت؟
اگرچه دیدگاههای حضرت امام خمینی(ره) درخصوص ارتش از همان اوایل نهضت اسلامی دیدگاههای جانبدارانه بوده و همواره ارتش –کارکنان- را مورد محبت و پشتیبانی قرار میدادهاند، امّا جهتگیری ایشان پس از اوجگیری نهضت و سپس، بعد از پیروزی انقلاب تا 29 فروردین 1358 بسیار جالب توجه است.
برای این منظور، خصوصاً درست در زمانی که ضدانقلاب میکوشید تا با شعارهای بیپایه و بیمایه خود مبنی بر انحلال ارتش، روحیه کارکنان ارتش را تضعیف کند، و امام (ره) در مقابل چنین هجوم شیطانی، حمایت خود را از ارتش قطع نکرد، به روزنامه کیهان از روزهای بعد از پایان اعتصاب 62 روزه مطبوعات (از آغاز به کار دولت ازهاری تا 26 دی، روز فرار شاه از ایران) مراجعه کردیم تا حقایق را از دل مندرجات آن بیرون بیاوریم.
هدف ما از این جُستار، نشان دادن این واقعیت است که ارتش (کارکنان خدوم و زحمتکش ارتش) به پاس آن حمایت جانانه امام از ایشان در برابر ضدانقلاب، پیمانی بس عمیق با امام خویش داشت و جان بر سر این پیمان نهاد.- به گواهی صفحات روزنامه کیهان از 26/10/57 تا 29/1/58.
ملت از ارتش و ارتش از ملت است
برای نتیجهگیری بهتر، از 26 دیماه 1357، یعنی روزی که شاه، ایران را ترک کرد، آغاز میکنیم. در این روز، در سراسر کشور، مردم ضمن ابراز شادمانی از فرار شاه، به سربازان گل میدادند و شیرینی میانشان پخش میکردند. گویی میدانستند آنچه به نام ارتش وجود دارد، نهتنها عاملی در برابرشان نیست، بلکه به برکت انقلاب اسلامی و رهبری آن، در کنارشان قرار دارد. کیهان، در همان زمان (26/10/57) در صفحه اوّل، عکس بهیاد ماندنی از چند سرباز را که عکس امام را در دست دارند و مردم به آنان گل میدهند را چاپ کرده و شرحی کوتاه نیز بر آن نوشته است.
روزهای پس از فرار شاه تا آمدن حضرت امام(ره) به ایران را میتوانیم سریع پشتسر بگذاریم. با این توضیح که امام (ره) در نوفللوشاتو هر روز با اصحاب رسانههای جهان مصاحبه میکردند و اگر سؤالی درخصوص ارتش و نظامیان از ایشان میشد، پاسخی مستدل، منطقی و در عین حال امیدوارکننده از همبستگی میان ارتش و مردم به پرسشکننده میدادند. البته پس از ورود امام(ره) به کشور نیز همین وضع ادامه داشت.
«]...[ البته در حال حاضر قشرهایی از ارتش رو به ملت هستند، ولی من صلاح ارتش میدانم که همه برگردند به طرف مردم]...[ ارتش باید ارتش ملت باشد. ما ارتش را از خودمان میدانیم، اگر چند نفری جنایتکارند، حسابشان جداست و امیدواریم همه افراد ارتش به آغوش ملت بازگرداند و از آنها پذیرایی خواهیم کرد.»(2)
«]...[ ملّت از آنها ]ارتش[ و آنها از ملت هستند. عظمت ملت، عظمت کشور است و عظمت کشور، عظمت ارتش. ما از ارتش میخواهیم که هر چه زودتر به ما متصل شود. ما میخواهیم ارتش مستقل باشد و از قید اجانب خارج شود. آزاد شود. آنها فرزندان ما هستند. ما به آنها محبت داریم. باید به دامن ملت بیایند. ارتش و ملت از همدیگر هستند. ارتش باید از دولت غاصب کنار برود، تا مردم تکلیفشان را با او معین کنند.»(4)
«]...[ و من باید یک نصیحت به ارتش بکنم و یک تشکر از قشرهایی از ارتش. آن نصیحتی که میکنم این است که ما میخواهیم که شما مستقل باشید. ماها داریم زحمت میکشیم. ماها خون دادیم. ماها جوان دادیم.]...[ میخواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد شما نمیخواهید که مستقل باشی؟ آقای سرلشکر شما نمیخواهی مستقل باشی؟ میخواهی نوکر باشی؟ من به شما نصیحت میکنم بیایید در آغوش ملت و همان چیزی که ملت میگوید، بگویید ما باید مستقل باشیم. ملت میگوید ارتش باید مستقل باشد. ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد. ما برای خاطر شما این حرفها را میزنیم. شما هم بیایید برای خاطر خودتان این حرفها را بزنید و بگویید ما میخواهیم مستقل باشیم. ما نمیخواهیم این مستشارها باشند. ما که میگوییم ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان و خون جوانهای ما را بریزید که چرا میگویید که من باید مستقل باشم؟ ما میخواهیم تو آقا باشی و من تشکر میکنم از آن قشرهایی که متصّل شدند به ملت. اینها آبروی خودشان را، آبروی ملتشان را، آبروی کشورشان را حفظ کردند. این درجهدارها، همافرها، افسرهای نیروی هوایی، اینها، همه مورد تشکر و تمجید ما هستند و همینطور آنهایی که در اصفهان، در همدان و در سایر جاها اینها تکلیف شرعی، ملی و کشوری خودشان را دانستند و به ملت پیوستند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را کردند. ما از آنها تشکر میکنیم و به آنهایی که متصل نشدند میگوییم که به اینها متصل شوند.»(3)
حمایتهای حضرت امام(ره) از ارتش و کارکنان انقلابی آن، خشم سردمداران و ژنرالهای وابسته به امپریالیسم و دشمنان ملت را برانگیخت.
هر روز گزارشی از دستور بازداشت، زندانی و تبعید کارکنان ارتش در رسانهها (که در آن روزگار به روزنامهها محدود میشد) به چشم میخورد. نیروی هوایی در این زمینه پیشگام بود. کارکنان جان بر کف این نیرو در گروههای چندصد متری، به خاش، چابهار و سایر نقاط بدآب و هوا تبعید میشدند و حتی به مجازاتهای سنگین – تا اعدام- محکوم میگردیدند. سزای فریاد حقطلبی و رهیدن از چنگال استعمار و وابستگی!
تشکری که حضرت امام (ره) در بهشت زهرا، درخصوص کارکنان ارتش اعلام فرمودند، اشاره مستقیم به همین فرزندان دلیر ارتش است که بیمحابا و از جان گذشته، به ملت انقلابی پیوسته بودند و در انتظار فرمان رهبرانقلاب برای هرگونه اقدام علیه دیو استبداد. سروهای آزاد و بالندهای که در پگاه پیروزی انقلاب ملّت، برای اثبات گفتههای خویش که در اعتصابات عظیم درونپادگانی فریاد کرده بودند، برای مقابله با ضدانقلاب و اقدامات شیطانی دشمنان انقلاب اسلامی، عازم مناطق آشوبخیز شدند تا از حریم انقلاب اسلامی دفاع کنند تا خون ملت پایمال نگردد.
سرانجام... صبح پیروزی دمید، خورشید طلوع کرد
پیش از پرداختن به حوادث پس از 22 بهمنماه 1357، نگاهی به 19 بهمنماه داشته باشیم. روزی که به همت کارکنان غیور و دست از جان شسته نیروی هوایی، پردهها به یکسو رفت و خورشید حقیقت از پس ابرهای تیره، چهره نمود. تعداد کثیری از کارکنان نیروی هوایی، با لباس فُرم و به صورتی کاملاً رسمی، در مقابل امام و مقتدای خویش، به حالت احترام نظامی ایستادند و با ایشان بیعت مجدد کردند. آن عکس تاریخی روزنامه کیهان، خود به تنهایی گویای همه واقعیت رخ داده در آن روز است؛ روز پنجشنبه، 19 بهمنماه 1357. ( عکس در متن کار شود )
این حادثه یا حماسه چنان تأثیری داشت که ستاد ارتش بلافاصله اقدام به تکذیب عکس چاپ شده در صفحه اول کیهان نمود؛ چه اقدام سخیفی! پس از آن، همه، حتی خود امام(ره) اقدام افسران و درجهداران و همافران نیروی هوایی و عکس کیهان را تأیید کردند! رسوایی برای ژنرالهای شاه و افتخار و عزت برای ارتش مردمی.
بنا به گزارش خبرنگار کیهان، حدود ساعت 1030 روز پنجشنبه، نوزدهم بهمنماه تعداد –حداقل- دو هزار نفر از افسران، خلبانان، همافران و درجهداران نیروی هوایی، در حالی که به شدت از سوی مردم حمایت میشدند، با دادن شعارهای انقلابی، به سوی محل اقامت امام(ره) در حرکت بودند.
«سلام بر بازرگان، نخستوزیر ایران- درود بر خمینی، رهبر آزادگان» و «ما قطرهای از ارتش خمینی هستیم» جزو شعارهای کارکنان نیروی هوایی بود. مردمی که در پیادهروها نظارهگر حرکت نظامیان بودند، از شوق اشک میریختند و آنان را تشویق میکردند. سرانجام سیل خروشان به مقابل اقامتگاه امام(ره) رسید و نسبت به معظمله ادای احترام کرد.
شاید این اقدام شجاعانه در روز پنجشنبه، خود طلیعهای شد برای به پا خاستن هنرجویان آموزشگاه هوایی نیروی هوایی در خیابان دماوند در شبانگاه روز جمعه 20 بهمنماه. هنرجویان که مشغول تماشای فیلم ورود امام(ره) به میهن بودند و هیجانات خود را با «اللهاکبر» گفتن و «درود بر خمینی» ابراز میکردند، با واکنش افراد گارد شاهنشاهی مواجه شده و این رویارویی منجر به درگیری میان آنها شد. درگیری و صدای تیراندازی، مردم خارج از پادگان را متوجه کرد و آنها برای کمک به هنرجویان به اطراف پادگان آمدند و....
شُکر، کان مِحنت بیحدّ و شمار آخر شد
سرانجام پس از بیش از یکسال حضور مردم انقلابی در صحنههای مختلف تظاهرات و نبرد مشت خالی با گلوله، در 22 بهمنماه، پیروزی از آن ملت شد و انقلاب به پیروزی قاطع رسید. ارتش به مردم پیوست (که پیوسته بود) و شورای عالی ارتش (!) اعلام بیطرفی کرد. مقاومتهای پراکندهای هم که از سوی سرسپردگان رژیم پهلوی در ارتش صورت میگرفت، به دست مردم از میان رفت و ارتش در اختیار انقلاب و رهبری آن قرار گرفت.
امّا از همان روزهای نخست پیروزی، مخالفت با ارتش شروع شد. در تاریخ 25 بهمنماه گروهک چریکهای فدایی خلق بیانیهای صادر کرد. در این بیانیه مواردی ذکر شده که خواندش خالی از لطف نیست:
«]...[ 5- دولت موقتی که توسط شورای انقلاب تعیین میشود، باید برنامههای عاجل زیر را فوراً به مرحله اجرا بگذارد(!)
الف: انحلال مجلسین، ارتش و تمام ارگانهای حاکمیت رژیم سابق و ایجاد ارتشی که دفاع از دستاوردهای انقلاب را بر عهده گیرد. این ارتش از طریق تشکیل سازمانهای مسلح دفاع و مقاومت تودهای میتواند به وجود آید. همافران، سربازان، درجهداران، افسران جزء میهنپرستی که صفوف ارتش ضدخلقی را ترک گفتهاند و در سنگرهای خونین بر علیه ارتجاع جنگیدهاند، در آموزش نظامی و سازماندهی نیروهای مسلح خلق شرکت خواهند کرد و توسط شوراهای انتخابی خویش در اداره و رهبری ارتش نقش خواهند داشت.»
ببینید کسانی که این بیانیه را صادر کردهاند تا چه اندازه ناآگاه هستند! اوّلاً اینها به خود اجازه دادهاند تا برای دولت موقت برنامه تعیین کنند که «فوراً» به مرحله اجرا بگذارد! ثانیاً انحلال ارتش را در دستور کار قرار دادهاند و خواستهاند که سازمانهای مسلح دفاع و مقاومت تودهای تشکیل شود تا ارتش جدید را به وجود آورد! ثالثاً و از همه خندهدارتر اینکه ارتش جدید (به قول اینها خلقی) از طریق سربازان و همافران و افسران جزء باید آموزش ببیند!!!
ملاحظه میکنید که چه گروهکهایی میخواستند برای انقلاب اسلامی و ارتش با تمام عظمت و گستردگیاش تعیینتکلیف کنند. این، به رغم هیجانات روزهای نخست پس از پیروزی، یکی از مصیبتهایی بود که انقلاب با آن دست به گریبان بود.
روزهای اوج توطئهها
تنها گروهکها نبودند که خواستار انحلال ارتش بودند، بلکه بودند اجتماعات دیگری که شاید با انقلاب هم ضدیت و دشمنی نداشتند، امّا به اهمیت وجود ارتش و نیروی مسلحی که آموزشدیده، تحصیل علوم نظامی را طی سالیان پشتسر گذاشته و اکنون آماده است با دل و جان در خدمت انقلاب اسلامی، رهبری آن و مردم باشد، پی نبرده بودند و بیم داشتند که همین ارتش عامل از میان رفتن انقلاب مقدسشان شود!
ارتش باید از همان هنگام، همگامی و همراهیاش را با انقلاب به اثبات میرساند و با ضدانقلاب که در حال ضربه زدن به انقلاب بود، رو در رو میشد. چنین هم شد و امام(ره) در این اوان به کمک ارتش آمد و جانانه از حقانیت آن دفاع کرد.
در پی گذشت روزهای پرهیجان پس از پیروزی، روز پنجشنبه، سوم اسفندماه 1357 روزنامهها خبر از بازگشت دکتر سیدعلی شایگان، یکی از نزدیکان دکتر مصدق دادند. وی که پس از 21 سال دوری از ایران، مجدداً به کشور بازگشته بود، روز شنبه، 5 اسفندماه در یک مصاحبه ضمن صحبتهای مختلف، گفته بود که «قشون ضدخلقی باید متفرق شود»!!!
چگونه است که شخصی، همچون ایشان باید به خود اجازه دهد درباره ارتشی که اصلاً شناختی بر روی آن ندارد و 21 سال از آن بیخبر بوده، چنین اظهارنظر کند؟! گرفتاری و انرژی منفی، یکی پس از دیگری.
یکشنبه 6 اسفندماه 1357 در سرخبر درشت کیهان، به نقل از مسعود رجوی(5) آمده بود: «آقای بازرگان! اگر مسئله ارتش حل نشود، شما مسئول کشتارهای آینده خواهید بود» و در متن سخنرانی وی آمده: «این مبرمترین مسئله کنونی ماست، انحلال و تجدید سازمان انقلابی ارتش...» البته از سازمان جهنمی منافقین و رئیسش جز این هم انتظاری نبود، امّا در آن روزهای پرهیجان پس از پیروزی انقلاب، اینگونه سخنان مردم را علیه ارتش تحریک میکرد. این شخص هم در راستای وفاداری به اربابانش، خواستار انحلال ارتش شده و فرصت را برای این منظور مغتنم دیده بود. ارتش در آن روزها با این افعیها سروکار داشت. مجاهدین (منافقین)، چریکهای فدایی، پیکار و... به خون ارتش و ارتشیها تشنه بودند.
روز دوشنبه 28 اسفندماه 1357، در آخرین روزهای سال، ارتش رژه و تظاهرات باشکوهی در تهران و بسیاری از شهرستانها برپا کرد. فشار بیش از حدّی که بر ارتش وجود داشت و دائماً از سوی ضدانقلاب داخلی و دستگاههای سخنپراکنی بیگانه به انحلال و فروپاشی تهدید میشد، ارتشیان غیور و پیوسته به ملت و انقلاب را وا داشت تا جهت اثبات این پیوستگی دست به تظاهرات و راهپیمایی بزنند. نظامیان در خیابانها حضور یافته و بالگردها و جنگندهها در آسمان دست به رزمایش زدند. این تظاهرات پرشور که از جانب مردم انقلابی پشتیبانی میشد، تا حدودی ضدانقلاب را از هدفی که داشت، مأیوس ساخت.
در همین روز از سنندج خبر رسید که میان افراد پادگان و کسان دیگر که عمدتاً وابسته به کمیته انقلاب سنندج بودند، درگیری مسلحانه پیش آمده و چند تن کشته شدهاند. حوادث سنندج میبایست همه را بیدار میکرد که اگر ارتش تضعیف شود، آرامش، آسایش و امنیت از کشور رخت خواهد بست. آیا بیداری و هوشیاری حاصل شد؟! سؤالی است که در سطور بعدی به آن پاسخ خواهیم داد.
همان روز، یعنی 28 اسفندماه، اعلامیهای از سوی امام خمینی(ره) خطاب به «اهالی محترم مسلمان کردستان» صادر شد که بار دیگر حضرتش از ارتش و سایر قوای مسلح حمایت کرده و از مردم خواسته بودند تا با نیروهای مسلح، خصوصاً ارتش- که حالا به انقلاب و اسلام پیوسته- همکاری کنند.
در آخرین روز سال 1357 (سهشنبه 29 اسفندماه) روزنامهها و رادیو و تلویزیون خبر از تلاش برای پایان دادن به درگیریها در سنندج داشتند. رهاورد این درگیری، بیست دو تن مقتول و تعداد زیادی مجروح اعلام گردید(6).
حقیقت اینکه در این درگیری ارتش مظلوم واقع شده و ضدانقلاب به قصد تصرف پادگان لشکر 28، از فرصت استفاده میکرد. شیخ عزالدین حسینی، امام جمعه مهاباد و یکی از عناصر مشکوک و ضدانقلاب، با متهم کردن ارتش، مردم سنندج را بر ضدارتشیان تحریک میکرد. به هر صورت، این نخستین هشدار برای دولت مرکزی بود که دریابد حتیالمقدور باید ارتش را مورد حمایت قرار دهد تا ارتش قادر باشد با اقتدار کامل در مقابل ضدانقلاب ایستادگی کند.
این غائله با اعزام چند تن به کردستان و تشکیل شورای منتخب مردم کردستان، ظاهراً تمام شد، ولی به صورت آتش به زیر خاکستر باقی ماند.
روز سهشنبه 7 فروردینماه 1358 در روزنامهها اعلام شد که سرلشکر ولیا... قرنی (شهید سپهبد قرنی) از ریاست ستاد ارتش برکنار شده است! شهید قرنی دوم فروردین از سمت خود استعفا کرده بود و خبرش - به خاطر تعطیلی نوروز- در آن تاریخ اعلام شد. برکناری قرنی از ریاست ستاد ارتش، دستاورد درگیریهای سنندج بود. قرنی معتقد بود که اگر ارتش در نقاطی حساس، مثل کردستان تقویت نشود، به طور قطع ضدانقلاب درصدد اضمحلال ارتش و جدایی مناطقی مثل کردستان خواهد بود. طرفه اینجاست که در همان تاریخ (7/1/58) زد و خوردهای خونینی در گنبد رخ داد و خبرش در مطبوعات درج گردید. آیا این حوادث صحت پیشبینی شهید قرنی را اثبات نمیکند؟!
سرانجام امام خمینی ، رهبر کبیر انقلاب اسلامی جهت پایان دادن به تمام توطئهها، دسیسهها، توهینها، کملطفیها و... نسبت به ارتشی که از نخستین ساعات پس از پیروزی انقلاب، با تمام وجود در اختیار رهبر، ملّت و انقلاب اسلامی قرار گرفته بود و پس از گذشت 66 روز، تعداد زیادی شهید و مجروح و معلول تقدیم انقلاب کرده بود و در کردستان، گنبد و آذربایجان غربی، از تمامیت ارضی و استقلال کشور و انقلاب به دفاع برخاسته بود، اعلامیه تاریخی خود را صادر فرمودند. روز سهشنبه 28 فروردینماه 1358، مطبوعات اعلام کردند: «29 فروردین و روز ارتش» است.
«امام مرتکبین خلاف و گناه صغیره را در ارتش عفو کرد»، «رؤسا موظفند با ارتش به طور محبت و برادری رفتار کنند و از دیکتاتوری که در رژیم طاغوت بود، اجتناب کنند.(7)»
پیام امام (ره) به مناسبت روز ارتش، شامل یک مقدمه و متنی در 5 ماده بود. در ماده یکم آمده بود:
«روز چهارشنبه 29 فروردین، روز ارتش اعلام میشود. ارتش محترم در این روز در شهرستانهای بزرگ با سازوبرگ به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران و حضور خود را برای فداکاری در راه استقلال و حفظ مرزهای کشور اعلام نمایند».
و روز 29 فروردین، ارتش و مردم حماسه آفریدند. همانطور که امام در متن پیام خود دستور داده بودند، در شهرهای بزرگ و در تهران، ارتشیها به رژه پرداختند و خیابانها مملو از جمعیت بود و مردم در دو طرف مسیر عبور ارتشیها ایستاده بودند و ارتش را پشتیبانی میکردند. فریاد: «ارتش فدای ملت» و «ملت برای ارتش» لحظهای قطع نمیشد.
این حماسه که مدیون رهبری رهبر فرزانه انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) بود، مشت محکمی شد بر دهان یاوهگویانی که اضمحلال ارتش را میخواستند و بنا داشتند «ارتش خلقی» و «ارتش بیطبقه توحیدی» تشکیل دهند. رهبر انقلاب که حتی پیش از پیروزی نیز ارتش را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داده بودند، سرانجام با پیام تاریخی خود، نقطه پایانی بر تمام توطئهها نهادند.
ارتش نیز چنان که چندی بعدی در جریان هشت سال دفاع مقدس نشان داد، همواره در بیعت خویش با امام و ملّت ثابت قدم ماند. تقدیم 48 هزار لاله گلگون و بیش از صد هزار معلول، مفقود و آزاده و کسب عنوان «ارتش حزبالله» و «ارتش، کلمه طیبه» از رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آیتالله العظمی خامنهای، بیانگر رشادت، شهامت و صداقت و استواری ارتش جمهوری اسلامی ایران است.
پینوشت:
1- منظور، حمایتهای بیدریغ حضرت امام(ره) از ارتش در آستانه پیروزی انقلاب و روزهای پس از آن است، وگرنه حضرتش از همان آغاز نهضت همواره از ارتش دفاع میکردند.
2- دوشنبه، 2 بهمن 1357، پاریس.
3- پنجشنبه، 12 بهمن 1357، تهران- بهشتزهرا
4- شبه، 14 بهمن 1357، تهران- مدرسه علوی.
5- در آن روزها از این شخص به عنوان «یکی از رهبران سازمان مجاهدین خلق» و «یکی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین» و... یاد میشد. در آن روزهای بحرانی کسی از خود نمیپرسید که چرا از میان تمام کادر مرکزی که در زندان بودند، فقط همین یک نفر زنده مانده... آن هم سالم و سرحال؟!
6- کیهان، سهشنبه 29/12/57.
7- فرازی برگرفته از متن پیام امام خمینی(ره) به مناسبت روز ارتش.
نظرات شما عزیزان: