عوامل دست یابی به بصیرت از منظر امام علی(علیه السلام)
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11384
بازدید دیروز : 749
بازدید هفته : 23478
بازدید ماه : 53989
بازدید کل : 10445744
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 27 / 11 / 1399

عوامل دست یابی به بصیرت از منظر امام علی(علیه السلام)

  حضرت علی (ع) دریای خروشان علم و معرفت است

حوزه/ داشتن بینش صحیح و بصیرت برآمده از آموزه ‌های دینی، نقش بسزایی در تصحیح افعال انسان دارد و بخشی از مفهوم اصلی نیّت و حسن فاعلی در همین عنصر نهفته است.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، داشتن بینش صحیح و بصیرت برآمده از آموزه ‌های دینی، نقش بسزایی در تصحیح افعال انسان دارد و بخشی از مفهوم اصلی نیّت و حسن فاعلی در همین عنصر نهفته است؛ بصیرت، قوّه ‌ای است نفسانی که به مدد نور الهی پدید آمده، و موجب می‌گردد تا صاحب آن قوه، حقیقت و باطن امور را - چنان که هست- دریابد. انسانِ با بصیرت، می ‌تواند حق و حقیقت را از باطل تشخیص دهد، صحیح بشنود و بیاندیشد.

خداوند متعال در قرآن کریم می ‌فرماید: «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»؛[1] آیا آنان در زمین سیر نکردند تا دل ‌هایی داشته باشند که با آن حقیقت را درک کنند، یا گوش ‌هایی که با آن حقیقت را بشنوند؟ البتّه چشم‌ های آنان کور نیست، لکن دل‌ هایی که در سینه دارند، نابینا است.

بصیرت واژۀ شریفی است (چرا که بصیر از اسماء الهی است) و انسانی که پای در مسیر تعالی و کسب سعادت اُخروی می‌ گذارد، باید این ویژگی را به خوبی دارا باشد تا از مسیر حق و حقیقت منحرف نشود و عاقبت امر خویش را ختم به ‌خیر گرداند.

بصیرت را خداوند متعال به ‌وسیلۀ ولیّ خودش که واسطۀ بین حق و خلق است، به فرد یا امت عطا می ‌کند، این عطا زمانی است که شخص، قابلیّت عطا را داشته باشد و این قابلیّت فقط با پیوند با ولایت شکل می‌ گیرد و لا غیر. بنابراین بهترین راه برای فهم چیستی بصیرت رجوع به مظهر اتم آن، یعنی معصومین(علیهم السلام) است. از این رو با رجوع به روایات نورانی امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به بررسی بیشتر مفهوم بصیرت می ‌پردازیم:

* ارزش بصیرت

امیر مؤمنان علی(علیه السلام) با رفتار و گفتار خویش بزرگ ‌ترین آموزگار بصیرت در تمام دوران ‌ها بود و اصحاب خویش را نیز به داشتن این نعمت الهی فرا می ‌خواند.

در نگاه ایشان بینش و بصیرت، عطایی الهی و منشأ هدایت است؛ چنانچه می‌ فرماید: «فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ اَلضَّلاَلَةِ بِالْهُدَی وَ أَعْطَانَا اَلْبَصِیرَةَ بَعْدَ اَلْعَمَی»؛[2] [خداوند] پس از گمراهی ما را هدایت کرد و به جای کوری، بصیرت به ما عطا کرد.

انسان بصیر از منظر آن حضرت کسی است که:

1. به درستی بشنود و در شنیده ‌ها تفکّر کند نه اینکه هرگونه حرف و شایعه ‌ایی را بدون تفکّر و بررسی باور کند؛ چنانکه فرمودند: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ»؛[3] همانا [انسان] بصیر کسی است که شنید و اندیشه کرد.

2. به درستی بنگرد، نگاهی که در پی آن، آگاهی و بینش حاصل شود؛ به عبارت دیگر انسانِ بصیر به دنبال نگاهش به عالَم، علم و آگاهی است. در اندیشه امیرمتقیان(علیه السلام)، بصیر کسی است که دیده‌ ها و شنیده ‌هایش هدف‌ دار هستند، نه سخن لغو می ‌شنود و نه نگاه هرز می ‌اندازد، بلکه از هر شنیده و دیده، عبرتی و از هر عبرتی، پندی می گیرد؛ چنانکه می‌ فرماید: «وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ، وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ، ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً وَاضِحاً یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْمَهَاوِی، وَالضَّلاَلَ فی الْمَغَاوِی»؛[4] پس به درستی نگریست و آگاه شد، و از عبرت ‌ها پند گرفت، سپس راه روشنی را پیمود، و از افتادن در پرتگاه ‌ها، و گم ‌شدن در کوره راه ‌ها، دوری کرد.

* زمینه ‌ها و عوامل تحقّق بصیرت

با توجه به فرمایشات حضرت چند عامل در تحقق بینش انسان نقش دارند که در ادامه به آنها اشاره می ‌کنیم.‌

1. یاد خدا

اولین و مهم‌ ترین عامل بصیرت افزایی، یاد خدا است؛ امام علی(علیه السلام) در این رابطه می ‌فرماید: «إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی جَعَلَ اَلذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ اَلْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ اَلْعَشْوَةِ»؛[5] خداوند سبحان، یاد خود را روشنی دل ‌ها ساخت که به پرتو آن شنوا شوند، هر چند پیش از آن ناشنوا بوده ‌اند، و بینا گردند، هر چند پیش از آن نابینا بوده ‌اند.

واضح است که مقصود حضرت شنوایی و بینایی ظاهری نیست، بلکه یاد خدا باعث شنوایی و بینایی باطنی (بصیرت) می ‌گردد، چه اینکه نابیناییِ ظاهری بهتر است از بی ‌بصیرتی و نابینایی باطنی.[6] آری، بینش و بصیرت نوری است که به سبب روشنی دل حاصل می ‌گردد و نور و روشنی قلب به واسطه یاد خدا به دست می آید؛ لذا آن حضرت در جای دیگری می ‌فرماید: «مَن ذَکَرَ اللَّهَ اِستَبصَر»؛[7] هرکس خدا را یاد کند، بصیر شود.

امام علی(علیه السلام) در بیان حالات و خصوصیات اهل ذکر چنین می ‌فرماید: «وَ إِنَّ لِلذِّکْرِ لَأَهْلاً أَخَذُوهُ مِنَ اَلدُّنْیَا بَدَلاً فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْهُ یَقْطَعُونَ بِهِ أَیَّامَ اَلْحَیَاةِ وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ فِی أَسْمَاعِ اَلْغَافِلِینَ وَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ یَأْتَمِرُونَ بِهِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ فَکَأَنَّمَا قَطَعُوا اَلدُّنْیَا إِلَی اَلْآخِرَةِ وَ هُمْ فِیهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِکَ»؛[8] اهل ذکر مردمانی هستند که یاد خدا را به جای دنیا برگزیده ‌اند و تجارت و خرید و فروخت، آنان را از آن مانع نشود. سراسر عمر را با یاد خدا گذرانند و نهی و منع خداوند را در آنچه حرام کرده به گوش غافلان می ‌خوانند. مردم را به عدالت فرمان می ‌دهند و خود به عدالت کار می‌ کنند مردم را از کارهای زشت بازمی ‌دارند و خود مرتکب آن نمی‌ شوند گویی دنیا را طی کرده ‌اند و به آخرت رسیده‌ اند و اکنون در جهان آخرت‌ اند و آنچه را که آن ‌سوی دنیاست به عیان دیده ‌اند.

2. تدبّر در قرآن

در اندیشه علوی یکی از عوامل بینش ‌افزا، تلاوت قرآن و تدبّر در آیات آن است. آن حضرت در این ‌باره می ‌فرماید:

«کِتَابُ اللهِ تُبْصِرُونَ بِهِ، وَ تَنْطِقُونَ بِهِ، وَ تَسْمَعُونَ بِهِ»؛ [این قرآن] کتاب خداست که با آن می ‌توانید [راه حق را] بنگرید، و با آن سخن گویید، و به وسیله آن بشنوید.

قرآن کریم نیز به این نکته اشاره کرده و می ‌فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً»؛[9] ای مردم! از سوی پروردگارتان برای شما برهان و حجّتی آمده است و نوری روشنگر (همچون قرآن) را به سوی شما فرود آوردیم.

قرآن کریم برهانی است از جانب خدا و از این رو در تمام جوانب زندگی ما راهنمای ماست. قرآن نوری است از سوی خدا و از این‌ رو همۀ خطوط زندگی را برای ما واضح و روشن می‌ گرداند. از آنجا که قرآن برهانی است از سوی خدا، و بشر را به خدایش ارتباط می ‌دهد، بر بشر لازم است که به وسیله ایمان خویش به این ارتباط پاسخ دهد و از آنجا که بر بشر نور است، لازم است که از این نور فروغ گیرد و از پیِ آن رود و به ریسمان آن چنگ زند.[10]

«فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ»؛[11] «اما آنان که به خدا ایمان آوردند.» وقتی برهان پروردگار را دیدند، «وَ اعْتَصَمُوا بِهِ»؛[12] «و به او توسّل جسته ‌اند.» پس به این سبب خداوند به آنها وعده می ‌دهد که ایشان را در رحمت و فضل خود وارد و به نور هدایت روشن کند و در صراط مستقیم قرار دهد: «فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً»؛[13] «به زودی آنان را در رحمت و فضل خویش وارد می ‌کند و آنان را به سوی خود در راه راست هدایت می‌ کند.

امام امیرمؤمنان علی(علیه السلام)در جای دیگری در مورد تدبّر در قرآن می‌فرماید: ‌«تَدَبَّروا آیاتِ القُرآنِ وَ اعتَبِرُوا بِه فَانَّهُ اَبلَغُ العِبَر»؛[14] در آیات قرآن تدبر کنید و بدان ‌ها پند گیرید که آنها رساترین پندها هستند.

بینش و بصیرت نوری است که خداوند در دل مؤمن می ‌تاباند، و قرآن که خود نور هدایت است، آن نور را برای کسی که بدان روشنایی خواهد، می ‌گستراند؛ چنانکه مولای متقیان فرمود: «نورٌ لِمَنِ استَضَاءَ بِهِ»؛[15] نوری است برای کسی که بخواهد از آن نور روشنایی بگیرد.

‌3. تقوا

امام علی(علیه السلام) در یکی از خطابه ‌های خود صفات پرهیزکاران و سالکان طریق حق و بصیرت را با عالی ‌ترین مضامین این گونه بیان فرمودند: «عِبادَاللهِ اِنَّ مِنْ اَحَبَّ عِبَادِ اللَّهِ اِلَیهِ عَبداً اَعَانَهُ اِللهُ عَلَی نَفْسِهِ ... قَدْ اَبْصَرَ طَریقَه و سَلَک سَبیلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ، و قَطَعَ غَمارَه، وَاسْتَمْسَک مِنَ‌ الْعُری بِاَوثَقِها، و من الجِبَالِ بَاَمْتَنِها، فَهُوَ مِنَ ‌الْیقینِ عَلَی مِثْلِ ضُوءِ الشَّمْسِ»؛[16] ای بندگان خدا! از محبوب ‌ترین بندگان نزد خداوند، کسی است که او را در راه پیروزی بر (هواهای سرکش) نفسش یاری کرده است ... [این فرد] راه هدایت را با بصیرت دریافته و در آن گام نهاده و نشانه ‌های این راه را به خوبی شناخته و از امواج متلاطم شهوات، گذشته است. از میان دستگیره ‌های هدایت، به مطمئن ‌ترین آنها چنگ زده و از رشته ‌های نجات به محکم‌ ترین آنها متمسّک شده است. [به همین دلیل] در مقام یقین [به آنجا رسیده که] حقایق را همانند نور آفتاب می ‌بیند.

آن حضرت در این خطبه تقوا را از مقدمات ضروری بصیرت بر می ‌شمارند. به عبارت دیگر تا آدمی به نور تقوا مزیّن نگردد و لباس ترس از خدا بر تنش نپوشیده باشد، هرگز چراغ هدایت در قلبش روشن نشده و به نور بصیرت منور نمی ‌گردد.

فروزان شدن چراغ هدایت در قلب انسانِ پرهیزکار، اشاره به تابیدن انوار علوم و معارف الهی بر قلب اوست و به تعبیر قرآن کریم «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ»؛[17] و از خدا پروا کنید، و خدا [بدین گونه] به شما آموزش می‌ دهد.

قرآن در جای دیگر می ‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»؛[18] ای کسانی که ایمان آورده ‌اید! اگر تقوای الهی پیشه کنید، خداوند برایتان فرقانی (قوّۀ شناخت حقّ از باطل) قرار می ‌دهد.

علامه طباطبایی(ره)در ذیل این آیه می ‌نویسد:

«"فرقان" به معنای چیزی است که میان دو چیز فرق می‌ گذارد، و آن در آیه مورد بحث به قرینه سیاق و تفریعش بر تقوا، فرقان میان حق و باطل است، چه در اعتقادات و چه در عمل؛

* فرقان در اعتقادات، جدا کردن ایمان و هدایت از کفر و ضلالت است؛

* فرقان در عمل، جدا کردن اطاعت و هر عمل که مورد خشنودی خدا از معصیت است؛ و هر عملی که موجب غضب او باشد،

* و فرقان در رأی و نظر، جدا کردن فکر صحیح از فکر باطل است.

همۀ اینها نتیجه و میوه ‌ای است که از درخت تقوا به دست می ‌آید، در آیۀ شریفه هم فرقان مقید به یکی از این چند قِسم تفرقه نگشته، و اطلاقش همه را شامل می ‌شود، علاوه بر اینکه در آیات قبلی تمامی خیرات و شرور را ذکر کرده بود، پس فرقان در آیه مورد بحث شامل همه انحاء خیر و شر می ‌شود، چون همه احتیاج به فرقان دارند.»[19]

این جمله کوتاه و پر معنا یکی از مهم‌ ترین مسائل سرنوشت‌ ساز انسان را بیان کرده و آن اینکه در مسیر راهی که انسان به سوی پیروزی‌ ها می ‌رود، همیشه پرتگاه ‌ها و بیراهه‌ هایی وجود دارد که اگر آنها را به خوبی نبیند و نشناسد و پرهیز نکند، چنان سقوط می ‌کند که اثری از او باقی نماند در این راه مهم ‌ترین مسئله، شناخت حق و باطل، شناخت نیک و بد، شناخت دوست و دشمن، شناخت مفید و زیان بخش، و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختی است، اگر به راستی انسان این حقائق را به خوبی بشناسد رسیدن به مقصد برای او آسان است.[20]‌

4. عبرت ‌انگیزی

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در خطبه 82 نهج ‌البلاغه چنین می‌ فرماید: «وَ مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَيْها اَعْمَتْهُ»؛ هر که به دیده عبرت به آن (دنیا) نگریست او را بینا کرد، و هر کس به چشم خریداری به آن نظر نمود او را به نابینایی دچار ساخت.

عبرت انگیزی از دیگر عوامل کسب بصیرت و بینش است. آن حضرت جای دیگری می ‌فرماید: «رَحِمَ اللَّهُ اِمرَءً تَفکَّر فَاِعتَبر وَ اعتَبَرَ فَابصَرَ»؛[21] خدا رحمت کند کسی را که تفکّر کند و عبرت گیرد، و پس از آن که عبرت گرفت بینا گردد.

در اندیشه مولای متقیان (ع) بصیر کسی است که همواره در پی عبرت انگیزی است: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَانتَفَعَ بِالعِبَر»؛[22] همانا انسان بصیر کسی است که شنید و اندیشه کرد و از عبرت‌ ها سود برد.

در نگاه ایشان مؤمن واقعی کسی است که نگاهش به دنیا، نگاه پندگیرانه و عبرت آموز باشد؛ «المُؤمِنُ یَنظُرُ اِلَی الدُّنیَا بِعَینِ الاِعتِبَارِ»؛[23] مؤمن با چشم عبرت ‌آموزی به دنیا نگاه می ‌کند؛ چرا که این شیوۀ تربیتی اسلام است.

امام علی(علیه السلام) در جای دیگری می ‌فرماید: «انَّ فِی کُلِّ شَیءٍ مَوعِظَهً و عِبرَهً لِذَوِی اللُّبِّ والاعتِبَار»؛[24]‌ به ‌راستی که در هر چیزی برای خردمندان و پندگیران، پند و عبرتی است.» و به تعبیر حضرتش در هر پندی نیز بینش و بصیرتی است؛ «فِی کُلِّ اعتِبَارٍ استِبصَارٌ»[25]‌

5. عدم دنیاپرستی

از دیگر عوامل و زمینه ‌های بصیرت ‌افزایی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) بدان اشاره فرموده، دنیاپرستی است.

آن حضرت در چند عبارت کوتاه آنچنان زیبا دنیا را توصیف کرده ‌اند که عقل آدمی را به شگفت وامی دارد. ‌

حضرت در خطبه ‌ای که در شهر کوفه ایراد کردند، می ‌فرماید: «مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ! وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ! فِی حَلاَلِهَا حِسَابٌ، وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ. مَنِ اسْتَغْنَی فِيهَا فُتِنَ، وَمَنِ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ، وَمَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ، وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إلَیْهَا أَعْمَتْهُ»؛[26] چگونه خانه دنیا را توصیف کنم که ابتدای آن سختی و مشقت، و پایان آن نابودی است، در حلال دنیا حساب، و در حرام آن عذاب است، کسی که ثروتمند گردد فریب می ‌خورد، و آن ‌کس که نیازمند باشد، اندوهناک است، و تلاش‌کننده دنیا به آن نرسد، و به رهاکننده آن، روی آورد، کسی که با چشم بصیرت به آن بنگرد او را آگاهی بخشد و آن ‌کس که چشم به دنبال دنیا دوزد، کوردلش می ‌کند.

با نگاهی اجمالی به زندگی انسان در این جهان، در می‌یابیم که همۀ آن آمیخته با رنج و مشقّت است. قرآن مجید می ‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنْسَانَ فِی کَبَدٍ»؛[27] «به یقین ما انسان را در رنج آفریدیم.» اینکه قرآن می‌ گوید ما انسان را در درد و رنج آفریدیم. گویی درد و رنج، همچون خانه و لانۀ انسان است که آدمی از روز اوّل در آن جای می ‌گیرد! حتّی مرفّه ‌ترین زندگی ‌ها، از انواع درد و رنج ‌ها خالی نیست و به هر حال، هر کسی به نوعی گرفتار است.[28]

آری، حضرت این چنین زیبا دنیا را توصیف می ‌کنند. دنیایی که حتی حلالش حساب دارد، تا چه رسد به حرامش. چه بسیار سرمایه‌ دارانی که ثروتشان جز بر حجابشان نیافزود و جزء این نبود که باعث شد چشم حقیقت بین آنها زائل شود و از آن طرف نیز چه بسیارند فقیرانی که در تمام عمر، غم و اندوه چنین سرمایه ‌هایی را داشته و دارند در حالی که به تعبیر قرآن زندگی دنیا جز متاع غرور و فریب چیزی نیست! «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُور»[29].

حضرت علی(علیه السلام) در ادامه کلامی حیرت ‌انگیز می ‌فرماید؛ نکته ‌ای که غالب مفسّران «نهج ‌البلاغه» را به اِعجاب واداشته و سرمست از شراب طهور خود ساخته است![30] آن حضرت می‌ فرماید: «مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ»؛[31] آن کس که بدان (دنیا) بنگرد، به او بصیرت و بینایی می ‌بخشد و آن کس که در آن (دنیا) بنگرد، نابینایش می ‌سازد.»

توضیح: هر کس که نگاهش به دنیا، نگاهی ابزاری و برای سیر در کمالات انسانی و گرفتن پند از عبرت ‌ها باشد، موجب بینش و بصیرتش می‌ گردد، اما اگر نگاهش به دنیا، نگاهی مادی ‌گرایانه باشد و دنیا را هدف غایی شمارد و بر آن چنگ زند، همین دنیایی که می ‌تواند عامل بینش او باشد، چنان حجابی برای وی ایجاد می ‌کند که هیچ ‌گاه نتواند حقایق عالم را درک کند و مصداق آیه شریفه «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُون»[32]. ‌

6. اندیشیدن

از دیگر عوامل کسب بینش و بصیرت، تفکّر و تعقّل و اندیشیدن است؛ امیرمؤمنان علی(علیه السلام) با عبارات و تعابیر مختلفی این حقیقت را بیان می‌ فرماید؛ از جمله: «الفِکرُ یَهدِی»؛[33] فکر [و اندیشه] موجب راهنمایی است. آن حضرت فکر را سبب رشد عقلی می ‌دانند: «الفکرُ رُشدٌ»؛[34] فکر رشد [عقلی] است. و در جایی دیگر اندیشیدن را موجب نورانی شدن عقل دانسته و می ‌فرماید: «اَلفِکرُ یُنیرُ اللّبَّ»؛[35] فکر عقل [انسان] را نورانی می ‌کند.

یکی از اثرات این نورانی شدن عقول در اثر اندیشیدن، منوّر شدن به نور بینش و بصیرت است. همچنان حضرتشان، حکمت را ارمغان اندیشه می ‌دانند و می ‌فرماید: «اَلفِکرُ یُفِیدُ الحِکمَۀَ»؛[36] فکر مفید حکمت است.

سخن آخر

از مجموع آنچه گفته شد به ‌دست می ‌آید:

اولاً: بینش و بصیرت از ویژگی ‌های اساسی یک مؤمن و مسلمان است و اگر فردی خود را مزیّن به این فضیلت نکند، ایمان و اعتقادات او در معرض وساوس شیطانی و لغزشگاه ‌های دنیوی است.

ثانیاً: خداوند متعال بصیرت را که در واقع نور است در دل انسان ‌های مؤمن و با ایمان قرار می ‌دهد؛ منتهی قرار گرفتن در معرض این لطف الهی عوامل و ریشه ‌هایی دارد که بایستی به آنها توجه کرد؛ از جمله: ذکر الله، تدبّر در قرآن، تقوای الهی، عبرت‌گیری، دوری از دنیا، اندیشه و تفکر و.... .

پی ‌نوشت:

[1]. حج / 46.

[2]. نهج البلاغه، سید رضی، تصحیح: صبحی صالح، ص335.

[3]. نهج البلاغه، خطبه 153.

[4]. نهج البلاغه، خطبه 153.

[5]. نهج البلاغه، خطبه 222.

[6]. غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد التمیمی الآمدی، ترجمه: سیدهاشم رسولی محلاتی، ج1، ص160.

[7]. همان، ص581.

[8]. نهج البلاغه، خطبه 222.

[9]. نساء/174.

[10]. تفسیر هدایت، گروهی از نویسندگان، بنیاد پژوهش‌ های آستان قدس رضوی، ج2، ص240.

[11]. نساء/ 175.

[12]. نساء/ 175.

[13]. نساء/ 175.

[14]. غرر الحکم و درر الکلم، ص318.

[15]. همان، ص722.

[16]. نهج البلاغه، خطبه 87.

[17]. بقره/ 282.

[18]. انفاق/ 29.

[19]. تفسیر المیزان، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، مترجم: موسوی همدانی، چاپ پنجم،ج9، ص71.

[20]. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، دارالکتب الإسلامیة، تهران، ‌1374، اول، ج7، ص140.

[21]. غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد التمیمی الآمدی، ج2،ص73.

[22]. نهج البلاغه، خطبه 153.

[23]. غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص71.

[24]. همان.

[25]. همان.

[26]. نهج البلاغه، خطبه82.

[27]. بلد/4.

[28]. پیام امیرالمؤمنین، مکارم شیرازی، دارالکتب اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1375ش، شرح خطبه 82.

[29]. حدید/20

[30]. پیام امیرالمؤمنین، مکارم شیرازی، شرح خطبه 82

[31]. نهج البلاغه، خطبه82.

[32]. بقره/ 18.

[33]. غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص291.

[34]. همان.

[35]. همان.

[36]. همان.

منبع: معاونت تبلیغ، داود مؤذنیان


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: بصیرت
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی